سوال خود را هم اکنون بپرسید

پاسخ متنی و صوتی

توسط درمانگران، مشاوران و روانشناسان

دریافت در کمتر از ۲۴ ساعت

به صورت محرمانه و کاملا خصوصی

پرسش خود را هم اکنون از مشاوران ما بپرسید...
ارسال سوال

دخالت مادر و پدرم در زندگی من

پرسش

تاریخ ثبت : 02 آبان 1397
1,052  بازدید
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست
باسلام و خسته نباشید
همسرمن4سال ازمن کوچکترهستند.پروسه خواستگاری و ازدواج ما خیـــــــــــــــلی سریع پیش رفت. الان2.5سال از زندگیمون میگذره ویک پسر1.5ساله داریم.همسرم نسبت به سال اول خیلی رفتارهاش بهترشده و من این رو هرروز حس میکنم؛اماخب باتوجه به سنش مسئولیت زندگی و بچه رو خیلی خوب انگار نمیتونه هضم کنه. شغلش آزاده و هنوز نتونسته خودشو عادت بده زودبیداربشه،من هم صبح زود میرم سرکار.
پدرمن یک خونه3واحدی داره که1واحدرو داده به من و ما اونجا میشینیم.همین باعث شده رفتارای شوهرم خیلی تو چشمشون باشه و هرروز با پدرومادرم بحث داریم که شوهرت مسئولیت پذیرنیست و... من واقعا از حرفای مادرپدرم خسته شدم ولی خب ترک خونه هم برام خیلی سخته چون هم وقتی من سرکارم پسرم اونجاست و خب خیلی خیالم راحت تره هم اینکه درآمد همسرم اونقدر نیست که واقعا بتونه خونه هم اجاره کنه. من خودم تو خرج خونه کمک میکنم، اما دارم مقداری از درآمدم رو هم برای آینده زندگیمون پس انداز میکنم و دلم نمیخواد ماهی 1-2تومن هم بدم برای کرایه خونه!
به نظرتون چجوری به مادرپدرم بفهمونم که خوبیای همسرمم ببینن و صبر داشته باشن.
مادرم به من میگه تو اینقدر صبوری من حرصم میگیره!! ولی من واقعا تا حالا از صبوری نتیجه گرفتم تو کل زندگیم نه فقط این چندسال؛ و الانم واقعا حس میکنم رفتار شوهرم چقد مردونه تر و عاقلانه تر شده. من واقعا عاشق شوهرمم با همه کاستی هایی که مادرپدرم میبینن(سطح مدرکش، اینکه نمیخوادسربازی بره، مغازه ای که داره رو تقریبا با سرمایه من راه اندازی کردیم و پدرش کلا هیچ حمایتی ازش نمیکنه و...)
با پدر و مادرم چه کنم؟ :(

ممنون از زحمات شما

مهمترین سوال :

پاسخ نوشتاری پاسخگر به سوال شما

الهه دهقانیان
الهه دهقانیان
04 آبان 1397 ساعت 01:53

نیلوفر جان سلام

کاملا قابل درک است که چه روزهای پرچالش‌و سختی را میگذرونید ولی باید به خاطر اینکه از بلوغ عاطفی خوبی برخوردارید خرسند بود که توانسته ایددر برابر این مشکلات درست عمل کنید.

اما چند مورد قابل ذکر است ، اول اینکه همان طور که خودتون عنوان کردید سن همسرتون در زمان ازدواج کم بوده و بعد از مدت کوتاهی پدر شدندبنابراین این همه مسولیت در این سن، کمی قابل تأمل است اما همین قدر که همسرتون به سمت پیشرفت وتغییر مثبت  میروند بسیار عالی است.

پر واضح است که اغلب جدایی ها ودلسردی ها از زندگی  زناشویی حاصل دخالت اطرافیان میباشد. به یاد داشته باشیدهیچ گاه درباره موضوعات ومسائل مهم زندگیتون به هیچ کس حتی پدر ومادرتان چیزی نگویید چرا که هیچ زن و مردی حق ندارددرباره زندگی زناشویی خود هیچ گاه با هیچ کس صحبت کند.

موضوع مهم دیگر مسئله ایست که عنوان کردید( دخالت والدینتان در زندگی مشترک شما)،که بسیاری از جوانان درگیر این مشکل میباشند ولی اگرهمه ما انسانها به تقدس انسان اعتقاد داشته باشیم یعنی بپذیریم که انسان دارای حقوقی است که از وی سلب نشدنی است مانند حق آزادی بیان،حق انتخاب شیوه زندگی و...به این ترتیب حتی اگر وی جنایتی هم مرتکب شده باشد او را عادلانه و با حفظ حرمت انسانی محاکمه میکنیم دوم اینکه اگر پدر ان ومادران عزیز فردیت انسان را بپذیرند و باور داشته باشند،میدانند که من منم و شما شما. پس ما هرگز یکی نیستیم وهرکداممان دارای باورها، اندیشه ها ، شخصیت وارزشهای متفاوتی هستیم ، به این ترتیب هیچ کس حق دخالت در زندگی دیگری را ندارد.

مطب دیگر اینکه شما به دلیل اینکه با والدینتان در یک ساختمان هستید بنابراین کاملا طبیعی است که خیلی راحت از مسائل ومشکلاتتان ونحوه زندگیتان مطلع باشند ونتوانند بر احساسات خودشان نسبت به فرزندشان غلبه کنند و از سر دلسوزی دخالتداشته باشند.نیلوفر گرامی اگر زندگی در منزلی که پدر به شما داده اند را پذیرفته اید باید تبعات آن را هم ( مثلا دخالتها)را بپذیرید وکمترین تاثیرمنفی بگیریدوصحبت هاییکه بین شما و والدینتان زده میشود را به هیچ عنوان به همسرتان منتقل نکنید ولی اگر توان مالیتان اجازه میدهد سعی کنید مستقل شوید حتی اگر مجبور شوید که از پس اندازتون هم بزنید چراکه آرامش در زندگی از هر چیز دیگری مهمتر است.

باسپاس از اعتماد شما

الهه دهقانیان

خانه توانگری طوبی

ادبیات محترمانه و بدون قضاوت : 27
کارآمدی پاسخ : 8
معرفی کتاب :
+
معرفی فیلم/مقاله :
+
معرفی دروس غیر حضوری :
+
اکشن پلن :
+
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست

سوالات مشابه