پاسخ متنی و صوتی
توسط درمانگران، مشاوران و روانشناسان
دریافت در کمتر از ۲۴ ساعت
به صورت محرمانه و کاملا خصوصی
سلام مریم گرامی
از اینکه به ما اعتماد کردید از شما ممنونیم
با توجه به سوالی که مطرح کردید در مورد موقعیت هایی که عصبانی می شوید به این نکته اشاره کنم که اگر نگاه مان را به خشم تغییر دهیم نوع واکنش ما هم در موقعیت های خشم برانگیز تغییر خواهد کرد
ما بیشتر درگیر محرک ها یا همان موقعیت های خشم برانگیز می شویم فارغ از اینکه چیزی که ما را عصبانی میکند در بیشتر اوقات فکری است که ما در ان موقعیت می کنیم و نیازی که توجهی به آن نمی شود، چه نیاز دیگران، چه نیاز خودمان
برای مثال: ممکن است من تماسی بگیرم و پاسخی دریافت نکنم و بعدا هم با من تماس نگیرند برای اینکه شاید کاری داشته ام که زنگ زدم. در همین موقعیت اگر من عصبانی شوم باید بررسی کنم و پیدا کنم چه فکری کردم که تماس بی پاسخی توانست ما را تا این حد عصبانی کند من فکر کردم حتما مهم نیستم و نیاز داشتم به اینکه مورد توجه قرار بگیرم. حالا جای اینکه بخواهم در مورد نیازهایم حرف بزنم تصور کنید که عصبانی شوم و پرخاشگری کنم
در قدم اول ما باید یاد بگیریم که محرک خشم را از علت خشم جدا کنیم. محرک در واقع موقعیتی است که ما در آن قرار داریم و علت در اصل فکرهای ما هستند که عامل فعال ساز خشم مان می شوند
بعد از پیدا کردن محرک خشم و جداسازی از علت خشم باید بدانیم که در آن موقعیت چه چیزی لازم داریم و چه نیازی داریم و بعد از شناسایی نیازمان می توانیم صحبت کنیم و ابراز خواسته و نیازمان را مطرح کنیم (نیازهایی که نمیتوانیم به درستی مطرح کنیم با خشم به شکلی وارونه آنها را بیان می کنیم )
وقتی شما در موقعیت خشم برانگیز قرار میگیرید سخت ترین و اولین قدم این است سکوت کنید (حداقل برای چند دقیقه میدانم این سخت ترین گام کنترل خشم است ولی چون می خواهیم برای رفتار کردن به شیوه ای دیگری اقدام کنیم نه طبق همان الگوی قدیمی پس بهتر است برای چندین بار این تمرین را انجام دهیم اگر جواب بهتری گرفتیم ادامه دهیم وگرنه همان روش قبلی را دنبال کنیم ) و بعد فکرتان را پیدا کنید و شروع کنید به پرسیدن سوالاتی مثل: آیا فکری که می کنم دقیقا همان چیزی است که اتفاق افتاده یا برداشت شخصی و قضاوت من است؟ چه شواهدی دارم برای اینکه آن فکر درست است؟ چه شواهدی دارم که نشان می دهند این فکر من هم 100% درست نیست؟ ایا من در موقعیت های دیگری هم همین فکر را دارم؟ ایا می شود همان اتفاق را طور دیگری هم نگاه کرد؟ شاید در همین جا خشم متوقف شود چون تفسیر ما طوری بود که ما را عصبانی کرد و اگر تفسیر ما از موقعیت ها تغییر کند خشم هم تبدیل به هیجان دیگری می شود. شاید در همین مرحله با همدلی کردن بتوان از خشم عبور کرد که گاهی هم حق بدهیم به اطرافیان و از آنها دلجویی کنیم
مرحله سوم خشم این است که، ببینیم ما در آن موقعیت چه نیازی داشتیم. نیاز به حمایت؟ توجه؟ عشق؟ درک شدن؟ همدلی؟ (لیستی از نیازها در کتابی که در انتهای پاسخ خدمتتان معرفی میکنم آمده است) و بعد از دیدن نیاز میتوانیم در موردش صحبت کنیم و خواسته ای که داریم را مطرح کنیم این کمک میکند جای خشمگین شدن و از هم دور شدن اتفاقا نیازهای همدیگر را بشناسیم و با شناخت یکدیگر بهم نزدیک تر شویم
برای مثال میتوان در همان مثال بالا خشم را اینگونه مطرح کرد:
امروز دوبار بهت زنگ زدم و نتونستم باهات صحبت کنم و بعدش بهم زنگ نزدی فکر کردم برات مهم نیستم و نیاز داشتم که بهم توجه کنی به نظرم بهتره وقتی میس کال منو می بینی بهم یه زنگ بزنی
باتوجه به اینکه مسئله ای که در حال حاضر شما را آزار می دهد نوع واکنش شما به موقعیت های خشم برانگیزتان است به شما کتاب بی نظیر "موهبت شگفت انگیز خشم" نوشته مارشال روزنبرگ، ترجمه ندا رحیمیان را پیشنهاد می کنم
با تشکر
خانه توانگری طوبی
زهرا محمدی