سوال خود را هم اکنون بپرسید

پاسخ متنی و صوتی

توسط درمانگران، مشاوران و روانشناسان

دریافت در کمتر از ۲۴ ساعت

به صورت محرمانه و کاملا خصوصی

پرسش خود را هم اکنون از مشاوران ما بپرسید...
ارسال سوال

دوستی با پسرها

پرسش

تاریخ ثبت : 09 مهر 1397
1,308  بازدید
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست
من 32 سالمه دانشجوی دکتری هستم و مجرد. رابطه ام با پسرها و دختر ها دوستانه و در عین حال محترمانه و با حفظ حدود شرعیه . ادم ارام و صبوریم و اهل دوست پسر هم نیستم. خواستگارهایی داشتم ولی به تقاهم نرسیدیم. تا الان چند مورد پیش اومده از همکلاسیام که خیلی به من نردیک شدن و راجع به مسایل خصوصیشون با من حرف زدن. من به حساب علاقه گذاشتم ولی بعد از مدتی بیشتر نقش دوست و مشاور رو برای اون پسر داشتم تا موردی برای ازدواج و این موارد باعث آزار من شد حتی اونها راجع به دختر مورد علاقه شون گفتن و از من نظر خواستن. چرا اینقدر بی موالات هستن؟ و فکر نمی کنن که وقتی اینقدر به من نردیک میشن من ممکنه بهشون علاقه مند بشم درحالیکه اونا حسی ندارن.من چطور میتونم فرد مناسب خودم رو پیدا کنم؟ و نگدارم موارد اینجوری پیش بیاد؟
از کمکتون ممنونم

مهمترین سوال :

پاسخ نوشتاری پاسخگر به سوال شما

فاطمه علی اکبری
فاطمه علی اکبری
10 مهر 1397 ساعت 13:25

درود بر شما


وقتی دخترخانمی با تحصیلات دانشگاهی عالیه با مسائلی مانند آنچه شما نوشته اید مواجه می شود احتمالا به این معناست که قابلیتها و امتیازاتش به درستی دیده نمی  شوند. می توانید چک کنید که کدامیک از دلایل زیر بیشتر در مورد شما صدق می  کند و برای رفع آن چه اقدامی می توانید انجام دهید:

  • بخشی  از این دیده نشدن به محیط اجتماعی و تربیت افراد بستگی دارد. مثلا ممکن است عرف شما به گونه ای باشد که این پیام والدی را به شما آموخته باشد که: دخترخوب باید سنگین باشد، دختر خوب نباید با پسرها حرف بزند، دختر خوب نباید با پسرها دوست شود یا نباید جلب توجه کند و... در نظر داشته باشید که زنانه زیستن و توجه به ظرافتهای وجودی یک خانم و داشتن یک ارتباط اجتماعی مناسب، منافاتی با رعایت مسائل شرعی و عرفی ندارد. تعریف کردن از ویژگی های مثبت فردی که نظر شما را جلب کرده، یکی از راههایی است که می توانید خاص بودن طرف مقابل را در نظر خودتان به او به صورت غیرمستقیم اعلام کنید.
  • گاهی  هم دلیل مواجه شدن با اینگونه رفتارها از سوی آقایان، رفتارهایی است که سبب ترس مردان اطراف تان می شود.  رفتار خود را بازبینی نمایید، ممکن است در برخی موارد رفتار شما به گونه ای بوده باشد که احساس ضعیف بودن به مردان پیرامون خود داده باشید. داشتن  اعتماد به نفس، خوب و مثبت است ولی همزمان از ظرافتهای زنانه نیز غافل  نشوید. مثلا به مردان اطراف تان نشان دهید که در برهه هایی از زمان دوستدار  دریافت حمایت از سوی مرد هستید.
  • شاید  پشت یک فرد "دوست و مشاور" ، دختری پنهان است که با نادیده گرفتن پسران ، دارد این پیام را به محیط اطرافش منتقل می کند که : "شما اصلا برایم مهم نیستید  ".
  • ظرافتهای رفتاری خود را چک کنید. آیا به حدّ کافی دخترانه رفتار می کنید؟ در خصوص مسائل عاطفی، رفتارتان دلبرانه باشد نه خواهرانه. یک مرد باید مطمئن باشد که در کنار شما به پیشرفت و آرامش و لذت خواهد رسید. مطابق با ارزشهای خانوادگی و شخصی تان، آراستگی خود را نیز حفظ نمایید.
  • افراد درونگرا کمتر از افراد برونگرا دیده می شوند. چنانچه ترجیح قالب شما  درونگرایی است بهتر است بخش برونگرای خود را نیز تقویت کنید. 
  • تا زمانی که یک آقاپسر در مورد احساسش به شما حرفی نزده، صمیمیت او را به حساب علاقه اش نگذارید و هیچ ذهنیتی در مورد او نسازید. 

    دوست عزیز ؛ هر کدام از موارد بالا را در خود بررسی کنید و ببینید کدامیک و یا  کدام ها ، بیشتر در الگوی رفتاری ، ارتباطی و ذهنی شما حضور داشته اند که  موقعیت فعلی را برایتان ساخته است. دختری چون شما بی شک موقعیت های مناسبی در اطرافش وجود داشته و دارد. خودتان را از جنبه های دیگری هم بررسی کنید.


