سوال خود را هم اکنون بپرسید

پاسخ متنی و صوتی

توسط درمانگران، مشاوران و روانشناسان

دریافت در کمتر از ۲۴ ساعت

به صورت محرمانه و کاملا خصوصی

پرسش خود را هم اکنون از مشاوران ما بپرسید...
ارسال سوال

علاقه و رابطه ی عمیق بیمون و نادیده میگیره و هربار میگه تموم کنیم ....

پرسش

تاریخ ثبت : 27 مرداد 1397
1,250  بازدید
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست
وقتی چندماه بدون دعوا و قهر باکسی هستی همه جوره هم رابطرو پیش بردیم چرا باید تموم شه ؟؟
همش بهونه میگیره که میترسم وابسته شیم ما که اخرش بهم نمیرسیم میگم چرا مشکلی هست میگه نه اینجوری حس کردم . مطمئنم هیچکسو به جز من نداره . هربار میگه برو نرفتم موندم مشکل و حل کردم الان میگه اگه شمارتو ببینم من میدونم وفلان و فلان....
منم دیگه گفتم اوکی به محض اینکه از من اصراری برای ادامه ندید شروع کرد به خوب گفتن از من که من میدونم کسی برام تو نمیشه و امقم که با حرفام تورو روندم از خودم یجور ترس و استرس توش دیدم برای ادامه
حالا این درسته که من پا پیش بزارم و برم حضوری ببینمش حرف بزنم قانعش کنم یا نه وایستم تموم شه و دوتا ادم که جز ارامش چیزی تجربه نکردن از هم دور شن ؟؟؟؟

مهمترین سوال :

پاسخ نوشتاری پاسخگر به سوال شما

زهرا محمدی
زهرا محمدی
28 مرداد 1397 ساعت 20:16

با سلام

ممنون از اینکه به ما اعتماد کردید

شیدای عزیز وقتی یه نفر مدام  بهونه میاره که توی  رابطه با شما عمیق نشه ، تلاش نکنید و با این موضوع یکبار برای همیشه روبرو شوید که چنین آدمی بلاتکلیفه.

ما توی یه رابطه نیاز داریم به امنیت و ثبات و قابل پیش بینی بودن اون رابطه نه اصرار و تلاش برای حفظ رابطه. اینکه از شما میخواد برید یا دیگه نمیخواد شماره ی شما رو ببینه میتونه علت های مختلفی داشته باشه مثل 

- ترس از صمیمت
- ترس از تعهد و ازدواج

اما سوال اصلی اینه دلیل شما برای حفظ رابطه ای که اصلی ترین نیازتون یعنی امنیت و ثبات در اون برآورده نمیشه چیه؟ 

قدرت تحمل تنهایی رو ندارید؟

به ایشون وابسته شدید؟

ترس از تنهایی دارید؟

پیدا کردن الگوی ارتباطی شما در روابط عاطفی تان میتواند به پیدا کردن ریشه مشکلات و همینطور بهبود انها کمک کند 


با احترام

زهرا محمدی

معرفی کتاب :
+
معرفی فیلم/مقاله :
+
معرفی دروس غیر حضوری :
+
اکشن پلن :
+
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست

پاسخ پرسشگر

04 شهریور 1397 ساعت 14:42
وابستگی تنها مسئله نیست مسئله ی جدیتر اینه که رابطه ما خیلی پیش رفت .... اعتماد زیاد صمیمیت علاقه همه چیز خوب بود بین ما ولی همیشه من رفتم ایشنو دیدم من بودم که معذرت خواهی کردم که دعوا نشه همیشه اونی که زیادی تلاشکرده من بودم این عذابم مبده که چجوری میشه واسه ی ادم همه کار کرد ولی اون نادیده بگیره نمیگم دوستم نداشتاااا اونم خیلی خوبیای دیگه داره فقط گذشته ای داره که توش ضربه خورده و من از اول میدونستم و لی همش گفتم من خوبش میکنم من برش میگردونم .... دیگه خسته شدم
معرفی کتاب :
+
معرفی فیلم/مقاله :
+
معرفی دروس غیر حضوری :
+
اکشن پلن :
+
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست

پاسخ پرسشگر

04 شهریور 1397 ساعت 14:44
و نکته ی بد اینه که من همیشه شکست خوردم تو رابطه و طول کشیده تا خودم و پیدا کنم اینبار واقعا توان برگردوندن خودمو ندارم میترسم از تنهایی از دوست داشته نشدنو....
معرفی کتاب :
+
معرفی فیلم/مقاله :
+
معرفی دروس غیر حضوری :
+
اکشن پلن :
+
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست

پاسخ پرسشگر

04 شهریور 1397 ساعت 14:45
و موضوع بعدی اینه که تحت نظر دکتر روانپزشک و دارو مصرف میکنه ازین میترسم ....
معرفی کتاب :
+
معرفی فیلم/مقاله :
+
معرفی دروس غیر حضوری :
+
اکشن پلن :
+
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست

سوالات مشابه