سوال خود را هم اکنون بپرسید

پاسخ متنی و صوتی

توسط درمانگران، مشاوران و روانشناسان

دریافت در کمتر از ۲۴ ساعت

به صورت محرمانه و کاملا خصوصی

پرسش خود را هم اکنون از مشاوران ما بپرسید...
ارسال سوال

چرا من مثل بقیه نیستم؟؟؟

پرسش

تاریخ ثبت : 11 مهر 1395
4,658  بازدید
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست
با عرض سلام و احترام

ممنون از اینکه به مخاطبین کمک میکنید تا بهتر زندگی کنند.

دختری 27 ساله و درونگرا هستم.اما موقعیت اجتماعی خوبی دارم و اصلا خجالتی نیستم. و دایره دوستان زیادی دارم. در دو رابطه که با جنس مخالف داشتم متوجه شدم مشکلی دارم که این مشکل را در اطرافیان خود نمیبینم.

مشکل من این است که من تازمانی که با طرف مقابلم در ارتباط هستم زندگی عادی و معمولی خودم را دارم و احساس میکنم بود یا نبود طرف مقابلم برایم اهمیتی ندارد. حتی زمانی که با هم بیرون میرویم دوست دارم زودتر برگردم دوست ندارم زمان زیادی را با طرفم صرف کنم. و بسیار اتفاق می افتاد که درخواست ملاقات از طرف مقابل بود و من به بهانه های مختلف کنسل می کردم. اما پس از جدایی بسیار احساس دلتنگی و تنهایی میکردم. یعنی تا زمانی که با کسی هستم احساس میکنم دوستش ندارم . اما زمانی که رابطه تمام می شود به شدت احساس دلتنگی میکنم. به طوری که الان حدود 10 ماه از یک رابطه 7 ماهه گذشته و من هنوز ایشان را فراموش نکردم و هرروز یاد خاطرات با ایشان می افتم.در حالی که ایشان بالافاصله پس از جدایی با کس دیگری در ارتباط بودند و مرتبا عکسهای آنها در شبکه های اجتماعی دیده میشود.

لازم به ذکر است هر دو موردی که با آنها در ارتباط بودم به من گفتند تو رفتار سردی با من داشتی واین برای مرد اصلا خوب نیست.

آیا به گفته دو نفر میشود به این نتیجه رسید که من دختر سردی هستم شاید توقع آنها از من زیاد بوده چون به نظر خودم اصلا سرد نبودم ؟؟ این قضیه به درونگرا بودن من ربطی دارد؟؟ من اصلا نمیدونم آیا طرفم را دوست داشتم یا نه اگر دوست داشتم چرا تو رفتارم نشون نمیدام اگر نداشتم چرا بعد از جدایی انقدر عذاب کشیدم؟؟ لطفا کمکم کنید تا اگر مشکلی دارم برای درمان خود اقدام کنم. چون پاسخ این سوالم رو در هیچ کتاب و سایتهای مختلف روانشناسی پیدا نکردم.

با سپاس فراوان

مهمترین سوال :

پاسخ نوشتاری پاسخگر به سوال شما

فاطمه علی اکبری
فاطمه علی اکبری
18 فروردین 1397 ساعت 14:11

درود بر شما

گاهی اوقات نحوه فرزند پروری در خانواده ها به صورتی است که فرد در بزرگسالی دچار آسیب هایی در زندگی خود می شود. البته بدیهی است که هیچ والدینی با فرزند خود دشمنی نداشته و قصد آسیب به او را ندارند. اما گاهی سازوکارهای فرزند پروری در نهایت سبب بروز مشکلاتی می شود.

مسئله ای که با آن مواجه هستید از این دست می باشد. یعنی نوع دلبستگی شما در رابطه با مادرتان و در سنین زیر 5 سالگی نیز احتمالا بدین صورت بوده و چون مدل دیگری در دسترس نداشته اید این روش را در خصوص ارتباطات خود در بزرگسالی نیز بکار برده اید. اگرچه ممکن است در کودکی رفتارهای مرتبط با سبک دلبستگی ناایمن را فراگرفته باشیم، اما می توان در بزرگسالی با آنها روبرو شد.

چک کنید چه زمانی شریک عاطفی را پس می زنید؟ چه احساسی در ان لحظه به شما دست می دهد که چنین رفتاری دارید؟ اگر رفتاری مشابه آنچه نوشته اید نشان ندهید چه حسی خواهید داشت، یعنی اگر با طرف مقابل گرم باشید فکر می کنید چه اتفاقی خواهد افتاد؟

همچنین در نظر داشته باشید که درونگرایی نمی تواند چنین ویژگی ای در این سطح (اجتناب/ دلبستگی در زمان عدم حضور موضوع عاطفی) در شما ایجاد کند. فرد درونگرا در ابتدا ممکن است به اندازه برونگرا روابط عمومی خوبی نداشته باشد ولی پس از یک مدت و احساس صمیمیت، رفتاری مانند یک فرد برونگرا خواهد داشت. البته درونگرایی می تواند سبب شود که رفتار فرد سرد به نظر بیاید. اما وقتی یک الگو در رابطه ما تکرار شود نیاز به بازنگری و یا حتی روان درمانی دارد. بنابراین لازمست شما مواردی را که خدمت تان عرض شد چک کنید تا ریشه رفتار و روش مقابله با آن را بیابید.  مراجعه به یک رواندرمانگر نیز خدمت شما توصیه می شود.


با احترام-علی اکبری

معرفی کتاب :
+
معرفی فیلم/مقاله :
+
معرفی دروس غیر حضوری :
+
اکشن پلن :
+
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست

سوالات مشابه