سوال خود را هم اکنون بپرسید

پاسخ متنی و صوتی

توسط درمانگران، مشاوران و روانشناسان

دریافت در کمتر از ۲۴ ساعت

به صورت محرمانه و کاملا خصوصی

پرسش خود را هم اکنون از مشاوران ما بپرسید...
ارسال سوال

آیا زنگ تفریح بودم؟

پرسش

تاریخ ثبت : 08 مهر 1395
2,270  بازدید
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست
تیم توانگر خانه توانگری،سلام .همگی خسته نباشید،توصیه میکنم قبل از شروع به خوندن پرسشم حتما قرص سردرد دم دستتون بذارین چون قراره حسابی سرتونو درد بیارم(با شرمندگی).بذارید ببرمتون به دو سال پیش و شروع آشنایی با کسی که اگه تا همین جمعه پیش در موردش سوالی ازم پرسیده میشد قطعا تمام خصایص پاک و زیبای عالم رو به اون نسبت میدادم و تا حوصلتون اجازه میداد براتون از خوبیاش میگفتم.در این شکی نیست ذهنیتی که داشتم بیشتر از اینکه واقعیت داشته باشه یه تحریف شناختی دوست داشتنی ناشی از احساسات عاشقونه بود،شناختی که الان جاشو به بدترین احساسات عالم داده.زمان رو اگه حرکت بدم و در مورد مسیر رابطه ای که داشتم براتون بگم به یه گراف معمول که برا بیشتر روابط صادقه میرسیم.شروع گرم و صمیمی،ایستایی قابل قبول،همزمان افزایش نگرانی ها بخاطر مشکلات موجود و در نهایت مدیریت یا عدم مدیریت صحیح که منجر به جدایی میشه یا ازدواج.در مورد من منجر به جدایی توافقی شد چرا که بخاطر مشکلات مالی که من داشتم ارتقا رابطه به ازدواج معقول نبود.البته چندین بار اقدام به جدایی کردیم که موفق نبود و بار آخر خودش گفت بیا تموم کنیم که بعدها فهمیدم که تقریبا شش ماهه اخر رابطمون که به شدت سرد بود به گفته خودش امادگی برای جدایی با من بوده بدون اطلاع من!قبل از شروع رابطه میدونستم با شخصی ارتباط داشته اند و به شدت هم دوستش داشتن و جاهایی حس میکردم که حسرت با اون بودن رو خیلی داره اما در جواب سوالهام که آیا برات تموم شده جوابی غیر از بله نمیگرفتم.چون ابدا دوست نداشتم با آدم مین دار رابطه ای داشته باشم میخواستم یه آدم رو با همه ابعادش داشته باشم اما متاسفانه به حرفش اعتماد کردم چون جایگاه فرهنگی و تحصیلی و خانوادگیش کمترین همبستگی با دروغگویی نشون نمیداد.بگذریم.دو هفته از جداییمون نگذشته بود که فهمیدم ازدواج کرده طبیعتا نمیدونستم کیه اما آدم شایسته و فاخری بود گویا.علت اصلی جداییمون و استدلالی که حداقل من داشتم این بود که میدیدم فرصت هایی داره خواستگارهای خوبی داره و از دستشون میده هر چند به من نمیگفت و شرایط نابسامان من ایشون رو هر چه بیشتر تو این تعلل نگه میداره فشار زیادیم به این خاطر تحمل میکردم چون این استدلالو پیش هر کس بکنی دلیلی بر بی عرضگیت میشه اما ناگزیر از مدیریت شرایط و حصول بهترین نتیجه بودم مخصوصا بهترین نتیجه برای ایشون،از طرف خانوادشم زیادی تحت فشار بود و این مدیریت مساله رو برام سخت و سخت تر میکرد.خوشحال بودم برا ازدواج موفقش اما دلتنگی شدید دمار از روزگارم در آورده بود.مخصوصا که اون روزی فهمیدم ازدواج کرده که بهش پیام داده بودم میخام بیام خواستگاریت دیگه هر مشکلی هم باشه مهم نیست و اصلنم نمیخوام دوست باشیم فقط خواستگاری رسمی که در جوابش شنیدم امشب شب بله برونمه!