    از اعتماد شما سپاسگزارم

    علی اکبری-خانه توانگری طوبی

معرفی کتاب :
+
معرفی فیلم/مقاله :
+
معرفی دروس غیر حضوری :
+
اکشن پلن :
+
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست

پاسخ پرسشگر

10 مهر 1397 ساعت 15:12
خیلی ممنون از توضیحات شما من تا الان بیشتر تمرکزم روی کار بوده و متاسفانه روی رفتارهای زنانه خودم کار نکردم من متولد فروردین هستم واخلاقم مخلوطی از فروردینی و اردیبهشتی هست همیشه سعی کردم مستقل و متکی به خود باشم ولی در عین حال احساساتی هم هستم. اکثر پسرها رو تحویل نمی گرفتم به جز چند مورد که ازشون بدم نمیومد. فکر کنم رفتارم خیلی خواهرانه است تا دلبرانه شاید حتی گاهی مادرانه یک بار یکی از دوستام بهم گفت تو دیگه دست مادرمو از پشت بستی حالا چطور رفتار دلبرانه یاد بگیرم؟
معرفی کتاب :
+
معرفی فیلم/مقاله :
+
معرفی دروس غیر حضوری :
+
اکشن پلن :
+
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست

پاسخ نوشتاری پاسخگر به سوال شما

فاطمه علی اکبری
فاطمه علی اکبری
14 مهر 1397 ساعت 12:37

سلام دوباره و ممنون از توضیحات تکمیلی تون

به نظر می رسد که در بحث توازن بین انرژی های روان زنانه، لازمست که بازنگری و تمریناتی داشته باشید. از لحاظ آرکتایپی، تایپ غالب شما استقلال طلب است. این تایپ کمک می کند تا شما از قدرت و دستاوردهای اجتماعی برخوردار باشید ولی ممکن است اگر فقط این بخش از روان تان را زندگی کنید، از سایر ابعاد جا بمانید. البته تمام انرژی ها درروان انسانها وجود دارد که میزان بروز آن در افراد مختلف با هم متفاوت است. شما می توانید با مدیریت کردن سایر بخشها، در تعاملات خود توازن برقرار کنید. نکته مثبت در مورد شما این است که متوجه این نیاز به تغییر شده اید و در پی آن هستید. 

لازمست که انرژی "آفرودیت" را در روان خود رشد بیشتری بدهید که این کار در وهله اول نیاز به شناخت عمیقتر خودتان به عنوان یک بانو و در وهله بعد تمرینات عملی دارد.

آموزش غیرحضوری شفای زنانگی خدمت شما پیشنهاد می گردد.

شفای زنانگی(کلیک کنید)


با احترام-علی اکبری

معرفی کتاب :
+
معرفی فیلم/مقاله :
+
معرفی دروس غیر حضوری :
+
اکشن پلن :
+
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست

