سوال خود را هم اکنون بپرسید

پاسخ متنی و صوتی

توسط درمانگران، مشاوران و روانشناسان

دریافت در کمتر از ۲۴ ساعت

به صورت محرمانه و کاملا خصوصی

پرسش خود را هم اکنون از مشاوران ما بپرسید...
ارسال سوال

جذب مردهاي خائن و بي اعتمادي به تمام مردها، ترس تموم كردن رابطه اي كه كاملا اشتباه و افسردگي شديد

پرسش

تاریخ ثبت : 09 شهریور 1397
1,433  بازدید
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست
سلام
دختر ٢٧ ساله اي هستم كه بعد تمام كردن يك رابطه اي در گذشته به سختي مدتي طولاني تنها بودم، و با توجه به اتفاقات در رابطه ي قبليم خيلي سخت مي تونستم به مردها اعتماد كنم. ٢ سال توي افسردگي بودم و رابطه با كسي نداشتم تا اينكه تصميم گرفتم به خودم بيام و برم دوباره تو جامعه و كار كنم.
كار پيدا كردم و مشغول شدم ، مديرم بهم بعد يه مدت ابراز علاقه مي كرد و من مقاومت مي كردم.بعد يه مدت باهاش راحت تر شدم و از اتفاقاتي كه در گذشته برام افتاده باهاش صحبت كردم، ١١ سال اختلاف سني داشتيم و احساس كردم كه اين مرد فرق مي كنه و بهم آسيب نمي زنه. بهش گفتم صداقت خيلي برام مهمه و خودم خيلي اتفاقاي زندگيمو براش گفتم و صادق بودم...بهم اطمينان داد كه باهام صادقه ، وارد رابطه شديم.
تقريبا هر روز توي يك محيط بوديم و رفتار و ارتباطاش زير نظرم بود. تقريبا ٦ ماه از رابطه گذشت احساس كردم و البته اون هم اينطور نشون مي داد كه دلمون مي خواد رابطه ي جدي تر و طولاني تري داشتن باشيم... من حتي بهش گفتم و اون هم گفت همينو مي خواد و يه رفتار هايي مي كرد كه من حس مي كردم مي خواد و داره به زندگي مشترك با من فكر مي كنه ولي اصلا من رو به خانوادش بروز نمي داد، با من توي خونه و جلوي خانوادش صحبت نمي كرد و هيچ كدوم از وجود من با خبر نبودن،
گفتم شايد مي خواد يه فرصت مناسب معرفي كنه،حتي بارها باهاش صحبت كردم و ازش خواستم اگر مسئله اي تو زندگيش هست كه بايد بدونم بهم بگه...ولي انكار كرد و گفت مشكلي نيست.
تا اينكه عروسي برادرش رسيد و من گفتم حتما من رو دعوت مي كنه و فرصت مناسبيه كه با خانوادش آشنا شم و... هيچ حرفي به من نزد در صورتي بقيه همكارام دعوت بودن (البته مرد بودن)خيلي ناراحت شدم ولي گفتم حتما توقع من زياد بوده.
گذشت و عروسي تموم شد، كار من توي دفتر اين آقا،تدوين هست و كاراي دفتر فيلمسازي و عكاسي هست، پس در نتيجه فيلم و عكس هاي عروسي هم خودشون گرفتن و توي هارد دفتر سيو بود.براي يه كاري هارد دفتر رو نياز داشتم ،برداشتم و فولدر عروسي توش بود و كنجكاو شدم و ديدم.
ديدم آقا يه خانومي كنارشه كه لباساشون رو با هم ست كردن و يه بچه ام داره و خانوم بارداره.
مردم و زنده شدم.توضيح خواستم، گفت من اگر مي خواستم با تو ازدواج كنم بايد بهت مي گفتم!!!
رفتم از دفتر و داغون شده بودم .
