سوال خود را هم اکنون بپرسید

پاسخ متنی و صوتی

توسط درمانگران، مشاوران و روانشناسان

دریافت در کمتر از ۲۴ ساعت

به صورت محرمانه و کاملا خصوصی

پرسش خود را هم اکنون از مشاوران ما بپرسید...
ارسال سوال

نمی دونم چرا وقتی عصبانی میشم گریه میکنم؟!

پرسش

تاریخ ثبت : 11 اسفند 1395
2,600  بازدید
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست
سلام . وقت بخیر
من یه خانم 34 ساله ام . طی اتفاقات ی که تو دهه سوم زندگیم افتاد و واکنشهایی که نشون می دادم متوجه شدم زخم های عاطفی دارم (که یکی از نتایج اون این بود که علیرغم تمایلم به ازدواج تازه سال قبل عقد کردم ) بنابراین از مشاوره و کتاب های خودیاری کمک گرفتم . اوضاعم بهتر شده اما هنوز مسائلی باقی مونده . مثل این مورد آزار دهنده که وقت عصبانیت علیرغم اینکه خیلی اوقات حرفامم میزنم اما باز به گریه میافتم . آخرین بار این مساله در ارتباط با یه همکارم ( خانم ) پیش اومد . با وجود اینکه اعتراضمم اعلام کردم اما بعدش تا چند ساعت گریه میکردم و هرچقد میخواستم خودمو کنترل کنم نتونستم . حسابی از این واکنشم لجم گرفت ...
قبلا که همچین شرایطی پیش میومد فکر میکردم به خاطر نداشتن یه همسر و شریک عاطفی خوب تو فشارم که انقد واکنشام شدیده و غیر متناسب با اتفاقه . اما خوشبختانه همسر خوبی دارم و ارتباط عاطفی خوب و قابل قبولی باهاش دارم ولی هنوز این مساله تکرار میشه
اگه منو راهنمایی کنید تا این موضوع رو حل کنم ممنون میشم
از وقتی که برای خوندن نامم گذاشتید ممنونم

مهمترین سوال :

پاسخ نوشتاری پاسخگر به سوال شما

ویدا چیتگر
ویدا چیتگر
16 اسفند 1395 ساعت 15:28

سلام دوست گرامی

نامه تان را خواندم . در ابتدا خدمت تان عرض کنم 

گاهی خود کاوی های فردی  با تکیه بر کتب ذی ربط، پیچیده گی هایی را در احساسات و افکار شخص بوجود می آورد که باعث می شود شخص پس از آن لیستی از اسامی مشکلات و زخم ها را در خود بیابد ولی  نداند باهاشون چه باید بکند. این کار دقیقا شبیه به درمان بیماری های سخت است که نیمه کاره رهایش کنند. که اگر دست نمی زدند، بهتر بود که حالا اگر دست زده اند ، باید برای تداوم درمان متعهد بمانند.

من پاسخ شما دوست عزیز را در حد امکان در دو بخش تقدیم حضورتان می کنم :

بخش اول آگاهی از  روند ایجاد زخم :

 گریه یکی از واکنش های طبیعی بدن در برابر هیجان های شدید است 

از طرفی در نگاه روانکاوانه خشم و غم دو روی یک سکه هستند. انسان در برابر تجربیات گذشته یا واکنشی از خشم را در رفتارش بروز می دهد یا غم  ؛ یا هر دوی اینها باهم  و یا بصورت مخلوط یعنی مثلا جایی که باید غمگین باشد  اشک بریزد پرخاش کند ، یا زمانی که بروز خشم انتظار می رود، اشک بریزد و احساس غم کند. 

آنچه مهم است آگاهی از پیوند این دو احساس در روان زخمی  است ؛ مخصوصا وقتی که این علائم به شدت و با فراوانی زیاد تکرار شود، گره ی احساساتی تجربه نشده در آن مشهود است.شناخت این گره ها روندی نسبتا طولانی دارد تا بتوانید علت ها را دریابید. 

یک راه شناسایی این علت ها این است که ببینید در هنگام خشم و یا پس از مشاجره  به قصه هایی که ذهن تان به شما القا می کند، گوش دهید . مثلا اگر در آن لحظات ذهن شما بهتان می گوید که عجب آدم ضعیفی هستی که نتونستی جلوی عصبانیتت را بگیری ... و اینکه این " ضعیف بودن "چه حس ناخوشایندی را به شما می دهد، می تواند علت گریه ی شما شود. یا قصه های دیگری که معمولا ذهن برای ما ساخته و در اوقات مختلف زندگی مخصوصا اوقات حساس برایمان بازگو می کند و معمولا هم قصه های تلخیست که همه شان هم برگرفته از تجارب دوران کودکی مان هستند و آگاهی از چگونگی شکل گیری این قصه ها، روندی است که مستلزم صرف وقت است که می توانید در صورت تمایل از درمانگران حرفه ای در این امر کمک بگیرید.


بخش دوم راهکار هایی مبتنی بر زمان حال

- آنچه باعث عصبانیت تان می شود را از قبل شناسایی کنید و برای شناسایی آن از بدنتان کمک بگیرید.علائم بدنی خود را چک کنید مثل تپش قلب- تعریق - داغ شدن - سرخ شدن صورت .... معمولا اینها آلارم هایی هستند که وقوع امری را به ما هشدار می دهند. در این هنگام و پیش از عصبانیت و بروز خشم، محیط را ترک کنید.

- تنفس آگاهانه از دم و بازدم 

- چه در زندگی شخصی و چه در مسائل شغلی اگر بتوانید خیلی در مسائل ، حل نشوید و در شرایط یه کم بحرانی بتوانید بین خود و سوژه شکاف ایجاد کنید و از دورتر به موضوع نگاه کنید، این راه مناسبی برای کنترل خشم و عصبانیت تان باشد. 

- بپذیرید که تمامیت محیط زندگی شما در کنترل شما نیست و بخشی از آن ممکن است مورد پسند شما نباشد.

- سود و زیان آنچه را که برایش عصبانی می شوید ، با تاثیر مخربی که از عصبانیت و غم پس از آن نسیب تان می شود را با هم مقایسه کنید. 

- ارزابی بالغانه از  موقعیت ها ، افراد، موضوعات ... می تواند شما را از این سیکل معیوب خارج کند.

یادتان باشد دوست عزیز هر قدر بیشتر بتوانید بر موارد یاد شده متمرکز بمانید و  تکنیک ذهن آگاهی و گسلش ( جدایی از افکار و احساس ناخوشایند ) به منظور متعهد ماندن به رفتار کارآمد، را در خود تقویت کنید، کنترل بیشتری بر روی تنظیم رفتار خود خواهید داشت که این خود به مرور سبکی از زندگی تان می شود؛ سبکی که به عزت نفس و اعتماد به نفس تان بسیار کمک می کند. 

این حقیقتی است که زخم های زندگی متعلق به آدمیست. اصولا زخم مال انسان است. اگر به زخم هایتان واقف شدید، دلیل نمی شود که زندگی شاد و دلپذیر را با همه ی کمی ها و کاستی هایش، تجربه نکنید. 

با تشکر از اعتمادتان. پاسخگوی سوالات بعدی شما خواهم بود.

ویدا چیتگر - کارشناس ارشد روانشناسی - خانه ی توانگری

معرفی کتاب :
+
معرفی فیلم/مقاله :
+
معرفی دروس غیر حضوری :
+
اکشن پلن :
+
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست

سوالات مشابه