سلام وقتتون بخیر
یه مشکل برای خواهرم پیش اومده ممنون میشم راهنمایی کنید
خواهر۲۲سال و شوهرش۲۳ساله ن
خواهرم در عقد هستن و یک ماه پیش متوجه شدن که باردارن،بااینکه شوهرش هنوز به سربازی نرفته و بیکاره ولی قصدداشت ازپدرش کمک مالی بگیره و خانه کوچک باوسایل دست دوجورکنه و مستقل زندگی کنن.
خواهرم مخالف بود وحتی نمیتونست از شدت خجالت این قضیه بارداری رو به پدرم بگه.که شوهرش باپدرم تماس گرفت وخبرداد و به همه فامیل خودشون هم اطلاع دادن.ازشدت فشارروانی واسترس بچه سقط شد.
بعدازاین موضوع بود که خواهرم به ماگفت شوهرش شکاکه و سرهرموضوع کوچک ناراحت میشه و مدام باید به شوهرش توضیح بده.وهمه اتفاقات مثل یک فیلم باجزییات دقیق درذهنش میمونه وموقع دعوا همه رومطرح میکنه.
شوهرش ازبچگی درجریان خیانت عموهاش به پدرش بوده که باعت ورشکستگی پدرش شده وسالهاسختی کشیدن،وهمچنین دایی های مادرش ارث پدری رو بالاکشیدن وبخاطراین دوموضوع نسبت به روابط فامیلی بدبینه و فکرمیکنه خانواده ما باخواهرم وایشون مشکلی داریم وسرهر قضیه و حرفی که زده بشه خواهرم بازخواست میشه.
البته خواهرمو خیلی دوس داره و سه سال خواستگاری کرد تاخواهرم راضی به ازدواج شد.هردوهمکلاسی بودن و الان لیسانس هوشبری هستن و خواهرم منتظرشروع طرح و داماد عازم سربازی
خواهرم بارها ازشوهرش خواسته باهم به مشاوره برن ولی قبول نکردن چون به مشاوره اعتمادندارن و معتقده خودش صلاحه کارشوبهترمیدونه
خواهرم قبل ازدواج خیلی شادبود ولی الان بیشتر ساکت و ارومه وکمترصحبت میکنه
بنظرشمادرصورتی که به مشاوره مراجعه کنن این اخلاق قابل تغییره؟
هردوشون تصمیم گرفته بودن جدا بشن ولی باوساطت بزرگترهافعلا صبرکردن و جداازهم هستن.بنظرتون جدایی راه حل مناسبیه؟

مهمترین سوال :