به خاطر كارايي كه دستم بود مجبور شدم دوباره با اين آدم روبرو بشم و بهم گفت اشتباه كرده و نمي خواسته منو از دست بده و طلاق گرفته قبل از آشنايي با من ولي موقع طلاق خانوم حامله بوده و توافق كردن بچه به دنيا بياد ولي طلاق بگيرن...گفت بچه هاشو نمي خواسته، هر ٢ تا بچه شو اين خانوم گولش زده و ... سر عروسي مجبور بوده دعوت كنه خانوم رو، ١٠٠٠ تا مهرش كرده بوده و داره مهريه مي ده و هزارتا حرف و اتفاقاي پيچيده كه نمي تونم همش رو گم.
من يه سري برنامه صدا و سيما دستم بود كه مجبور بودم انجام بدم و تحويل بدم گفتم برنامه رو تموم مي كنمو ميرم ولي حق نداري نزديكم بياي...١هفته فقط كار كردم و عذاب كشيدم، آخر هفته گفتم نمي تونم تو اين شرايط و مي خوام برم...شروع كرد التماس كردن و گريه و زاري كه من اشتباه كردمو خيلي دوست دارم و مي خوام باهات زندگي كنم و .....
ازونجايي كه خيلي توي شرايط روحي بدي بودم و عاقلانه نمي تونستم تصميم بگيرم قبول كردم و گفتم شناسنامتو مي خوام و كلي سوال دارم بايد جواب بدي، بايد بريم پيش مشاور و... تا ببينم اميدي مي شه پيدا كرد به ادامه رابطه.
اشتباه كردم دوباره برگشتم چون هم ديگه اعتمادمو از دست دادم هم شروع كردم كند و كاو كردن تو زندگي اين آدم و كه چه اتفاقاتي افتاده و هزارتا سوال تو ذهنم پيش اومد...٣-٤ ماه از فهميدن اين موضوع گذشته و هنوز نتونستم كنار بيام با اين موضوع....٢ تا بچه يكيش ٢ ساله يكيش تازه به دنيا اومده و يه زندگي كه ظاهرا و اينجور كه تعريف كرده زن كلي خيانت هايي از قبيل دروغ گفتن و گول زدن و تهديد كردن ،... كرده!
اتفاق بدتري برام افتاد تو اين تايم باردار شدم ازين آدم و ١ ماه درگير سقط بودم شرايط روحيم وحشتناك شد...حالا تقريبا اوضام بهتر شده و مي خوام تموم كنم اين رابطرو .
داغونم و باز مي دونم چه افسردگي بدي رو بايد پشت سر بزارم...تمام چيزاي خشگلي كه تو ذهنم با اين مرد كه نمي دونستم قبلا ازدواج كرده، ساخته بودن خراب شد...
اين آدم شكاك و عصبي بود و چند مورد رفتاراي خشن بد جور ازش ديده بودم و با اين حال كه مي دونستم اين آدم اصلا مناسب زندگي من نيست ولي ادامه دادم چون به دروغ وابسته ام كرد و البته مي دونم خودم خيلي اشتباه كردم ادامه دادم. هنوزم برام سخته تموم كردن اين رابطه...اساسا فك كردن به يك شروع ديگه و يك شكست ديگه مي ترسونه منو و اين باعث مي شه صبر كنم
الانم با يه دنيا بي اعتمادي به مرد ها و ترس از خيانت مي خوام خودمو ترميم كنم كه باز همين اتفقا برام بيفته!!!
من ٣ تا رابطه داشتم با هيمن رابطه كه ٣ تاشم به طرز بدي بهم دروغ گفته شد و خيانت بهم شد.
چرا اين آدمارو جذب مي كنم؟
من تو بچگيمم آسيب ديدم و زندگي خانوادگي خيلي بدي رو تجربه كردم، خيانتاي پدرم رو ديدم و شديدا بيزارماا ازين آدما ولي هيچوقت خيانت نكردمو صادق بودم، چرا اين بلاها سرم مياد؟!
چيكار كنم الان با يه دنيا نا اميدي و شك؟!
اگر ممكنه كمكم كنين

