عاشق كسي شدن، الزاما به معني شناخت پيدا كردن از او هم هست يا نه؟ كدام يكي از اينها مقدم بر ديگري است؟ اينها موضوع اولين جلسه كارشناسي عشق+ ۲ اين هفته است.
عشق نديده عاشق نشناخته
ميگويند: عشق چيزي نيست كه به بوته امتحانش بگذاري و سبك سنگينش كني، حرفي كه به جاي خودشدرست است اما حقيقت ازدواج، چيز ديگري است. ميگويند بايد همديگر را بشناسيد تا بدانيد داريد عاشقچه كسي و چه چيزي ميشويد. حرفي كه به جاي خودش درست است اما حقيقت دلباختگي يك چيز ديگرياست! جلسه گپوگفت با كارشناس، براي پيدا كردن جواب، بينابين اين دو تفكر بود. موضوع «نسبت عشق وشناخت» بود. بحث هم بر سر اين بود كه وقتى دو نفر همديگر را تا مرز عشق دوست دارند، آيا تضمينى وجود دارد كه شناختشان هم از هم،واقعى و درست باشد يا نه؟ اصلا عشق و علاقه چه وقتى بايد وارد رابطه عاطفى شود و اينكه تعهد بين دو طرف، از كجا معني و الزام پيدا ميكند؟
بچهها نظراتشان را ميگفتند و جوابهاي دكتر عليرضا شيري هم بر محور توجه به منحني اوج و فرود شيفتگيو سه فاكتور هيجان، صميميت وتعهد، به عنوان الزامات شکل گیری یک رابطه عاطفی صحیح مبتنی بر عشق بود. چکیده صحبت های دکتر شیری را در ادامه می خوانید.
هيجان، استارت كار است
آيا ميشود فاز هيجانى وجود نداشته باشد و رابطهاى شروع شود و يا ادامه پيدا كند؟ واقعيت اين است كه بدون هيجان نميشود شروع كرد. منظور از هيجان هم كشش است. ما اگر بخواهيم كه رابطه عاطفى داشته باشيم ، بايد طرف مقابل يك جذابيتى برايمان داشته باشد. اين جذابيت هم از ظاهر شروع ميشود تا مسائل ديگر. اگر اين جذابيت و خواستن اوليه نباشد، اصولا رابطه عاطفى ايجاد نميشود. يك رابطه عاطفى با هيجان شروع ميشود و بعد به شناخت ميرسد و بعد از آن هم، تعهد ايجاد ميشود.
- وقتى اين هيجان ايجاد ميشود بايد رابطه را به يك جايى رساند. همان وقت كه هيجان ايجاد ميشود بايد حواسمان باشد كه طرف مقابلمان چه جور آدمى است؟ خانوادهاش در چه طبقهاى هستند؟ اعتقاداتش در چه حدى است؟ و …
- معمولا هيجان در پسرها زودتر به وجود مي آيد. دخترها آرامترند و شايد ديرتر هيجانى شوند. اما هر دو طرف بايد بدانند كه رابطه هيجانى خوب حتما منجر به ازدواج خوب نميشود.
- هيجانهايى كه اول رابطه به وجود ميآيد، معمولا دوام چندانى ندارد. به مرور اين هيجان از بين ميرود و اگر در مرحلهاى كه هيجان مثبت بين دو طرف وجود داشته شناخت درستى حاصل نشود، ممكن است هيجان منفى هم حاصل شود. هيجان منفى هم ممكن است باعث ايجاد زخمهاى عاطفى براى طرفين شود.
- مديريت زمان در اين مرحله خيلى مهم است. مخصوصا دخترها بايد حواسشان باشد كه خيلى زود وارد فاز شناخت شوند. دختر ۲۴-۲۵ ساله زمانش خيلى زودتر از پسر سن و سال ميگذرد.
- اين يك قانون است، هيچ وقت در اوج هيجان مثبت تصميم به ازدواج نگيريد. چون در شيفتگى و هيجان مضاعف، تصوير بزرگ و همه جانبهاي از طرف مقابل نداريم. حتى در اين شرايط پيشنهاد ازدواج هم نبايد داد.
