سوال خود را هم اکنون بپرسید

پاسخ متنی و صوتی

توسط درمانگران، مشاوران و روانشناسان

دریافت در کمتر از ۲۴ ساعت

به صورت محرمانه و کاملا خصوصی

پرسش خود را هم اکنون از مشاوران ما بپرسید...
ارسال سوال

مانده از کودکی

پرسش

تاریخ ثبت : 15 شهریور 1395
2,229  بازدید
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست
سلام و خسته نباشید.

دختری 25 ساله هستم. یک مشکلی دارم که با کنکاش در زندگی گذشته و در کودکیم متوجه شدم ریشه در گذشته من داره.

من بچه اول خانواده ای بودم که بعد مدت ها خدا من را به آن ها داده بود و خیلی تا 2 سال بعدش کلیه توجه ها به من بود تا فرزند دوم به دنیا آمد. یک تایمی از کودکیم 6-7 سالگی فکر می کردم من را کمتر دوست دارند.البته الان می دونم تمام اطرافیانم و والدینم بازم من بیشتر دوست دارند و این قابل مشاهده است.

به همین علت من در برخورد با مشکلات یا عدم توجه از سوی طرف مقابل، یا خودم را به ناتوانی می زدم که حمایتم کنند یعنی به دنبال ناجی می گردم. یا خودم ناجی می شم.یعنی به دنبال یک نفر می گردم تا حمایتش کنم.

و نمی دونم باید چکار کنم. میشه راهنماییم کنید.

مهمترین سوال :

پاسخ نوشتاری پاسخگر به سوال شما

الناز نیک صور
الناز نیک صور
08 دی 1397 ساعت 20:29

با سلام و احترام خدمت شما همراه گرامی


شما وارد بازی ناجی – قربانی شده اید. موضوعی که با نگاه به کودکی و پیش نویس زندگی شما نمایان شده است. 

بهتر است کمی درباره این بازی صحبت کنیم. مثلث کارپمن(ناجی – قربانی – آزارگر)

در این مثلث با این که سه ضلع وجود دارد اما همیشه دو نفر در آن بازی می کنند. و مدام تغییر نقش می دهند. کسی که وارد این بازی می شود، فرقی نمی کند که در کدام نقش بازی می کند، به دنبال کنترل کردن و یا کنترل شدن است. خیلی از رابطه های دوستانه و حتی زناشویی در قاعده مثلث کارپمن قرار دارند.

ناجی: نجات دهنده. معمولاً کسی است که همواره دوست دارد با توانایی هایی که دارد مشکلات دیگران را حل کند.

آزارگر: کسی است که از کمک خود پشیمان شده است و حالا برای جبران به دنبال زجردادن طرف مقابل است.

قربانی:  کسی است که از لحاظ روحی خودش را شکست خورده و ناامید می پندارد.

 

تا زمانی که بازیگران این نقش راضی به ادامه رابطه باشند، تنش و مشکلی پیش نخواهد آمد. مشکل  زمانی آغاز میشود که فردی بخواهد نقش خود را عوض کند، بطور مثال فرد قربانی، به هر دلیلی تصمیم بگیرد کمی مستقل باشد و رشد کند. در این حالت، فرد ناجی به راس دیگر مثلث منتقل شده و بدنبال انتقام است.

برای اولین بار در دوران کودکی این مثلث را فرامی‌گیریم که هر کدام بر اساس نحوه تربیت با یک نقش وارد آن می شویم اما مدتی نمی گذرد که هر سه نقش را تجربه می کنیم و از یک راس به راس دیگر حرکت می کنم.این بازی در آغاز لذت بخش هم باشد، اما به زودی وضعیت تغییر می‌کند.

سوال:چرا افراد از این بازی خارج نمیشوند؟ واقعیت اینست که افراد به بازی خود  عادت کرده اند و هرگاه بخواهند نقش خود را تغییر دهند، دچار نا امنی میشوند و انرژی زیادی از آنها تلف میشود. فردی که قربانی است، در واقع شیفته نقش خود میشود و مدال قربانی را به گردن می آویزد تا توجه اطرافیان را جلب کند(به ناتوانی زدن خودتان در نگام رویارویی با افراد و دریافت توجه از دیگران زمانی که فرزند دوم خانواده متولد شد نگاه کنید).

اطرافیان نیز به نقشهای خود عادت کرده اند و هرگاه بخواهیم نقش خود را عوض کنیم، با مقاومت آنها مواجه میشویم و مجبوریم به شرایط گذشته برگردیمهریک از رفتارها و عادات ما که بخواهد از سطح ناخودآکاه به خودآگاه بیاید و تغییر کند، طبعا با اضطراب و مقاومت ما همراه خواهد بود.

برای خروج از این مثلث باید روابطی که منجر به شکل گیری  آن می شوند را ترک کنیم. باید تغییر رویه دهیم. 

بدانیم که من به تنهایی توانایی حل مشکلات خود را دارم و در بسیاری از مواقع نیاز به کمک دیگران ندارم. 

آگاه باشم که تا جایی امکان کمک به دیگران را دارم و پس از آن خود باید مسایل را حل کند.

تبدیل شوید به فردی خلاق که برای حل مسائل، خود راه حل کشف می کند و نیازی به دخالت دیگران نیست.


نیک صور - درمانگر

 

معرفی کتاب :
+
معرفی فیلم/مقاله :
+
معرفی دروس غیر حضوری :
+
اکشن پلن :
+
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست

سوالات مشابه