مهمترین سوال :

پاسخ نوشتاری پاسخگر به سوال شما

فاطمه علی اکبری
فاطمه علی اکبری
17 شهریور 1397 ساعت 00:45

درود بر شما

به نظر می رسد ریشه این مسائل در جملات پایانی نامه تان باشد: من تو بچگيمم آسيب ديدم و زندگي خانوادگي خيلي بدي رو تجربه كردم، خيانتاي پدرم رو ديدم و شديدا بيزارماا ازين آدما / قابل درک است که بودن در خانواده ای که خیانت یکی از والدین وجود دارد و به دنبال آن جوّ آرامی در خانه حکمفرما نبوده تا چه اندازه می تواند سبب بر هم خوردن احساس امنیت در روان فرد شود.


  • حیات انسان بدون پذیرفته شدن از سوی دیگران ممکن نیست، به همین دلیل انسان‌ها به کوچکترین نشانه‌های طرد شدگی از سوی دیگران به‌شدت حساس هستند. بالاخص در زمان کودکی که ارضا این نیاز تعیین‌کننده مرگ و زندگی یک کودک است. کودکی که در اتاق و یا گهواره گذاشته می‌شود، احساس طرد شدگی می‌کند. او می‌ترسد مادر دیگر برنگردد و او مراقبت و حمایت مادر را از دست بدهد. حفظ ارتباط با مادر برای زنده ماندن کودک حیاتی است. 

در خانواده هایی که کارکرد مثبت ندارند، کودک مورد بی توجهی قرار گرفته و زمینه ایجاد طرحواره رهاشدگی در او ایجاد می شود. جنس روابطی که شما در بزرگسالی تجربه کرده اید در واقع مرتبط با همین دوران شماست. کسانی که به چنین ارتباطاتی تن می دهند اغلب متعلق به خانواده های بدکارکردی هستند که نیاز های احساسی شان مرتفع نگردیده است.


  • مشاجرات شدید پدر و مادر با یکدیگر که باعث می‌شده شما همواره انتظار از هم پاشیده شدن خانواده و در نتیجه از دست دادن یکی یا هردو آنها را داشته باشید عامل مهم ایجاد شدن این تله در روان شماست. در احساس طرد شدگی دائمی یا تله رها شدگی، فرد احساس می‌کند دیگران او را دوست ندارند، به او خیانت می‌کنند، دیر یا زود او را ترک می‌کنند، دیگری را ترجیح می‌دهند، اولویت دیگران و یا کسی نمی‌باشند، تنها در مواقع نیاز به او توجه می‌کنند و سرنوشت او تنها ماندن است. و بعد وارد روابطی می شود که یا خیانت ببیند، یا اولیت طرف مقابل نیست و یا ترک شود و نهایتاً تنها بماند.


  • وقتی تله رهاشدگی در وجود شما فعال باشد غالباً وارد رابطه با فردی میشوید که در رابطه عاطفی بی ثبات و تنوع طلب بوده و وفاداری در عشق نخواهد داشت و با خیانت مواجه خواهید شد. این تله باعث میشود که شما بخاطر تنها نماندن در عشق و ترس از دست دادن شریک عاطفی خودتان، نسبت به او چسبندگی عاطفی پیدا کنید و حتی کاری انجام دهید که طرف مقابل را در رابطه باخود حفظ کنید (مثل رابطه جن.سی و بارداری شما).

دوست خوبم؛ ضمن همدردی با شما برای آسیبهایی که متحمل شده اید، به نکات زیر توجه بفرمایید:

اینکه یک تله در روان ما فعال باشد می تواند زمینه ساز مشکلات تکرار شونده در زندگی ما شود، اما به منزله مجوزی برای ادامه دادن یک زندگی بد، نیست. در واقع نکته مثبت درخصوص شما این است که شما متوجه اشکال کار خود شده اید (من ٣ تا رابطه داشتم با هيمن رابطه كه ٣ تاشم به طرز بدي بهم دروغ گفته شد و خيانت بهم شد. چرا اين آدمارو جذب مي كنم؟و دنبال چرایی آن هستید، پس خوبست که این سوال در ذهن شما ایجاد شده است. پذیرش یک مشکل، گام اول برای درمان است.


آشنایی با علل و عوامل، و ریشه های مشکلتان که در زمان کودکی شکل گرفته است می تواند به شما کمک کند. شما در قسمت پایانی نامه تان نوشته اید که به دلیل خیانتهای پدر و داشتن شرایط خانوادگی سخت، زندگی خانوادگی خوبی نداشته اید. در واقع شما به نوعی، به ریشه مشکل تان اشاره کرده اید.


ممکن است شما نتوانید ریشه‌ها و عوامل ترس را از زندگیان حذف کنید اما شناخت دلایل آن می‌تواند به شما کمک کند تا بپذیرید که آنها گذشته‌اند و اغلب غیرواقعی هستند.‏ همچنین شما آن کودک بی دفاع گذشته نیستید و برای دفاع از خود در برابر شرایط سخت عاطفی، ابزار خواهید داشت و افراد اطراف شما نیز همان آدمها نیستند.


