سوال خود را هم اکنون بپرسید

پاسخ متنی و صوتی

توسط درمانگران، مشاوران و روانشناسان

دریافت در کمتر از ۲۴ ساعت

به صورت محرمانه و کاملا خصوصی

پرسش خود را هم اکنون از مشاوران ما بپرسید...
ارسال سوال

درگیری های یک نوجوانی که تازه وارد دبیرستان شده !

پرسش

تاریخ ثبت : 06 آبان 1397
943  بازدید
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست
سلام خسته نباشید . من امسال وارد دبیرستان رشته ریاضی شدم . توی این یه ماهی که از سال گذشته من خیلی تحت فشار های روانی و جسمی بودم . هیچ جوره نمی تونستم به کارام برسم و همین طور توی درس هم افت پیدا کردم . من خیلی استرس داشته و دارم چون احساس میکنم نمی تونم توی این رشته موفق بشم و این تنها مشکل من نیست . من همیشه یه زمانی برای استراحت و تفریح خودم داشتم یا کارای متفرقه انجام میدادم مثل کتاب خوندن یا حتی اهنگ حفظ کردن ولی الان وقتی میام خونه فقط یکم استراحت و بعد هم سریع باید برم سراغ کارام البته اگه بعد ناهار از خستگی خوابم نبره . در هر صورت شب ساعت 9یا 9:30 من دیگه نمی تونم چشمام را باز نگه دارم منی که قبلا کل روز های هفته تا 1 حداقل بیدار بودم . این همه تغییرات توی زندگی ام و مشکل معده درد و سردرد های عصبی ام که شدت پیدا کرده باعث شده من خیلی عصبی و پر استرس و البته گاهی پرخاشگر بشم . برای درس خوندن و انجام دادن کارها نمی تونم الویت بذارم و یه سری درس ها مثل دفاعی را اصلا نمی تونم بخونم چون هیچی نداره که جذبم کنه یا بدردم بخوره البته از دید خودم چون همش راجب انقلاب و سیایت و رهبر و غیره است که من واقعا دوست ندارم درگیر شم .الان واقعا حس بدی دارم برای اینکه احساس میکنم توی مشکلات نباید گلایه کرد چون خیلی ها هستن که وضعشون بدتر و زندگی سخت تری دارند بعد من برای یه تغییر مدرسه و پایه و جدی شدن درس ها توی زندگی ام مونده ام . خودمم دقیق نمی دونم مشکل ام چیه از تفریحات قدیم ام لذت نمی برم زندگی برام مثل قبل لذت بخش نیست و همش به خدا میگم من را ببره پیش خودش . نه اینکه بگید تریپ خودکشی برداشته و اینا نه فقط دیگه چیزی نیست که جذبم کنه و البته زندگی پر از آرامش و شادی ام نابود شده با وضعیت جامعه ، شرایط مالی خانواده ، وابستگی خودم به خانواده باعث شده همش در حال ترس باشم که نکنه یه زمانی شرایط برای خانواده یا مردمم سخت بشه . شاید باورتون نشه ولی برای اینکه نکنه اسلام را هم خراب و نابود کنن نگرانم البته اینم بگم که من عقاید خودم را دارم من اسلام را با رهبر و سیاست نمی بینم اصلا دنبال سیاست نیستم اتفاقا برای همین عقاید عجیب هم از دوستای مثلا مذهبی ام یکم جدا شدم . من این اعتقاد را دارم که باید با همه ارتباط برقرار کرد و هیج کس را نباید بر اساس ظاهر مذهبی یا غیر مذهبی اش قضاوت کرد . برای همین با دخترای شیطون و پررو کلاس ام بیشتر رابطه برقرار میکنم من باهاشون شوخی هایی میکنم که باورشون نمیشه من با این ظاهرم دارم شوخی میکنم و کلی تعجب میکنن ولی این حقیقت منه من هنوزم ساکت و ارومم ولی حرف هایی میزنم یا شوخی هایی میکنم که اطرافیانم تعجب میکنن . در همین رابطه چند نفر از همکلاس های قبلی ام که امسال هم با من توی یک کلاس و رشته اند پشت من هی حرف میزنند و میگن من عوض شدم بد شدم یا با ادمای بدی دارم رابطه برقرار میکنم . ولی این اصل منه و من میترسم از اختلاف ظاهر و باطن ام من هنوزم توی کلاس ساکتم و این ساکت بودن برای یادگیری درسه برای احترامم به معلم یا بقیه ی کارایی که میکنم همه دلیل داره وهمه جزیی از من اند و نمی تونم شوخی نکنم یا همش حرف بزنم . نمی تونم بی دلیل و منطق از خودم بخوام یه کاری کنه که دوست ندارم . خودم متنفرم که به حرف بقیه که پایه و اساس منطق نداره و انتقاد درست نیست توجه کنم ولی چیکارکنم وقتی همش جلو چشمم اند .
دکتر اینم بگم که من چند تا کتاب روانشناسی خودم از بچگی ام خونده ام و چند تایی سخنرانی گوش دادم ولی ترجیح میدم با یکی حرف بزنم و اونا را بذارم برای علاقه ای که به روانشناسی دارم .خودم احساس میکنم چندتایی تله دارم مثل کمالگرایی و رهاشدگی و بی ارزشی یا خودکم بینی .
اهان اینم بگم که برای رشته دانشگاهی ام هم سردرگمم و اصلا احساس میکنم که نمیشه دبیرستان را پاس کرد . خیلی خسته شدم از زندگی جوری که دیگه نمیکشم واقعا همش کم خوابی همش استرس همش کار همش درس همش امتحان و همش نفهمیدن درس ها والبته همش مدرسه و کلاس زبان . احساس میکنم دیگه زندگی نمیکنم فقط زنده ام اونم توی راه کلاس زبان و مدرسه . دیگه منی وجود نداره بعد مسیولین خوب مدرسه (مثلا) هی میان میگن برای کنکور از الان باید اماده شید ! بابا بذار ما نفس بکشیم بعد بیا بگو. یه پایه ساده را نمی تونم بگذرونم بعد برای کنکور دیگه چه امیدی داشته باشم . دکتر ذهنم همش شلوغ پلوغه اصلا نمی تونم تمرکز کنم حتی برای تفریح کردن هم نمی تونم مثلا قبلا 500 صفحه توی یه ساعت میخوندم الان برای 300 صفحه باید چند ساعت وقت بذارم !!! بگید چی کار کنم خوب شم ؟ چی کار کنم بتونم از زندگی ام لذت ببرم و برنامه ریزی کنم برای درس هام و رابطه ام با دوستا و کلا هرچی مشکل که گفتم .(رابطه ام با دوستام و ظاهر و باطن ام)

