سوال خود را هم اکنون بپرسید

پاسخ متنی و صوتی

توسط درمانگران، مشاوران و روانشناسان

دریافت در کمتر از ۲۴ ساعت

به صورت محرمانه و کاملا خصوصی

پرسش خود را هم اکنون از مشاوران ما بپرسید...
ارسال سوال

سردشدن رابطه

پرسش

تاریخ ثبت : 15 مهر 1397
1,367  بازدید
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست
با سلام و احترام
من دختر 30 ساله ای هستم که حدود یکسال هست با پسری که به قصد ازدواج آشنا شدیم در رابطه هستیم رابطه ما بعد از دو ماه به خواستگاری و مخالفت پدرم باعث مشکلاتی شد خلاصه به دلیل مخالفت پدرم ایشان رابطه کمتری حتی در این مدت با خانواده من داشتند و بنا بر گفته های خودشان خانواده من آدم های سردی هستند و به ایشان محبت نمی کنند خلاصه قرار شد که ما بعد از محرم و صفر عقد کنیم امام الان حدود سه هفته است که ایشان با من سرد شده و رفتارش تغییر کرده و من کاملا این حس رو میگیرم که انگار بلاتکلیفه و خودش هم میگه به دلیل مشغله کاری هست با مادرش که صحبت کردم میگن من به ایشان زیاد محبت کردم و زیادی همیشه در دسترس بودم و به من نصیحت میکنن که بذارم اون دنبال من بیاد و یکم فاصله بگیریم حالا به نظر شما من با ارتباط تنگاتنگی که قبلا با ایشون داشتم و روابط عاطفی قوی الان باید چه کنم ؟
حس میکنم ایشون میخوان از رابطه برن ولی بخاطر خانوادشون توی رابطه با من موندن
نمیدونم چه کنم احساس حقارت و خستگی می کنم

مهمترین سوال :

پاسخ نوشتاری پاسخگر به سوال شما

شایان غدیری
شایان غدیری
16 مهر 1397 ساعت 15:16

سلام دوست گرامی


یه رابطه عاطفی به دلایل مختلف می تونه به سردی گرایش پیدا کنه. توی هر رابطه ای ممکنه این بالا و پایین شدن ها و روزهای خوب و بد وجود داشته باشه.  با این حال، برخی از فاکتورهایی که در رابطه ی کنونی شما میتونه قابل بررسی باشه شامل : خستگی و بُرش کوتاه پس از یک دوره رابطه ی عاطفی تنگاتنگ- استرس و مشغله کاری-مخالفتِ اولیه پدر - و واکنشِ سردِ خانواده به ظنِ ایشان ( این دو مورد آخر، عوامل اثرگذار هستند نه ایجاد کننده ) .


یکی دیگه از عواملی که یه رابطه رو از تب و تاب اولیه میندازه  اینه که ما نمی دونیم واقعا چطوری با احساسات درونی خودمون رفتار کنیم. وقتی توی یه رابطه ی متقابل، احساس میکنید این شما هستید که به این رابطه بیشتر نیاز دارید، احساس آسیب پذیری بیشتری می کنید. پیوسته اضطراب از دست دادن رو تجربه می کنید. و برای کاهش این احساس، گاهی اوقات بیش از فرد مقابل، به رابطه می چسبید تا مبادا از دستش بدید. تا مبادا  احساس بی ارزشی بهتون دست بده.

در این میان وقتی با شتاب سعی میکنیم با این شیوه  از احساس و قلبمون در برابر آسیب های هیجانی احتمالی محفاظت کنیم،  ناخواسته عشق رو کنار میزنیم. دیگه تمرکز و دغدغه اصلی میشه صیانت از خودمون و محافظت در برابر آسیب . انگار ناخواسته دیواری نامرئی بین خودمون و شریک عاطفی ایجاد میشه.


اینها فرضیاتی ست که در میان مطرح شد. با این وجود، اگه تصور می کنید این بخشی از شکل رابطه بوده تلاش کنید کمی این دیوار رو پایین بیارید . تا بتونید همدیگه رو فارغ از نگرانی  احساس کنید. بدون اینکه فضای مورد نیاز بین رابطه رو بهم بزنید. 


موقتا به خودتون و این رابطه استراحت بدید. شما حق دارید که حس خوبی نداشته باشید.خسته اید.زیاد انرژی گذاشتید. و در این زمان احساس پس زده شدن و کوچک شدن بهتون دست داده.  این احساسات بخشی از فرایند یه رابطه ست که الزاما  به این معنا نخواهد بود که شما ارزش نداشته اید و یا مقصر بوده اید. او نیز احتمالا مسائلی دارد که لازم است در شرایط مناسب توضیح دهد.

لذا تلاش نمایید طی فرصتی باهاشون صحبت کنید. و اینکه این شرایط رو درک میکنید. تا زمانیکه موقعیت رو مساعد دیدند بتوانید در خصوص وضعیت قطعی  این رابطه گفتگو کنید.



با تشکر از اعتماد شما

شایان غدیری

ادبیات محترمانه و بدون قضاوت : 30
کارآمدی پاسخ : 10
معرفی کتاب :
+
معرفی فیلم/مقاله :
+
معرفی دروس غیر حضوری :
+
اکشن پلن :
+
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست

پاسخ پرسشگر

20 آبان 1397 ساعت 13:59
سلام آقای غدیری ممنون از اینکه به سوال من جواب کاملی دادید . من بارها و بارها در روزهای گذشته جملات شما رو خوندم . دقیقا حق با شما بود درست زمانی که من به دلیل اینکه مداوما ترس از دست دادن این رابطه رو داشتم انرژی زیادی می گذاشتم این موضوع را از سمت خودم کم کردم رابطه از دست رفت و ایشان با سردی تمام و برخلاف تمام ابراز محبت هاشون هم خودشون و هم خانوادشون با رفتارهای مداوم تحقیر آمیز حق به جانب و بالا به پایین باعث دلخوری های زیادی شدند و من واقعا دیگه نتونستم تحمل کنم و طاقت بیارم این دقیقا بار سومی است که در طول یکسال ما با هم قهر کردیم ولی من با خودم عهد کردم هرگز توی این رابطه برنگردم احساس می کنم رفتارهای خوب من باعث سوء برداشت و عادت های بد ایشان شده بود الان دو هفته گذشته همه خانوادم از اینکه ازدواج من و ایشان سر نگرفت خوشحالند من هم احساس آزادی می کنم انگار خودک رو دوباره دارم پیدا می کنم بعد از یکسال توی قفس بودن و محدودیت های زیاد الان فکر میکنم میتونم واسه زندگیم برنامه ریزی کنم ولی وابستگی که داشتم من رو داره دیوونه می کنه خیلی دلم میگیره و احساس می کنم کلی ازم استفاده شده عصبانی میشم چه کنم که این حالت ها کمتر بشه ؟
معرفی کتاب :
+
معرفی فیلم/مقاله :
+
معرفی دروس غیر حضوری :
+
اکشن پلن :
+
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست

سوالات مشابه