پاسخ متنی و صوتی
توسط درمانگران، مشاوران و روانشناسان
دریافت در کمتر از ۲۴ ساعت
به صورت محرمانه و کاملا خصوصی
درود بر شما
آنچه نمی گذارد هر زوجی، خود نتوانند موقعیتی که در آن هستند را درست ببینند، هیجانات و الگوهای ناکارآمد رفتاری است که متاسفانه این عدم توانایی در دید درست ، باعث می شود در طول زمان بیشتر به خود و به یکدیگر و در نهایت به رابطه ، زخم بزنند که یا خود را مجبور می کنند تحمل کنند و یا سعی می کنند تا برای تسکین زخم خود، رفتارهای ناکارآمد نشان دهند و یا اینکه نهایتا رابطه به سمت جدایی پیش می رود.
مسئله مهم درخصوص شما و نامزد سابقتان، محتوای ارتباط شما و ایشان در این مدت بوده است. توجه بفرمایید وقتی فردی در زندگی ما پیدا می شود که چارچوبهای ذهنی و روانی ما را به هم زده و امنیت ما چه به لحاظ روحی چه جسمی مخدوش می شود دلیلش فراخوان دادن ما است. یعنی شما خواسته اید فردی در زندگی تان باشد که حتی در کنارش تامین فیزیکی نداشته اید و مورد شک و تردید و آزار ایشان بوده اید. بهتر است از خودتان سوال کنید هدف شما از ازدواج با چنین فردی که حریم جسمی و روحی شما را می شکند چیست؟
اینکه شما چنین رابطه ای را ادامه نداده و جدا شدید تصمیمی بالغانه بوده و دلتنگی کردن برای رابطه از دست رفته بخشی از یک واکنش سوگ است. اما در نامه شما جملاتی است که جای تامل دارد:
شايد اگه زير يك سقف ميرفتيم همه چيز بهتر ميشد و ايشون دست از بددلي و كنترل گري هاش برميداشت
به نظر می رسد شما رابطه را ادامه دادید احتمالا به امید اینکه ایشان تغییر کند ولی در نظر داشته باشید نمی توان به امید تغییر کسی با او ازدواج کرد. درخصوص مواردی مانند بددلی و کنترل گری لازمست که دقت بیشتری انجام شود و ضمناً این موارد در صورت مشاهده نیاز به مداخله رواندرمانگر دارد نه تفکراتی مانند شاید بهتر میشد.
روياي زندگي اروم و عاشقانه با همسرم زير يه سقف،مدام توي سرمه
نامزدی می تواند شرایطی را فراهم کند که طرف مقابل را بشناسیم و دریابیم که با چه کسی بناست یک زندگی را شروع کنیم. وقتی در این مدت که معمولا افراد سعی می کنند وجهه مناسبی از خود نشان دهند؛ حرمت شما را نگه نداشته و مورد آزار او بوده اید چطور انتظار زندگی عاشقانه با ایشان را داشتید؟
خيلي ميترسم از اينكه ديگه نتونم دل ببندم و تا اخر عمرم حسرت بخورم كه چرا برنگشتم
طبیعی است با توجه به مدت زمانی که صرف این رابطه کرده بودید، با پایان یافتن آن احساس دلتنگی بکنید؛ گاهی از اینکه فرد دیگری شما را دوست نداشته باشد بترسید، از اینکه تنها بمانید احساس نا امیدی بکنید، گاهی احساس کنید وقت خود را تلف کرده اید، گاهی احساس بکنید که قلب شما شکسته است، گاهی احساس شکسته شدن بکنید و عزت خود را خدشه دار شده ببینید و گاهی هم حسرت روزهای خوب رابطه را داشته باشید. اینها واکنشهای سوگ بوده و قابل درک است. اما بهتر است پرونده این رابطه را بسته و ضمن سوگواری بر دردهایی که از این پیشامد برای شما ایجاد شده، با خود بیندیشید که چه نکاتی در رابطه تان وجود داشته که سبب جدایی شما گشته.
نوشته اید رابطه مان هر روز بدتر شد و حرمتها از بین رفت/ آیا دلیل این بدتر شدن را چک کرده اید؟ مسیری که سبب بد شدن رابطه و شکستن حرمتها شد چه بوده؟ سهم شما در این رابطه و جدایی چه بوده؟ در هنگام دعواها و اختلافات، واکنش بالغانه داشته اید یا خیر؟ آیا می توانستید واکنشی داشته باشید که رابطه را به جای سوق به جدایی، مدیریت بالغانه کند؟ واکنش شما به رفتارهایی مانند بی اعتمادی و محدودیت و آزار فیزیکی چه بوده؟ توجه داشته باشید که عصبانیت برای کسی حقی ایجاد نمی کند و اگر ایشان اجازه چنین رفتارهایی را به خودش میداده، از بلوغ شخصیتی لازم برای تشکیل خانواده برخوردار نبوده است. آزار فیزیکی هیچ جایی برای توجیه ندارد.
احساس شما قابل درک است اما برای گذر از این مرحله، بازبینی رابطه و چک کردن این که چه عواملی در نهایت سبب جدایی شما شد می تواند به شما کمک کند که ضمن شناسایی نقاط منفی رابطه و دیدن سهم خود، برنامه ریزی مناسبی برای آینده خود داشته باشید. یک شکست نمی تواند سبب مخدوش شدن آینده کسی بشود مگر اینکه خودتان بخواهید. آموزش غیرحضوری پس از جدایی و ازدواج مثبت خدمت شما پیشنهاد می شود.
از اعتماد شما سپاسگزارم
علی اکبری-خانه توانگری طوبی