سوال خود را هم اکنون بپرسید

پاسخ متنی و صوتی

توسط درمانگران، مشاوران و روانشناسان

دریافت در کمتر از ۲۴ ساعت

به صورت محرمانه و کاملا خصوصی

پرسش خود را هم اکنون از مشاوران ما بپرسید...
ارسال سوال

نوجوان، پسر بی انگیزه، سرکش!

پرسش

تاریخ ثبت : 17 شهریور 1395
1,640  بازدید
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست
سلام نمیدونم یک فرد 20 ساله رو توی دسته ی نوجوانان میگذارید یا بزرگسالان!

برای یک پسر 21 ساله که پسر کوچک یک خانواده هم هست و بخاطر چند بار تجدید شدن و شکست مکرر درسی و تغییر رشته، توی سوم دبیرستان درس رو رها کرده، همیشه از خونه فراری هست، بعد از چند ماه سربازی رفتن اون هم توی شهر خودمون با شرایط استثنایی سربازی رو هم ول کرده! و با وجود اینکه میتونه بخاطرشغل ما و پدرم و خانوادم موقعیت های شغلی بهتری داشته باشه به شاگرد مغازه بودن یک شخص غریبه اکتفا کرده، چی میگید؟! چی میدید؟ برادر من یعد از من و یک برادر دیگه با اختلاف سنی 8 / 9 سال کوچکترین عضو خانوادست! که از 6 سال پیش همه ی خانواده رو به بازی گرفته!خواسته یا ناخواسته پدر و مادرم رو شاید 30 سال پیر کرده، از درس نخوندن ها، از اقدام به خود کشی بخاطر جیزای الکی، از توقع زیاد از همه، از پیدا کردن کاری که هیچ آینده ای واسش نداره!از هیج وقت پول نداشتنش، از داد و بیداد برای گرفتن پول، از اتاق و محیط همیشه بهم ریختش! از سیگار و گرس و شاید چیزای دیگه کشیدنش!!!! از دوستای به درد نخور و از شب ها تا 2 و 3 بیرون بودنش! از دروغ گفتن های مکرر حتا دست تو جیب ماها کردنش! از اظهار پشیمونی های مکرر و عذر خواهی های بی فاییدش! از پیش مشاور نیومدن! از دوری از هممون! از رفتن و 6 روز هیچ خبری از خودش ندادن! آقای دکتر زانو زدن میدونی چیه؟! من زانو زدم، میبینمش زانو میزنم، من برادر بزرگتر هر کاری میتونسم کردم! هر کاری که فکر میکردم درست هست و مشورت گرفته بودم و خونده بودم، همینطور مادر و پدر! ولی هیچی نشد، حالا دیگه یاسین به گوشش خوندن کاملا بی فاییده هست! آخرین کاری که کردیم این بود که ولش کردیم به حال خودش، فقط بهش احترام گذاشتیم خونه رو براش مهیا کردیم و کاری به کارش نداشتیم،ولی انگار شرابط داره بد و بدتر مشه، و ما موندیم و بُهت این همه اتفاق در عرض فقط 6 سال! اونم تو خانواده ای که به درستی معروف هستن! توی خانواده ای که تقریبا همه ی بچه های فامیل تحیلات دانشگاهی و شغل های خوب دارن! یا خارج از کشور هستن و یا اینجا دارن با شرافت کار میکنن! ولی برادر من چی؟! کی میخواد درست بشه؟! چطور میتونم بهش کمک کنم! خسته ام دکتر شیری، خسته ام دیگه! ... فکرش داره همه این خانواده رو میخوره و نابود میکنه !حتی یک ذره به آینده فکر نمیکنه، اصلا معلوم نیست کجاها سیر میکنه! ... چطور میشه ی روز بیاد خودش و بگه من میخوام به خودم کمک کنم!؟! چطور میشه به این فرد کمک کرد؟! با خودش احساس حقارت حمل میکنه، احساس شکست، احساس بدبخت بودن داره در صورتی که بدبخت نیست!! در صورتی که میتونه نباشه! حتا یک بار از ماها ( به جز هر از گاهی پول گرفتن) کمک نخواسته! ببخشید طولانی نوشتم! ببخشید بیشتر شبیه درد دل شد تا سوال پرسیدن! ولی به نظر شما چی کار باید کرد؟!

