بی انگیزگی در زندگی

پرسش

تاریخ ثبت : 09 آذر 1397

1,010 بازدید

درود و وقت بخیر.مدت 2سال و اندی است که به طور جدی دچار بی انگیزگی در زندگی شده ام.مثلا هر سال تصمیم می گیرم آزمون دکترا شرکت کنم ثبت نام می کنم و یکی دو روز با انگیزه درس می خوانم اما بعد این انگیزه از درونم محو می شود و  به خودم می گویم حالا بالفرض قبول هم شدم دکترا هم خواندم بعدش چی یا تصمیم می گیرم که آزمون های مرتبط با رشته ام را شرکت کنم بعد به حالت افسردگی می رسم و می گویم این کار را هم کردم بعدش چی این برای من می شه کار و درآمد یا تشکیل خانواده؟هدف برای خودم در زندگی ایجاد می کنم اما برای ادامه ی اهدافم هیچ انگیزه ای ندارم انگار به پوچی رسیده ام و دیگر هیچ چیزی در نظرم اهمیت ندارد و چیزی خوشحالم نمی کند حتی اهداف کوتاه مدتی که برآورده هم می شوند.زندگی برایم معنایش را از دست داده است و به قولی روز را شب و شب را روز میکنم بدون هیچ اشتیاق و سرزندگی ایی.هیچ وقت در آرزوها و افکارم فکر نمی کردم که به این روز بیفتم و اکنونم با آن آینده ای که همیشه متصور بودم زمین تا آسمان فرق می کند. افسوس می خورم که عمرم به سرعت برق می گذرد و به آن اهدافی که دوست داشتم نرسیدم.می دانم که توانایی انجام خیلی از اهدافم را دارم اما انگیزه ی کافی را برای شروع و ادامه آنها را ندارم.در دوره ای از زندگیم حدودا 5 سال پیش به درجه ای از اعتماد به نفس رسیده بودم که می گفتم کاری نیست که از پسش بر نیاییم و واقعا هم اراده می کردم می توانستم به چیزی که می خواستم برسم اما حالا حتی قدرت اراده ام هم به زیرمنفی رسیده و بسیار ضعیف است.لطفا راهنماییم نمایید.باسپاس

ثبت و ویرایش پاسخ

لغو درخواست

درود و وقت بخیر.مدت 2سال و اندی است که به طور جدی دچار بی انگیزگی در زندگی شده ام.مثلا هر سال تصمیم می گیرم آزمون دکترا شرکت کنم ثبت نام می کنم و یکی دو روز با انگیزه درس می خوانم اما بعد این انگیزه از درونم محو می شود و به خودم می گویم حالا بالفرض قبول هم شدم دکترا هم خواندم بعدش چی یا تصمیم می گیرم که آزمون های مرتبط با رشته ام را شرکت کنم بعد به حالت افسردگی می رسم و می گویم این کار را هم کردم بعدش چی این برای من می شه کار و درآمد یا تشکیل خانواده؟هدف برای خودم در زندگی ایجاد می کنم اما برای ادامه ی اهدافم هیچ انگیزه ای ندارم انگار به پوچی رسیده ام و دیگر هیچ چیزی در نظرم اهمیت ندارد و چیزی خوشحالم نمی کند حتی اهداف کوتاه مدتی که برآورده هم می شوند.زندگی برایم معنایش را از دست داده است و به قولی روز را شب و شب را روز میکنم بدون هیچ اشتیاق و سرزندگی ایی.هیچ وقت در آرزوها و افکارم فکر نمی کردم که به این روز بیفتم و اکنونم با آن آینده ای که همیشه متصور بودم زمین تا آسمان فرق می کند. افسوس می خورم که عمرم به سرعت برق می گذرد و به آن اهدافی که دوست داشتم نرسیدم.می دانم که توانایی انجام خیلی از اهدافم را دارم اما انگیزه ی کافی را برای شروع و ادامه آنها را ندارم.در دوره ای از زندگیم حدودا 5 سال پیش به درجه ای از اعتماد به نفس رسیده بودم که می گفتم کاری نیست که از پسش بر نیاییم و واقعا هم اراده می کردم می توانستم به چیزی که می خواستم برسم اما حالا حتی قدرت اراده ام هم به زیرمنفی رسیده و بسیار ضعیف است.لطفا راهنماییم نمایید.باسپاس

مهمترین سوال :

پاسخ نوشتاری پاسخگر به سوال شما

الهه دهقانیان

13 آذر 1397 ساعت 01:12

با سلام واحترام

خرسندم از اینکه راهنمای شما هستم.

برای حل مشکل شما مهمترین نکته ای که حائز اهمیت است اینست که به این بینش برسید که شما تنها کسی نیستید که با این مسائل در زندگی روبه روهستید ولی تنها کسی هستید که باید بهترین کمک را با استفاده از مهارت ها وتوانایی های فردی به خود کنید ، برای این کار ابتدا باید با واقع نگری وبه دور از مسائل جانبی وحاشیه مسئله اصلی خود را شناسایی کنید وتمام توان خود را برای حل آن بکار گیرید. باتوجه به مواردی که ذکر کردید به نظر میرسد شما نیازمند یک تغییراساسی در زندگیتان هستید ودر الویت هرکاری تقویت انگیزه قرار دارد و داشتن انگیزه قوی نیازمند داشتن هدف مشخص میباشد .بنابراین سه مورد مهم ۱) شناسایی نیازها۲)داشتن هدف۳) انگیزه حرکت ، میباشد که شما باید به آنها توجه فرمایید وچک فرمایید کدام عامل را ندارید یا نسبت به آن بی توجه بوده اید. انگیزه وموفقیت در هرکاری تابع رعایت مواردیست :

۱) میزان تلاش و کوششی است که شما برای رسیدن به آن هدف تان دارید که اگر این تلاش بر اساس یک برنامه منظم صورت گیرد وبراساس تواناییتان باشد نتیجه خواهد داد، لذا باید براساس تواناییتان وزمانی که دارید باید اهدافتان را انتخاب کنید.