- يك قانون ديگر هم اين است كه در هيجان منفى هم تصميم جدي نگيريد. جدا نشويد يا تصميم به كنار گذاشتن يك آدم نگيريد. اگر هيجان منفى به وجود بيايد نبايد فكر كنيم همه چيز تمام شده است. هيجانات منفى طبيعى هستند. يعنى همه هيجانات مثبت ممكن است بعد از طى مرحلهشان افت كنند و حتي به هيجان منفى برسند. در هر صورت وقتى هيجانات وجود داشته باشد، نبايد تصميمگيرى كرد.
- در همين دوران هيجان مثبت، نبايد جوگير شويم و فكر كنيم كه خودمان يا طرف مقابلمان مي توانيم كاملا تغيير كنيم. عشق قابليت اين را دارد كه آدمها را عوض كند، اما فقط براى يك مدت؛ مطمئن باشيد كه اين تغييرات ماندنى نيست. اگر قرار باشد براى حفظ يك رابطه، يكى از طرفين بيشتر از ۳۰ درصد عوض شود، آن رابطه به جايى نميرسد. اگر قرار بر تغيير باشد، تغيير بيشتر از ۳۰ درصد فاجعه است.
صميميت، براي ادامه و تثبيت
وقتى هيجان افت كرد، نبايد زياد نگران بود؛ شايد رابطه، تازه وارد فاز صميميت شده و نوع بازي كمي متفاوت شده باشد اگر هيجان آنقدر افت كرد كه دو طرف چشم ديدن هم را نداشته باشند، اوضاع خوب نيست اما اگر اين هيجان در حد معمولى افت كرده بود، نبايد نگران بود. اينكه دو طرف مثل روزهاى اول بىتاب هم نباشند، دليل نميشود كه عشق هم از بين نرفته باشد. اينجا رابطه وارد فاز صميميت شده است. البته معنى صميميت اين نيست كه لحن دو طرف نسبت به هم بد شود. گستاخى با صميميت فرق دارد.
- در فاز هيجانى دو طرف هنوز با هم صميمى نشدهاند و رفتارهايشان رسمىتر است اما اگر ده ماه بعد از شروع رابطه، هنوز بين دو نفر آنقدر رودربايستى وجود داشته باشد، بايد به آن رابطه شك كرد.
- وقتى رابطه وارد فاز صميميت شد، ترس كمتر ميشود. صميميت به دو طرف امنيت ميدهد. اينطورى كه اگر مشكلى هم به وجود بيايد، رابطه به باد نميرود.
- در رابطه صميمانه دو طرف كمتر مجبورند براى حفظ رابطهشان دست و پا بزنند. چيزهاى ديگرى هم وجود دارند كه به حفظ رابطه كمك ميكنند. يكى از عواملى كه باعث ميشود زوجها در شرايط سخت هم كنار هم بمانند، همين صميميت است.
- صميميت كه به وجود ميآيد، ما ميپذيريم كه يك آدمى را دوست داشته باشيم با هيجان كمتر. صميميت تابع بسيار پر اهميتى است. ميشود كم شدن هيجانات مثبت را به وجود صميميت بخشيد. يادمان باشد نگه داشتن هيجان در طول يك زندگي مشترك، يك ايدهآل است.
تعهد، براي رسيدن به مقصود
بعد از هيجان و صميميت پاى تعهد وسط ميآيد . از همان اول كار بايد حواسمان باشد كه چقدر ميتوانيم به طرف مقابلمان متعهد باشيم؟ براى اينكه بدانيم ميتوانيم متعهد باشيم يا نه هم بايد اول خودمان را خوب بشناسيم. هر كسى ميداند كه كوچكترين و بزرگترين خصوصيات طرف مقابل چقدر آنها را راضى يا ناراضى ميكند . بنابراين در يك شرايط منطقى ميشود فهميد كه آدم چقدر ميتواند به طرف مقابلش متعهد باشد.
- اول رابطه معمولاً تعهد به وجود نمي آيد. اما بعد از اينكه تعهد به وجود آمد، ديگركسي حق ندارد به مورد ديگري فكر كند.
- وقتى رابطه وارد فاز تعهد شد، ديگر بررسى تمام شده است. تعهد بعد از شناخت به وجود ميآيد. بنابراين بايد حواسمان جمع باشد كه قبل از به وجود آمدن تعهد، شناختمان تكميل شده باشد.
- تعهد مبتنى بر شناخت است. چند لايه تعهد هم وجود دارد. مهمترينهايش هم تعهد مالى و اخلاقى است. دو طرف بايد بدانند كه به يكديگر تعهد مالى هم دارند و مهمتر از آن، تعهد اخلاقى است.