سوال خود را هم اکنون بپرسید

پاسخ متنی و صوتی

توسط درمانگران، مشاوران و روانشناسان

دریافت در کمتر از ۲۴ ساعت

به صورت محرمانه و کاملا خصوصی

پرسش خود را هم اکنون از مشاوران ما بپرسید...
ارسال سوال

مستاصل ماندن در چگونگی ادامه روند

پرسش

تاریخ ثبت : 25 آذر 1397
1,161  بازدید
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست
حدود یک سال ونیم پیش با آقایی که همسن خودم و 37 ساله آشنا شدم که حدود دوسال از همسرخود که دختر خاله ایشان بودند جدا شده بودند البته خانم با گرفتن حق طلاق در دوران زندگی از ایشان جدا شدند.پسری هشت ساله دارند که با پدرزندگی میکنن.ولیکن من تا به حال ازدواج نکرده ام.با مطرح شدن این قضیه ابتدا مخالفت کردم ولیکن به اصرار خانواده مدتی برای آشنایی با هم ارتباط داشتیم تا اینکه برای خواستگاری رسمی مراجعه کردندپدرم یکباره درجلسه مطرح کردند که وقتی جریان مهریه به اتمام رسید مراجعه کنندچون هنوز درگیر دادگاه بابت مهریه هستند.ولیکن اجازه ارتباط را به ما دادند اوایل همه چیز خوب و عادی بود ولیکن با توجه به ادامه روند دادگاه و شرایط اقتصادی ایشان کم کم تغییر رویه دادند.البته در این مدتی که من این احساس راداشتم در شرایط مختلف ایشان را آزمودم ولیکن واکنشهای خیلی سطحی نسبت به شرایط داشتند .البته میشد احساس کرد که عمدا این کار را انجام میدهند تا من از ایشان دور باشم.من به در خواست ایشان بابت کارم انتقالی گرفتم که البته ازار و تقاضای غیر اخلاقی مسیولم در اینجا نیز دخیل و ایشان نیز از این موضوع اطلاع داشتند.ولی به محض فراهم شدن شرایط کاری من اعلام کردند هیچوقت نگو به خاطر من آمدی که اگر این قضیه جورنشدمن عذاب وجدان نداشته باشم.مدام در طی این مدت میگویند هرچه خدا بخواهد اتفاق می افتد.و خود را از من دور میکنندالبته همیشه در طی این مدت احساس میکنم که از علاقه وافر ایشان به همسرشان چیزی کم نشده است البته مشکل من وابستگی است که به ایشان پیداکردم و از طرف دیگر دلخوری شدید به خاطربی اهمیتی ایشان می باشد البته دلخوری شدید من بابت اینکه انتقالی گرفتم و دخالت همکاراندر زندگی شخصی من و طعنه های آنهاس

مهمترین سوال :

پاسخ نوشتاری پاسخگر به سوال شما

مونا گوشه
مونا گوشه
09 دی 1397 ساعت 00:19

سلام دوست گرامی

نامه شما را خواندم، چند نکته در نامه شما به نظر می رسد که ارزش این را داشته باشد بهش توجه داشته باشید.

با توجه به اینکه که همسر سابق ایشان دختر خاله شان بوده و ایشان فرزندی 8 ساله نیز دارند، پس طبیعی است که ارتباطاتی با هم داشته باشند و شما اگر می خواهید با ایشان زندگی کنید، بهتر هست تمام حساسیت های خود و شرایط موجود را در نظر بگیرید، در انتهای نامه خود اشاره کردید که "همیشه در طی این مدت احساس میکنم که از علاقه وافر ایشان به همسرشان چیزی کم نشده است " برای این جمله چه شواهدی دارید که تاییدش کند؟  دقت کنید که اگر با این نگاه مقایسه گر زندگیتان را شروع کنید آسیب جدی خواهید دید. ببینید چه باور یا فکری باعث بیان این جمله از جانب شما می شود.جای دیگر اشاره کردید که  "البته میشد احساس کرد که عمدا این کار را انجام میدهند تا من از ایشان دور باشم." این جمله هم قضاوتی همراه دارد و شما با قاطعیت حکمی صادر کرده اید و این کار برقراری ارتباط را برای شما مختل می کند. و به عنوان یک نکته در نظر داشته باشید که افکار قضاوت گر می تواند ارتباط های شما را مین گذاری کند.

در مورد انتقالی شغلتان درست هست که به پیشنهاد ایشان این کار را انجام داده اید ، اما احتمالا خودتان هم فکر هایی داشته اید و مزایای این جابجایی را در نظر گرفته اید، اگر صرفا مسئولیت این تصمیم را به دوش طرف مقابلتان بگذارید طبیعی است که با هر حرف و کلامی چه از جانب همکاران چه خود ایشان بهم بریزید و خشمگین شوید، در حالی که اگر سهم خود را برای عملی کردن این پیشنهاد در نظر بگیرید بعید است که با نظر همکاران به شدت برآشفته شوید. از طرفی به نظر می رسد که بهتر باشد شما مرز واضح و مشخصی برا ی حریم ارتباط با دوستان و همکاران ایجاد کنید.

با تشکر از اعتماد شما دوست عزیز

مونا گوشه - خانه توانگری طوبی


معرفی کتاب :
+
معرفی فیلم/مقاله :
+
معرفی دروس غیر حضوری :
+
اکشن پلن :
+
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست

سوالات مشابه