پاسخ پرسشگر

18 مهر 1397 ساعت 00:08
خیلی ممنون از ذکاوت و جوابهای شما اتفاقا من تازه درس شفای زنانگی رو تازه گوش دادم با توضیحاتی که دکتر شیری دادن من فکر می کنم آفرودیت من فعاله ولی نمودش بیشتر به صورت محبت به طرف مقابله تا دلبری یک موردی تازه برای من پیش اومده دوست دارم تحلیل و راهنمایی شما را بدونم. می خوام بدونم صرف نظر از ازدواج چقدر امکان برقراری یک رفاقت سالم با یک پسر هست؟ یعنی اگه دو نفر برای ازدواج باهم مناسب نباشن می تونن دوستای خوبی باشن؟ ماجرا از این قراره که من 9 ماه پیش برای دوره فرصت اومدم ایتالیا و حدود دو ماه قبل از اومدنم با یکی از پسرهای ایرانی گروه تماس گرفتم تا ازش راهنمایی بگیرم راجع به درس و زندگی در ایتالیا و گروهی که قراره واردش بشم. از همون ابتدا خیلی صمیمی و با محبت رفتار میکرد و در عین حال شوخ طبع بود. گفت خیالت راحت هر کاری داشتی به من بگو کمکت می کنم. کم کم ما با هم صمیمی شدیم و اون راجع به خودش و حتی گاهی جزییات زندگیش به من می گفت. خیلی هم مشتاق بود که منو ببینه و اصرار داشت که من براش عکس بفرستم ولی از اونجایی که من همیشه آدم محتاطیم براش عکس نفرستادم گفتم عکس های پروفایلمو که دیدی و خودمم به زودی می بینی. اون قصد ازدواج با من نداشت طبق معمول موارد قبلی چند بار هم از من در مورد دخترایی که باهاشون آشنا شده بود نظر پرسید. یکبار بهم گفت من آدم مهربونیم و هرکاری داشتی کمکت می کنم ولی نه بهت وابسته میشم و نه عاشقت میشم ، مطمئنم سال های سال هم رفاقتمون ادامه داره. من اون موقع با خودم گفتم هنوز خیلی زوده وقتی سالها گذشت و هنوز رفیق بودی میشه این حرفو آدم بزنه. خلاصه گفت میام فرودگاه دنبالت ولی یک چیزی که اون موقع برای من عجیب بود این بود که گفت فلانی اینجا به من علاقه داشته مواظب باش بهش نگو من میام دنبالت ممکنه حسودی کنه. دو سه ماه اولی که ایتالیا بودم هم خیلی به من توجه می کرد که این باعث حسادت نه فقط اون دختر بلکه یکی دیگه هم شد . البته این موضوع برای من مهم نبود و کاملا هم طبیعی بود چون حتما قبلا رابطه ای با اون پسر داشتن و هدف منم اصلا برقراری رابطه با اون نبود . به هر حال من سعی می کردم رفتارم با همه دوستانه باشه از طرفی هم مواظب بودم چون تو غربت و دور از خانواده ام به پسره وابسته نشم و حدود رو رعایت کنم تو رابطه ام. چون اون از روابط قبلیش گفته بود و نوع برخوردش با من دوستانه بود می دونستم که علاقه نداره به من ولی به عنوان یک دوست خوب و محرم راز روم حساب میکنه تا اینجای کار یک سوال دارم که اصلا این نوع رابطه تا چه حد درسته؟ بالاخره محکوم به ایجاد سوتفاهم هست؟ من بهش گفتم تو مثل برادرمی تا جلوی سوتفاهم احتمالی رو بگیرم. و واقعا هم براش خواهری کردم و یکی از دوستای خودم رو بهش معرفی کردم و حتی با کلی نقشه برنامه ای چیدم که دوستم رو ببینه اگه خواست باهاش آشنا بشه. اینجای کار می دونم اشتباه کردم و کارم عاقلانه نبوده و این موضوع خیلی وقت منو گرفت. دوستی ما ادامه پیدا کرد تا اینکه اون از ایتالیا رفت روز آخر که می خواست بره با چند تا از دوستاش رفتیم خداحافظی و من لحظه آخر نتونستم احساسمو کنترل کنم و اشکم در اومد اونم در حالی که تو راه رفتن بود پیام داد دختره خل و چل گریه چی بود لحظه آخر اعصابمو به هم ریختی منم گفتم ببخشید و بعد هم فراموش شد و تا چند روز بعد رفتنش مثل همیشه رابطه ادامه داشت. ماجرا از اینجا تازه شروع شد که اون شماره شو عوض کرد و آخر از همه دوستاش شماره جدید رو به من داد تازه بعد از ایمیلی که احوال پرسی همراه با گله بهش دادم. اون در جواب با خنده گفت دارم تنبیهت می کتم خیلی زیاد ازم سوال می کردی هر وقت صلاح باشه شماره جدیدمو میدم. من اینجا خیلی بهم بر خورد از غرور و طرز جواب دادنش در جواب بهش گفتم خیلی مغرور شدی فکر نکن من بهت وابسته شدم. گریه لحظه آخرمم به خاطر این بود که کسی که مثل برادر روش حساب میکردم داشت میرفت . به نظرم هم گریه های لحظه خداحافظی اونقدر چیز عجیبی نیست. الان چند ماه از رفتنش میگذره و رفتار اون خیلی سرد شد من هر از گاهی حالشو می پرسیدم اون هم به زور انگار یه جوابی میداد البته می گفت که سرش خیلی شلوغه ولی خوب بهانه مناسبی نبود منم خیلی گرفتار بودم ولی بی معرفت نبودم. حتی گاهی هم جواب نمیداد و گاهی هم خیلی کوتاه در حد یک کلمه من مطئن شدم یک مشکلی وجود داره ولی علت رفتار متناقض اون رو نمی تونستم بفهمم کسی که اینقدر صمیمی بود و رازهای زندگیشو به من گفته بود حالا اینقدر بی تفاوت شده؟ تا اینکه ازش پرسیدم چرا تحویل نمیگیری اونم جواب آخر رو داد که دیگه دوست نداره. ببخشید سرتون رو به درد آوردم می دونم که من اشتباهاتی تو این رابطه داشتم دوست دارم هم رفتار من و هم رفتار اون رو تحلیل کنین که از این به بعد خودمو اصلاح کنم. متشکرم
معرفی کتاب :
+
معرفی فیلم/مقاله :
+
معرفی دروس غیر حضوری :
+
اکشن پلن :
+
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست

پاسخ پرسشگر

24 مهر 1397 ساعت 19:01
میشه جواب بدین لطفا؟
معرفی کتاب :
+
معرفی فیلم/مقاله :
+
معرفی دروس غیر حضوری :
+
اکشن پلن :
+
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست

پاسخ پرسشگر

02 آبان 1397 ساعت 21:34
منتظر جواب شما هستم
معرفی کتاب :
+
معرفی فیلم/مقاله :
+
معرفی دروس غیر حضوری :
+
اکشن پلن :
+
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست

سوالات مشابه