سوال خود را هم اکنون بپرسید

پاسخ متنی و صوتی

توسط درمانگران، مشاوران و روانشناسان

دریافت در کمتر از ۲۴ ساعت

به صورت محرمانه و کاملا خصوصی

پرسش خود را هم اکنون از مشاوران ما بپرسید...
ارسال سوال

بعد 14 سال نمی تونم یه رابطه رو تموم کنم

پرسش

تاریخ ثبت : 23 آذر 1395
2,718  بازدید
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست
با سلام

من 21 سالکی با یه آقایی اشنا شدم که ازم خواستگاری کرد و من اونموقع گفتم نه بعد اون آقا ازدواج کرد و به من نگفت از همسرش جدا شد الان توی این 6 سال بعد ازدواجش هرچی میگم اگه نمی خوای بگو نمی خوام میگه نه من اوکی هستم اما زنگ نمیزنه منو نمی بینه من از ایران رفتم بعد برگشتم می گه میام باهات خارج 6 ماه بدون ازدواج زندگی کنیم بعد ازدواج کنیم خسته شدم دوسش هم زیاد ندارم اما نمیتونم تموم کنم هیچکس تو زندگیم نیست دارم از تنهایی می میرم تو 36 سالگی مجرد الانم دارم از ایران میرم اما واقعا نا امیدم نمیدنم چکار کنم حالم خیلی بده بدجوری نا امیدم اونم هرچی بهش می گم میگه تو متعادل نیستی میگه من اوکی هستم اما 20 روز یدفعه هم زنگ نمیزنه 6 ماه ازش بی خبر بودم خودش اومد بعد که من گفتم اوکی دوباره رفت واقعا احتیاج به کمک دارم. چی کار کنم اروم شم بی خیالش شم نشم ؟

با تشکر

مهمترین سوال :

پاسخ نوشتاری پاسخگر به سوال شما

ویدا چیتگر
ویدا چیتگر
19 بهمن 1395 ساعت 12:58

سلام سیمین گرامی

پاسخ صریح و قاطع به این سوال، این است که رابطه ای که در این مدت طولانی شکل نگرفته و شکل هم نخواهد گرفت، هرچه زودتر پرونده اش را ببندید. برای اینکار کافی است به هزینه ای که در این رابطه کرده اید و سودی که دریافت کرده اید ، بیندیشید. کفه ی کدامیک از ایندو ، سنگین تر است ؟ در دهه ی چهارم زندگی تان هستید و هنوز درگیر رابطه ای هستید که در اواخر نوجوانی ( سن 21) بوجود آمده ، آن هم با سبک و سیاقی که بیان کردید : " ازم خواستگاری کرد و من  اونموقع گفتم نه بعد  اون آقا  ازدواج کرد و به من نگفت  از  همسرش  جدا شد "

شما برای پاسخ منفی خود به ایشان در آن زمان حتما دلایلی داشتید که باعث شد، ایشان به سراغ زندگی خود بروند؛ از آن طرف زندگی ایشان به هر دلیل با طلاق مواجه شد ؛ مشخص نکرده اید که ارتباط دوباره ی شما به چه صورت شروع شد ؟ آیا خودشان با شما تماس برقرار کردند و یا شما از همان ابتدای رابطه ، علی رغم پاسخ منفی تان ، پیگیر ایشان بوده اید ؟ اطلاع از این روند، در پاسخگویی دقیق تر موثر خواهد بود. 

به هر ترتیب در صورت برقراری مجدد ارتباط از جانب ایشان و رفت و برگشت های مدامشان و هر بار پاسخ مثبت گرفتن از شما، باعث شده این روند فرسایشی ادامه پیدا کند که مهمترین هزینه اش برای شما "صرف عمرتان" بوده است. به علاوه ، آثار روحی و روانی که از بی ثباتی این رابطه نسیب تان شده است، بیشترین آسیبی است که اجازه داده اید " این بی ثباتی" به شما بزند.

اگر هم شما پیگیر ایشان بوده اید (شاید برای جبران پاسخ منفی که در گذشته داده بودید) ، بهترین گزینه را برای بی تصمیمی و بی ثباتی ایشان ، در اختیارش گذاشته اید .

یک رابطه ی بی هدف و در دسترس ، قابلیت بی سرانجامی را در خود دارد. اگر بتوانید این روند را از بیرون نگاه کنید، قادر خواهید بود ، بهترین تصمیم زندگی تان را اتخاذ کنید. 

مادامی که درگیر احساس تنهایی خود باشید فقط " درد " را تجربه می کنید و برای اجتناب از این " درد " جانکاه ، ( اجتناب از تنهایی ) برای بودن ایشان به هر شکلی که خود می خواهد، مجوز می دهید و ریشه ی خود را می خشکانید.

با رفتن از ایران و تشکیل زندگی بی تعهد 6 ماهه ، ( به پیشنهاد ایشان ) هزینه ی بیشتری ، متحمل خواهید شد ؛ چون همانطور که فرموده بودید، زیاد هم دوستش ندارید و حفظ این رابطه از جانب شما ، فقط برای رفع تنهایی است . 

یکبار برای همیشه ، قاطعانه و بالغانه به این موضوع نگاه کنید و دیدگاه قاطعانه ی خود را ( نه پرخاشگرانه و نه ملتمسانه) با او در میان بگذارید و مسئله را تمام کنید. ادامه ی این رابطه فقط بیشتر باعث می شود شما موقعیت های بهتر را نبینید و به سمت آینده ی بهتر قدم برندارید. 

هر چه زودتر بتوانید ارزیابی بالغانه تری از مسئله داشته باشید، سرمایه گذاری پر سودی  را برای حال و آینده ی خود،  رقم می زنید.

با تشکر از اعتمادتان؛ پاسخگوی سوالات بعدی شما خواهم بود.

ویدا چیتگر - کارشناس ارشد روانشناسی - خانه ی توانگری

 

 

معرفی کتاب :
+
معرفی فیلم/مقاله :
+
معرفی دروس غیر حضوری :
+
اکشن پلن :
+
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست

سوالات مشابه