۲)انگیزه وعلاقه از جمله مواردیست که در داشتن انگیزه تاثیر گذار است وهرچقدر هدفتان واقع بینانه وبر اساس نیازهای واقعیتان باشد این علاقه در شما بیشتر میشود وانگیزه شما در رسیدن به اهدافتان چندین برابر میشود.

۳) بی توجهی به افکار منفی یا( راهزن های ذهن ) که مدام در شما تردید وناامیدی و بی انگیزگی ایجاد میکنند وباعث میشوند در نهایت به این نتیجه برسید که همه کارهایی که انجام میدهید فایده ای ندارد.چرا که کار راهزن های ذهن اینست که شما را مأیوس کند به شما القا کند شما نمی توانید ویا در صورت انجام ،کار به درد بخوری نمیباشد.

نکته مهم دیگری که باید به آن توجه فرمایید اینست که یکی از دلایل بی انگیزگی ، افسردگی میباشد که فرد دچار بی انگیزگی ، پوچی، بی انرژی بودن ، نداشتن امید و انگیزه برای ادامه مسیر ولذت نبردن از زندگی میشود بنابراین حتما به یک درمانگر مراجعه کنید .

با سپاس از اعتماد شما

الهه دهقانیان‌

خانه توانگری طوبی

با سلام واحترامخرسندم از اینکه راهنمای شما هستم.برای حل مشکل شما مهمترین نکته ای که حائز اهمیت است  اینست که به این بینش برسید که شما تنها کسی نیستید که با این مسائل در زندگی روبه روهستید ولی تنها کسی هستید که باید بهترین کمک را با استفاده از مهارت ها وتوانایی های فردی به خود کنید ، برای این کار ابتدا باید با واقع نگری وبه دور از مسائل جانبی وحاشیه مسئله اصلی خود را شناسایی کنید وتمام توان خود را برای حل آن بکار گیرید. باتوجه به مواردی که ذکر کردید به نظر میرسد شما نیازمند یک تغییراساسی در زندگیتان هستید ودر الویت هرکاری تقویت انگیزه قرار دارد و داشتن انگیزه قوی نیازمند داشتن هدف مشخص میباشد .بنابراین سه مورد مهم ۱) شناسایی نیازها۲)داشتن هدف۳) انگیزه حرکت ، میباشد که شما باید به آنها توجه فرمایید وچک فرمایید کدام عامل را ندارید یا نسبت به آن بی توجه بوده اید. انگیزه وموفقیت در هرکاری تابع رعایت مواردیست : ۱) میزان تلاش و کوششی  است که شما برای رسیدن به آن هدف تان دارید که اگر این تلاش بر اساس یک برنامه منظم صورت گیرد وبراساس تواناییتان باشد نتیجه خواهد داد، لذا باید براساس تواناییتان وزمانی که دارید باید اهدافتان را انتخاب کنید.۲)انگیزه وعلاقه از جمله مواردیست که در  داشتن انگیزه تاثیر گذار است وهرچقدر هدفتان واقع بینانه وبر اساس نیازهای واقعیتان باشد این علاقه در شما بیشتر میشود وانگیزه شما در رسیدن به اهدافتان چندین برابر میشود.۳) بی توجهی به افکار منفی یا( راهزن های ذهن ) که مدام  در شما تردید وناامیدی و بی انگیزگی ایجاد میکنند وباعث میشوند در نهایت به این نتیجه برسید که همه کارهایی که انجام میدهید فایده ای ندارد.چرا که کار راهزن های ذهن اینست که شما را مأیوس کند به شما القا کند شما نمی توانید ویا در صورت انجام ،کار به درد بخوری نمیباشد.نکته مهم دیگری که باید به آن توجه فرمایید اینست که یکی از دلایل بی انگیزگی ،  افسردگی میباشد که فرد دچار بی انگیزگی ، پوچی، بی انرژی بودن ، نداشتن امید و انگیزه برای ادامه مسیر  ولذت نبردن از زندگی  میشود بنابراین حتما به یک درمانگر مراجعه کنید .با سپاس از اعتماد شماالهه دهقانیان‌خانه توانگری طوبی

معرفی کتاب :

معرفی فیلم/مقاله :

معرفی دروس غیر حضوری :

اکشن پلن :

ثبت و ویرایش پاسخ

لغو درخواست

سوالات مشابه

چگونه در پایان دهه سوم زندگی هدفهایم را الویت بندی کنم؟1,805 بازدید
بحران 40 سالگی یک دختر مجرد6,020 بازدید
نمي تونم تصميم بگيرم1,074 بازدید
تله استحقاق466 بازدید
روش زندگی در جامعه بیمار!1,822 بازدید

دکتر علیرضا شیری

پرسش خود را هم اکنون از مشاوران ما بپرسید...

دسته بندی ها

پاسخگران