سوال خود را هم اکنون بپرسید

پاسخ متنی و صوتی

توسط درمانگران، مشاوران و روانشناسان

دریافت در کمتر از ۲۴ ساعت

به صورت محرمانه و کاملا خصوصی

پرسش خود را هم اکنون از مشاوران ما بپرسید...
ارسال سوال

مشکل اصلی من چیست تا برطرفش کنم

پرسش

تاریخ ثبت : 16 اسفند 1395
2,152  بازدید
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست
با پسری حدود2 ماه ارتباط داشتم که بیشترین حد رابطه بوسیدن و در اغوش کشیدن بود.جدا شدیم چون مناسب هم نبودیم.2 ماه بعد با پسر دیگری اشنا شدم و همون ارتباط فیزیکی دوباره تکرار شد. در ر این مدت حس بد رابطه قبلی همراهم بود بخاطر نزدیکی فیزیکی. و برای اتمام اون حس با پسر قبلی ملاقات کردم که برایم همه چیز تمام شود از نظر ذهنی چون رابطه با پیامک تمام شده بود. بعد از ملاقات همه ماجرا را به دوست جدیدم گفتم.بهم گفت خیانت کردی. آیا این دیدار خیانت محسوب میشه؟ چندماه بهش التماس کردم که فرصت 2باره بهم بده ولی قبول نکرد.و احساس خیلی بدی دارم واسه این قضیه و حس بی ارزش شدن و اینکه بهم گفت خائن. و اینکه چرا در رابطه با اینکه از درون رابطه فیزیکی نمیخوام( قبل از شناخت) ولی اینکارو میکنم و بعدش حس عذاب وجدان بهم میده و حس بی ارزش شدن. راهنماییم کنید. فکر میکنم یکی ازمشکلاتم این است که مهرطلب هستم. بسیار مضطرب هستم.و کارهای غیرعقلانی که خودم هم باهاش مخالف هستم را در این مدت و در این رابطه ها انجام دادم. دلیلش چیست؟؟و اینکه ایا برگشتن به رابطه درست است؟ و امکان حل این مشکل وجود دارد ؟ چون بهم گفت که دیگر به من اعتمادی ندارد.من خواهان برگشت به رابطه و ترمیم ان هستم.چون من واقعا دوستش دارم .ممنون از راهنمایی شما.

مهمترین سوال :

پاسخ نوشتاری پاسخگر به سوال شما

ویدا چیتگر
ویدا چیتگر
16 اسفند 1395 ساعت 19:41

سلام خانم ستاره ی گرامی

آنچه مرقوم فرموده بودید را خواندم و متوجه شدم دو رابطه را در شرایط غیر یکسان ( یکی  در مرحله ی اتمام و دیگری در مراحل ابتدایی ) هم در ذهن خود و هم در بیرون از خود و در رفتار با فرد مقابل تان پیش می برید. همین روند به خودی خود باعث سردرگمی و پیچیدگی احساسات متناقض در شما می شود. 

شما به نام مهرطلبی نمی توانید بیش از این به خود آسیب بزنید. به نظر می رسد الگویی را در عملکرد خود تکرار می کنید که از علل ریشه ای آن آگاه نیستید ولی با نتایج آن به مشکل بر می خورید.

اینکه فرمودید چرا با اینکه رابطه ی فیزیکی نمی خواهید ولی انجام می دهید، مشخص است. تمایلات جنسی پایه ای ترین و قویترین نیاز بشر است  و در صورتی که شخص در شرایطش قرار بگیرد سطوح بالای شناختی به سطح پایین تر نزول می کند و فرد فقط می خواهد نیازش مرتفع شود. پس از رفع نیاز ( حالا در هر سطحی از معاشقه ) باز سطوح بالای شناخت در مغز فعال می شود و تمامی آنچه در بازنمایی های ذهنی مان در این رابطه ذخیزه داریم ، افکار  را پر می کند و احساسات هم بر اساس محتویات همان افکار ، تنظیم می شود.به همین دلیل اگر رابطه ی فیزیکی به ظاهر ساده ، خارج از  چارچوب ارزشی شخص صورت بگیرد، اتفاقا اولین جایی را که مورد اصابتش قرار می دهد، همین عزت نفس و حس ارزشمندی فرد است. پس احساسی که هم اکنون دارید، از این منظر قابل درک و بازبینی است.