مهمترین سوال :

پاسخ نوشتاری پاسخگر به سوال شما

مجتبی حسینی نیا
مجتبی حسینی نیا
17 اسفند 1395 ساعت 13:33

سلام  و وقت خوش دوست عزیز

درود بر شما که به فکر کمک به برادر هستید

به نظر میرسه بچه آخر بودن برادرتون باعث شده هم خودتون و هم پدر و مادر  همه جوره بهش توجه کنید و مراقبش باشید و این موضوع برادرتون رو از مسئولیت پذیری و پذیرش محدودیت‌های زندگی دوره کرده. 

به احتمال زیاد برادرتون نتونسته ارتباط خوبی با شما و پدر و مادر برقرار کنه و نبود این ارتباط خوب سبب شده که درخواست‌ها و تقاضای شما را در مسیر بهبود نادیده بگیرد.

با توجه به اینکه در حال حاضر هم طرح مسئله از سوی شماست ارائه  راهکاری از طرف بنده به شما  و اجرای آن در مورد برادرتون با توجه به وضعیت کنونی او ممکنه از طرف برادرتون  رد بشه.

بهتر است تمرکز فعلی شما روی بهبود رابطه با برادرتان باشد تا از این طریق گوش شنوایی برای حرفهای شما داشته باشد.

تلاش کنید از ارائه راهکار و پند و نصیحت فاصله بگیرید و در نقش یک شنونده همدل با او  رابطه برقرار کنید. برادرتون حتما مسائل و مشکلات خاص خودش را دراد که احساس می‌کند کسی درکش نمی‌کند .

پس از برقراری این ارتباط و شنیدن حرفهایش می‌توانید او را به مسئولیت پذیری و پذیرش محدودیت‌هایی در زندگی دعوت کنید تا بتواند به انتخاب خودش بسوی کارهای نیمه‌تمام زندگیش ( تحصیل، سربازی و...) قدم بردارد.

در پایان اشاره می‌کنم که لازمست بگونه‌ای برخورد شود( دوری از مقایسه، تحقیر، سرزنش، تنبیه، تهدید، ..) که طرح مسئله از سوی برادرتان باشد. تا زمانیکه خودش احساس نکند که به کمک احتیاج دارد  همکاری لازم را باشما نمی‌کند.

لحظه‌های شما خوش

سید مجتبی حسینی‌نیا

معرفی کتاب :
+
معرفی فیلم/مقاله :
+
معرفی دروس غیر حضوری :
+
اکشن پلن :
+
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست

پاسخ پرسشگر

05 فروردین 1396 ساعت 00:14
سید مجتبی حسینی‌نیا عزیز ، سلام ، ممنونم از پاسخ با دقت و خوبتون، بنده این سوال رو شهریور ماه پرسیده بودم، و الان که این متن رو مینویسم فروردین سال 96 هست! البته قبل از آپدیت شدن سایت هم شخص دیگری به من جواب داده بودن، و تشخیص افسردگی بایپولار داده بودند و مراجعه به روانشناس، هیچ کدام موثر نیافتاد و اتفاقی که نباید می افتاد افتاد، برادر بنده حدود یک سال است که مصرف مواد مخدر میکنه و در کمال ناباوری و بهت و شٌک شدن من ، هیچ کدام از راه های درمانی که تا بحال پیش بردم کار به جایی نبرده! و واقعا الان دیگه نمیدونم باید چی کار کنم! نه مطالعاتم نتیجه میده نه حرفام و نه هفته ای یک بار مطب یکی از بهترین روانپزشک های این شهر رفتن! هیچی .... نمیدونم بچه ی این سنی که هیچ کدام از بستگان و نزدیکان و حتا دورترین افراد فامیل این جور مسایل رو نداشتن رو باید چی کار کنم؟! به کدوم مرکز برم؟ چطور برخورد کنم؟ فقط میدونم که چند سال زندگی خودم رو گذاشتم که کار به اینجور جاها نکشه که ... آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت ...
معرفی کتاب :
+
معرفی فیلم/مقاله :
+
معرفی دروس غیر حضوری :
+
اکشن پلن :
+
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست

سوالات مشابه