یه هفته از اون روز گذشت و تمام این هفته من با دلتنگی شدید و گاها عذاب وجدان و نفرت از ناتوانی خودم داشتم دست و پنجه نرم میکردم که توسط شخصی فهمیدم با شخص سابقی که باهاش دوستی داشته و من هم در مورد مشخصات و کارش تا جایی که خودش گفته بود اطلاع داشتم ازدواج کرده!که به من دروغ گفته بود مشخصات خواستگارشو.این کارش معنای دیگری به رابطه مون داد،اینکه آیا زنگ تفریحی بودم که خواسته تنهایی عاطفی ناشی از رابطه قبلیش رو با من پر کنه و به نوعی اون شخص رو فراموش کنه یا اینکه تردید دارم به خاطر 100 درصد خودم خواسته با من رابطه ای شروع کنه نه اینکه 60 درصد برا خودم و 40 درصد برا فراموشی اون آدم،اینکه چسب زخمی بودم برای زخم عاطفیش،اینکه بستری بودم برای در کردن خستگی عاطفیش اینکه پس ماندهای ذهنیش رو ننشسته درست کانال کشی کنه تا فاضلاب ذهنش درست بره بیرون،اینکه خرده نون ریخته برا اون آدم تا دنبالش بیاد و پیگیرش باشه اینکه در و پنجره ی کلبه رابطه مون رو درست نبست و گذاشت از در نیمه باز رابطمون شخص ثالثی بیاد و بره اینکه گذاشت اجاق رابطه قبلش همچنان گرم بمونه و آتیشی زیر خاکستر پنهان کرده بوده و من رو با زیبایی و گرمای شعله ی این طرف تر مشغول کرده و گاهی فوتی و هیزمی به اون آتیش خورونده تا جون بگیره اینکه احتمالا بود و نبود من براش مهم نبوده و اگر من هم نبودم منتظر اون ادم میمونده چون به گفته خودش اصلا نمیتونست سنتی ازدواج کنه و اینکه هیچ شخصی نمیتونه دو هفته بعد جدایی وقتی سنگینی یه رابطه عاطفی روشه جایی بکشه بره.جالب اینجاست که یک سال و نیم از اون ادم جدا شده بود و اینهمه منتظرش بوده برگرده اما من دو هفته نگذشت که بهش پیام دادم میخام مستقیم بیام خواستگاریت!تنها دو هفته.حتی دروغ گفت اسم و رسم خواستگارش رو به من یک هفته بعدش از طریق یه دوست مشترک فهمیدم اسم و رسم اصلی شوهرش رو که با همون ادم سابق تطبیق داشت و با ذوق تمام تو اینستاگرامشم اشاره کرده بود.همه این تحلیلهای که ذهنم بدون کنترل من داره انجام میده همه شون عذابم میدن هر روز و هر خاطره و حرفی که گفته بود از دریچه این ماجرا معنای دیگه ای پیدا کرده که تا دیروز قدیس و الهه من بود اما الان حالم بهم میخوره.همین الانی که نزدیک محرمیم و شهر ما دستجات کم کم دارن میان بیرون یادمه وقتی میگفتم دعا کن میگفت دعات کردم هیچوقت نگفت دعامون کردم!این تنها بخشی از تطبیق حرفای اون با ایام و اشیا و خاطرات و غیره بود هر روزه خدا کارم شده همین!ببخشید حرفام عین مغزم بی سر و ته و پیچیده شده اما احتیاج به کمک دارم متاسفانه نمیتونم از خودشم بپرسم حتی اگر به خاطر کار نکرده همه جا بلاک نشده بودم باز هم اجازه پرسش و نویز انداختن رو زندگیش رو به خودم نمیدادم نمیدونم شاید من گنده اش کردم شاید وقتی رابطه ای تموم شده هر شخصی حق داره با آدم دلخواهش ازدواج کنه اما معنایی که به رابطه با من میده هم مهمه من آیا زنگ تفریح بودم؟ ممنون میشم کمکم کنید