مهمترین سوال :

پاسخ نوشتاری پاسخگر به سوال شما

شایان غدیری
شایان غدیری
15 آبان 1397 ساعت 15:29

سلام دوست عزیز


من تمام نوشته های صادقانه و قشنگ تون  رو توی نامه ای که برامون ارسال کردید خوندم. خیلی خوب تونستید احساسات  ،تفکرات و دغدغه های خودتون رو به همان صورتی که در روال جاری زندگی  تجربه  می کنید رو  بیان کنید. 


بخشی از تغییراتی که به اون اشاره کردید ، همین طور عقاید ، انتقادات و نگرانی هایی که به وضع موجود در خانواده و جامعه دارید، بخشی از روال طبیعی مرحله ی آرامانگرایی و ناسازگارانه ی دورانِ نوجوانیه. یعنی در این مرحله، برخی از نوجوانان با ایدال های خود، به انتقاد از وضع موجود در خانواده و  جامعه می پردازند. احساس می کنند که می توانند برای کاهش آلام خود و دیگران کارهای بزرگی انجام دهند. با این حال وقتی به این واقعیت فکر می رسیم که ظرفیت ها و توانایی های واقعی ما، مقداری عقب تر از ایدآل هامون هستند ممکنه متاثر بشیم. احساس ناتوانی ، خشم و یا بی ارزشی کنیم. 


با این حال وقتی به این مساله فکر میکنید که برای اینکه بتونید در محیط اجتماع و مدرسه بدون تنش زندگی کنید، ترجیح میدید علی رغم برخی رفتارهای از اساس بی منطق و یا سطحی دیگران ، مدارا کرده و مسالمت آمیز رفتار کنید. چرا که این شکل از رفتار میتونه بهتون کمک کنه تا دایره روابط خود با دوستانتون رو حفظ کنید. ما وقتی با این دغدغه روبرو میشیم که مدام تلاش کنیم تا دیدگاهها و قضاوت دیگران را در مورد خودمون تغییر بدیم ممکنه نتونیم به اندازه کافی به روش صحیحی که انتخاب کرده ایم، زندگی کنیم. دچار فرسودگی میشیم و سطح انرژی مون برای فعالیت های مهم تر کاهش پیدا میکنه. 


شما وارد مرحله جدیدی از تحصیل شدید. شاید نخستین انتخاب رسمی خودتون رو در جامعه، در خصوص انتخاب رشته تون داشتید. وقتی تصمیم می گیرید تا انتخاب کنید دچار اضطراب و تردید میشید. توانایی هاتون رو کمتر از حد ظرفیت هاتون تخمین می زنید. و تصور میکنید که ممکنه نتونید اصلا موفق بشید.


شما در این مرحله نیاز به تهیه برنامه ریزی مشخصی دارید. میتونید در این مسیر از خانواده و همچنین مشاور تحصیلی مدرسه کمک بگیرید.تا کارهاتون رو اولویت بندی کنید. و برای فعالیت هایی که در حال حاضر لازم نیست زمان زیادی بگذارید تجدید نظر کنید. یا شاید برخی اونها رو موقتا نادیده بگیرید. برنامه های درسی تون در حال حاضر در اولویت مطالعات شما هستند. و در کنار آن سعی کنید زمانهای فراغت خود را به تفریحاتی که مورد علاقه تون هست متنوع کنید. وقتی مجبور می شوید همه کارهاتون رو برای انجام، همزمان در نظر بگیرید، باعث تشویش و خستگی ذهنی تون میشه. دچار استرس زیادی میشید. و احساس درماندگی می کنید.


 اونها رو از هم متمایز کنید. و کلاس های جانبی غیرضروری تون رو با هماهنگی خانواده موقتا از برنامه های امسال خودتون خارج کنید. تا بتونید با آمادگی ذهنی بیشتر و رضایت بهتر به زندگی تون ادامه بدید. ممکنه ما گاهی در گذشته علائقی داشته ایم که به واسطه برخی تغییرات گوناگون، اونها موقتا در حال حاضر مورد علاقمون نباشند که این  مساله، بخشی از روند طبیعی بسیاری از ماست. 


مراقب خودتون باشید. راستی در مورد علائم اضطراب و استرس شدیدی که مطرح کردید می خواستم بهتون پیشنهاد بدم که با خانواده صحبت کنید شاید لازم باشه برای بررسی و اطمینان بیشتر به یک مشاور هم مراجعه کنید.


با تشکر از اعتماد شما

شایان غدیری

خانه توانگری طوبی




معرفی کتاب :
+
معرفی فیلم/مقاله :
+
معرفی دروس غیر حضوری :
+
اکشن پلن :
+
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست

سوالات مشابه