احساسات رها شدگی را در خودتان بازبینی و یا بازنگری کنید. حساسیت‌های خودتان را خوب بشناسید و وقتی احساسات مربوط به رها شدگی به سراغتان می آید از وجود آنها کاملا آگاه شوید. شما حساسیت‌هایی دارید. آیا حساسیت هایتان را خوب می شناسید؟ بعضی از حساسیتهای شما ممکن است اینها باشند: حساسیت به از دست دادن افراد مهم و نزدیک زندگیتان، ترس از تنهایی، نیاز به چسبندگی و آویزان شدن به شریک عاطفی تان، وابستگی هایی که کارکرد منفی داشته و عملکرد معمول شما را با مشکلات فراوان مواجه می کنند. همه و همه را خوب بشناسید. به محض اینکه تله رها شدگی فعال شد بلافاصله نسبت به این احساسات هشیار شوید. اینها تکرار رنجهایی است که در کودکی با آن مواجه بوده اید ولی الان در بزرگسالی توان مقابله و کنترل آنها را دارید.


شریک عاطفی البته در احساسات شما تاثیر دارد اما مسئول احساسات و عواطف شما نیست. این شما هستید که باید رفتار کنترل‌گر خود را اصلاح کنید بنابراین نباید از دیگری بخواهید تا به شما احساس امنیت بدهد.‏


هر آدمي ممکن است به هر دليلي تنهايي را تجربه کند. تنهايي يک مشکل و ضعف نيست. آدم تنها هم به اندازه فردي که در رابطه است خوب و ارزشمند است. پس تنهایی را به يک مساله وحشتناک تبديل نکنيد.‏ لزومی ندارد همه دوستدار شما باشند؛ شما می‌توانید یک نفر را پیدا کنید که واقعا دوستتان داشته باشد. در نظر داشته باشید که هویت شما وابسته به رابطه نیست و اگر جدا شدید و تنها ماندید باز هم انسانی ارزشمند هستید.‏


شما در نامه تان به نکاتی اشاره کرده اید که نشان می دهد به نوعی زنگ خطرهای این رابطه را فهمیده اید ولی از کنار آن رد شده اید مثل اطلاع از داشتن همسر و دو فرزند و بهانه هایی که عمده مردان غیر متعهد به همسر می آورند و نهایتا گریه زاری هایی که برای ماندن نفر دوم در رابطه می کنند؛ مثالهای روشنی از این زنگ خطرهاست که شما دیدید ولی بازهم ادامه دادید و حتی بارداری و سقط جنین نیز در ادامه این رابطه ایجاد شد. 


ادامه این شرایط به نفع شما نخواهد بود. رابطه را پایان دهید و مسئولیت رفتارهایی که داشته اید را بالغانه بپذیرید. در حقیقت اتفاقاتی که برایتان افتاده حاصل تصمیماتی بوده که خودتان با میل و اراده خود گرفته و انجام داده اید. 


بهتر است برای کنترل شرایط، این زنگ خطرها را برای خود لیست کنید (می توانید آنها را روی کاغذ بنویسید تا به صورت عینی در مقابل شما باشد) و تلاش شما این باشد که با استفاده از درسهایی که از این نکات مهم می گیرید زین پس، از رابطه با افراد دمدمی مزاج, بی ثبات, بی تعهد و تنوع طلب اجتناب کنید هر چند چنین افرادی برای شما جذاب و دوست داشتنی باشند.


همانطور که خدمت شما عرض شد، انسان موجودی اجتماعی است و طبیعی است که بخشی از حال خوش ما برگرفته از رابطه با دیگران باشد. می توانید به جای تنها ماندن و ترسیدن از روابط نافرجامی که شاید اصلا در زندگی تان به وجود نیاید، دامنه ارتباطات با افراد مورد اعتمادتان را افزایش دهید. دیدن الگوهای رابطه عاطفی موفق می تواند به شما سرنخ بدهد تا بتوانید نشانه های یک رابطه خوب را شناسایی کرده و ملزومات آن را در ذهن تان پایه ریزی کنید.


استفاده از آموزش غیرحضوری درس رهایی از تله رهاشدگی و مطالعه کتاب زندگی خود را دوباره بیافرینید، نوشته جفری یانگ خدمت شما پیشنهاد می شود.

22074.jpg

از اعتماد شما سپاسگزارم

علی اکبری- خانه توانگری طوبی

معرفی کتاب :
+
معرفی فیلم/مقاله :
+
معرفی دروس غیر حضوری :
+
اکشن پلن :
+
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست

سوالات مشابه