مهمترین سوال :

پاسخ نوشتاری پاسخگر به سوال شما

فاطمه علی اکبری
فاطمه علی اکبری
13 آذر 1396 ساعت 12:46

درود بر شما

تمام شدن هر رابطه عاطفی، دوره ای از رنج و ناراحتی را به دنبال دارد و علائمی مانند از دست دادن یک عزیز را در روان ما ایجاد می کند. اما این بدان معنا نیست که ما دیگر نتوانیم بر این مسئله فائق آییم. اتمام یک رابطه سخت است و سخت تر اینکه از سوی طرف مقابل، رها شویم. 

در متن نامه خود به نکاتی اشاره کرده اید:

  • چندین بار اقدام به جدایی کردیم که موفق نبود
  • بار آخر خودش گفت بیا تموم کنیم که بعدها فهمیدم که تقریبا شش ماهه اخر رابطمون که به شدت سرد بود به گفته خودش امادگی برای جدایی با من بوده بدون اطلاع من
  • قبل از شروع رابطه میدونستم با شخصی ارتباط داشته اند و به شدت هم دوستش داشتن و جاهایی حس میکردم که حسرت با اون بودن رو خیلی داره
  • در جواب سوالهام که آیا برات تموم شده جوابی غیر از بله نمیگرفتم
  • متاسفانه به حرفش اعتماد کردم چون جایگاه فرهنگی و تحصیلی و خانوادگیش کمترین همبستگی با دروغگویی نشون نمیداد

این جملات نشان می دهد که رابطه شما با زنگ خطرهایی هم همراه بوده ولی شما آنها را نادیده گرفته بودید و به امید اینکه شاید مشکلی پیش نیاید رابطه را ادامه دادید. بدیهی است وقتی نکات مهم و آلارمها در رابطه نادیده گرفته شود، تبعاتی خواهد داشت که خوشایند ما نخواهد بود. کسی که هنوز در فکر رابطه قبلی است و رابطه کنونی اش مشخصات یک رابطه عاطفی مثبت را ندارد، نمی تواند مورد مناسبی برای سرمایه گذاری عاطفی و حتی ازدواج باشد.

برادر گرامی، احساس شما قابل درک است. درواقع احساساتی که در حال حاضر تجربه می کنید واکنش سوگ است به ویژه اینکه طرف مقابل شما را به شیوه ای بالغانه ترک نکرده است. اما بهتر است در خلوت، ضمن سوگواری بر دردهایی که در نتیجه این جدایی بر شما وارد شده، به این بیندیشید که لازم بود در این رابطه به چه نکاتی دقت می کردید؟ و از این به بعد چطور باشید و چگونه نباشید.

بنا نیست تمام افرادی که با آنها مواجه می شویم از سلامت روانی و اخلاقی برخوردار باشند، اما قرار هم نیست که هر فرد مشکل داری را وارد زندگی خود بکنیم. وقتی فردی با این ویژگی در زندگی ما وجود داشته باشد سوال ما باید این باشد:

  • این فرد در زندگی من چه می کند؟
  • چه رفتاری داشته ام که به این فرد فراخوان داده ام؟
  • از این به بعد باید کجای رفتارم را تغییر دهم تا چنین آسیبی در زندگی من تکرار نشود؟

پاسخ به این پرسشها می تواند به شما کمک کند تا ضمن سپری کردن دوران سوگ، از این به بعد بتوانید رابطه ای مثبت رابرای آینده خود برنامه ریزی نمایید. همچنین توصیه می شود کلیه منابع دسترسی به ایشان مثل پیامها و شماره تلفن و... را از زندگی خود دور کنید و با توجه به اینکه ایشان دیگر یک خانم متاهل هستند، فکر هرگونه ارتباط و یا پیگیری ایشان درفضای مجازی را از ذهن خود دور کنید تا بتوانید این دوران را سپری نمایید.


با احترام

علی اکبری

معرفی کتاب :
+
معرفی فیلم/مقاله :
+
معرفی دروس غیر حضوری :
+
اکشن پلن :
+
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست

سوالات مشابه