با سلام واحترام

از نوشته شما دوست عزیز میتوان درک کرد که در شرایط خوبی قرار نداشته اید ومشکل پیش آمده باعث رنجش شما شده باشد ، اما شایدبه چند نکته توجه نداشته اید که بعد از گذشت چند ماه هنوز گرفتار چنین افکار واحساساتی هستید، اولین مورد اینست که اگر که  زمانیکه شما وارد رابطه جن سی با پارتنرتان شده اید تمام جوانب آن را بررسی میکردید تا این حد عذاب نمیکشیدید چرا که زمانیکه فردی بخواهند کاری را انجام دهداگر دوجنبه مثبت و منفی یا بدترین وبهترین حالت آن را درنظر بگیرددر آن هنگام هر اتفاقی رخ دهد خیلی شوک نمیشود،مورد دوم اینست که به هر ترتیب شما تصمیمی مبنی بر داشتن چنین رابطه ای گرفته اید واتفاق خوبی برای شما نیفتاده است ( البته به گفته خودتان خوشبختانه مشکل حل شده) بنابراین فکر کردن دائم وبی نتیجه باعث ایجاد احساسات منفی در شما شده است به عبارتی دیگر ،شما گرفتار نشخوار ذهنی ( افکار منفی، اتوماتیک، در مورد اتفاقات گذشته که به یک موضوع بارها وبارها فکر میکنید )شده ایدکه بعد از مدتی به چنین افکاری معتاد میشوید ودر این حلقه معیوب گیر می افتید، اما یکی از دلایل اصلی که شما نمیتواند از شر این افکار رهایی یابید اینست که پرونده آن موضوع در ذهنتان به درستی بسته نشده است، آن را به درستی واز روی منطق نه هیجان ارزیابی نکرده  ایدمثلا تکلیف خوب وبد ، خطا واشتباه مشخص نشده، تکلیف طرفین وسهم هرکدام در ایجاد مشکل مبهم است.

اما چگونه میتوان از این افکار رهایی پیدا کنید؟

یک بار دیگر باید بتوانید منطقی ودرست به این مسئله نگاه کنید ، مثلا اگر سوالتان اینست که چرا اوبا من چنین کرد؟ پاسخی وجود ندارد چون سوالی را مطرح میکنید که نه شما ونه ایشان پاسخش را میدانید.پس چون سوال از اساس اشتباه است ، در ذهنتان منتظر جوابی هستید که اصلا وجود ندارد.درنتیجه موضوع در ذهنتان می ماند وچون در صحنه ذهن حاضر است به همین دلیل همیشه برای فکر کردن در دسترس است.

دوم اینکه اگر افکار مختلف ومنفی در ذهنتان همچنان باقی میماند شاید بدین خاطر است که وقت آزاد دارید که ذهنتان سروقت آنها میرود.این موضوع بدلیل اینکه یکبار درست بررسی نشده وتکلیف آن مشخص نشده برای شما مانند کتابی با فصول مختلف وباز است وهرزمان که غمگین یا از لحاظ فکری آزاد هستید به سراغ مرورش میروید ودر نهایت اگر بدین ترتیب پیش بروید این افکار نه تنها چیزی را تغییر نمیدهند بلکه سبب افسردگی شما خواهند شد.پیشنهاد من به شما اینست که سعی کنید با پذیرش سهم خودتان بدون سرزنشگری وندای تخریبگر صادقانه به بررسی این موضوع بپردازید وپرونده اش را برای همیشه در ذهنتان ببندیدتا بتوانید بالغانه برای آینده تان تصمیم گیری کنید.

در نهایت امیدوارم بتوانید به قول دکتر شیری گرامی (در رنجتان پایداری نکنید که غم و زخم روحتان را عمیق تر میکند ).

باسپاس از اعتماد شما

الهه دهقانیان

خانه توانگری طوبی

باسلام دوباره

درمتن بالا براتون نوشتم اگر یک بار دیگر به صورت منطقی در این باره فکر کنید ، سهم خودتان را بپذیرید ، بپذیرید که هیچ تصمیمی خالی از اشکال وایراد نیست وشما هم به عنوان یک انسان مثل خیلی از افراد دیگر اشتباه میکنید ، با نشخوار کردن این افکار ، در نقش قربانی نمانید، سعی کنید با قبول مسولیت تصمیم وانتخاب خود کنار بیایید، میتوانید پرونده این موضوع را ببندید.

باسپاس از شما همراه گرامی