سلام خدمت شما

احساساتی را که در حال حاضر با آن درگیر شده اید قابل درک است و به نوعی حق دارید که در چنین شرایطی چنین دلمشغولی ها و دل نگرانی هایی چه در مورد خود و چه در مورد جنس مخالف و چه در مورد آینده داشته باشید.

دوست گرامی به هر ترتیب با تصمیماتی که در گذشته برای مسیر زندگی تان گرفته اید اکنون اینجا هستید. جایی که هستید بی شک مزایا و معایبی هم دارد که بهتر است خودتان مزایا و معایبش را برشمارید. 

زندگی ما متاثر از انتخاب ها و تصمیماتمان است. پس امروز هم هر انتخاب و تصمیمی که بگیرید، روزهای آتی زندگی شما را خواهد ساخت. 

شاید اگر بتوانید کمی ( حتی برای یک ساعت در روز ) از احساسات و پیش بینی های منفی که در رابطه با خود و دیگران و آینده دارید، فاصله بگیرید، بتوانید آنچه را به نظرتان ارزش محسوب می شود را در خود بیابید و برای رسیدن به آن برنامه ریزی و تلاش کنید. 

یادتان باشد حتی " بدترین  گذشته را داشتن هم "به انسان مجوزی برای تداوم آن نمی دهد مگر اینکه شخص آنقدر خود را درگیر چون و چراهای گذشته کند و خود را برای تغییر  آن مستعصل ببیند ( که این احساس استیصال اتفاقا درست هم هست چون گذشته را واقعا نمی توان تغییر داد) که این احساس عدم توانایی برای تغییر را به امروز و فردای خود هم تسری دهد. در چنین شرایطی است که خود فرد برای هیچ کاری نکردن ، به خود مجوز داده است و جالب اینکه خود مانع خود برای تغییر است ولی بیشترین توجه اش به موانع بیرونی است. 

پیشنهاد می کنم روند یاد شده را در خود ببینید.

اینکه با پدرتان کار می کنید هم مثل همه ی مسائل دیگر مزایا و معایبی دارد. البته محیط های کاری در ذات خود قابلیت اختلاف نظر را دارند  که برای بهترین و کارآمدترین رفتار کاری نیاز به یادگیری مهارت ارتباطی است تا بتوان خود را در بهترین سطح عملکرد نگه داشت ؛ اما ممکن است این مسئله در روابط پدر فرزندی رعایت نشود و در هر دو طرف توقع این باشد که آن دیگری " باید " مرا درک کند چون پسرم است یا چون پدرم است. اصطکاک در این نوع مشاغل خانوادگی از جنس " توقع " است نه سلسله مراتب کاری ؛ از طرفی امتیازهایی که یک پدر و پسر در این رابطه به هم می دهند هم از مزایای این نوع مشاغل است. مهم این است که از کدام زاویه به آن می نگرید.

شما در خود توانایی هایی دارید که امکان دارد هنوز کشف اش نکرده باشید  یا اگر  از آنها باخبرید، هنوز بالفعل شان نکرده اید. آنها را بشناسید و برایشان برنامه ریزی کنید. 

از پکیج درسهای غیر حضوری  خانه ی توانگری ، مشخصا دوره ی " شخصیت سالم تر من "  برای ارتقای سطح کیفی زندگی خود استفاده کنید. امروز روزی نیست که به منابع رشد انسانی دسترسی نداشته باشید و نتوانید قسمت های تاریک زندگی خود را به وسیله ی آنها روشن کنید.

دوست گرامی  آدمهای بزرگ زیادی در تاریخ هستند که با تغییر مسیر  گذشته ی زندگی خود و درک اینکه از این پس باید چگونه زندگی کنند، خود را به گونه ای آفریدند، که پس از آن اتفاقا از شکست های قبلی زندگی خود، قدردان هم بوده اند.

با خودتان قرار بگذارید که امروزتان را سکوی پرشی کنید برای موفقیت در آینده.

تا به خودباوری و خودسازی دست نزدید، به سراغ ازدواج نروید حتی تحت فشار خانواده. یادتان باشد با ازدواج بنا نیست همه ی مشکلات ما حل شود. ازدواج " کار جدی " است که دو طرف باید به 6 سطح از بلوغ ( بلوغ جنسی یعنی تمایلات جنسی خود را بشناسید و  مجهز به دانش جنسی باشید- بلوغ عاطفی یعنی بدانید که چرا از یک نفر خوشتان می آید و به احساسات خودتان واقف باشید - بلوغ شخصیتی یعنی شناخت ویژگی های شخصیتی خود و رفع نقایص احتمالی حتی الامکان مثلا بحث های خود کم بینی  یا خودشیفتگی و حسادت و وابستگی های شدید .... و کلیه ی بحث هایی که جزو مباحث دوره ی " شخصیت سالم " است - بلوغ اعتقادی - بلوغ اجتماعی یعنی شغل و موقعیت اجتماعی و وضعیت سربازی ...- بلوغ مالی یعنی استقلال مالی داشتن و توانایی مدیریت پول و درآمد ...  رسیده باشند. تا بتوانند ازدواج موفقی داشته باشند و زندگی زناشویی خود را با آگاهی و به کمک هم پیش ببرند.

قبل از اقدام برای ازدواج پیشنهاد می کنم بسته ی غیر حضوری " ازدواج مثبت " را هم تهیه کنید که می تواند بسیار راهگشای مسیرتان باشد.

با تشکر از اعتمادتان. پاسخگوی سوالات بعدی شما خواهم بود.

ویدا چیتگر - کارشناس ارشد روانشناسی - خانه ی توانگری