دوست عزیز یک قاعده ی کلی در ارتباطات عاطفی وجود دارد که تا یک رابطه به طور کامل و به شکل قطع تما نشده، ورود به رابطه ی دیگری به هر دلیل، اشتباه است و این اشتباه نه به دلایل سنتی مذهبی است و نه به دلایل اخلاقی ؛ بلکه این تداخل روابط عاطفی در هم، مشکلات حاد روانشناختی را به دنبال دارد که در صورت تکرار این الگو متاسفانه جزئی از شخصیت فرد می شود و به راحتی هم درمان پذیر نیست.

بهترین کاری که در این شرایط می توانید انجام دهید، فاصله گرفتن است . فاصله گرفتنی که مرور خاطرات را به حداقل برسانید و برای مسیر زندگی خود هدف قابل دسترس، مشخص کنید ، برای هدفتان برنامه ریزی دقیق کنید و متعهد به انجام تک تک برنامه ریزی تان باشید . مطمئن باشید با این روش بهترین سرمایه گذاری شخصیتی را برای خود خواهید کرد. مهرطلبی سرنوشتی مختوم نیست که شما مجبور باشید مطابق آن رفتار کنید. جنس اضطراب شما ممکن است از این باشد که نکند تنها بمانم ؟ ! 

مدت زمان کمی مثلا 6 ماه به خود فرصت دهید تا خود را بهتر بشناسید و توانمندیها و ضعف هایتان را مرور کنید و تا جایی که امکان دارد نقاط ضعف هایتان را به نقاط مثبت تبدیل کنید با همین روشی که در بالا عرض شد ( فاصله گیری - هدف گذاری - برنامه ریزی - تعهد به اجرای برنامه ) در این 6 ماه به هیچ وجه تماس با پارتنر خود برقرار نکنید اگر او هم تماس گرفت، با در نظر گرفتن الویت "خودسازی خود" پاسخ دهید حتی اگر برآشفتید. دوباره یه خود بیایید . 

یادتان باشد رابطه ی عاطفی در این شرایط فعلی برای شما سم است و باعث می شود بیش از پیش عزت نفس تان را نشانه  بگیرد مگر اینکه در این مدت به درستی بر روی بازپروری و ساختنش کار کرده باشید. 

در پاسخ به پرسش پایانی شما دوست گرامی باید بگویم " برگشت به رابطه ای که اعتماد ( اولین اصل  یک رابطه) ، در آن زیر سوال رفته باشد، به نظر  خیلی راحت نمی تواند باشد و برگشت به آن ممکن است به نفع دو طرف نباشد مگر در شرایطی که هر دو نفر با آگاهی بخواهند دست به ترمیم رابطه بزنند و در این مسیر به یکدیگر کمک کنند ، گاهی هم به دلایل دیگری این برگشت اتفاق می افتد که دو نفر بیشتر بر اهداف کوتاه مدت رابطه متمرکز می شوند  تا اهداف بلند مدت و جدی و این برای شما که در پایان دهه ی سوم زندگی تان هستید، خیلی مفید فایده نیست.

قابلیت هایی را در خود پرورش دهید که بتوانید احساسات خود را مدیریت کنید و از این مدیریت خود لذت ببرید و رابطه ای مستحکم و با ثبات را با فردی که مناسب برای یک رابطه ی جدی و هدفمند است، شروع کنید و پیش ببرید.

با تشکر از اعتمادتان. پاسخگوی سوالات بعدی شما خواهم بود.

ویدا چیتگر - کارشناس ارشد روانشناسی - خانه توانگری 

ادبیات محترمانه و بدون قضاوت : 30
کارآمدی پاسخ : 7
معرفی کتاب :
+
معرفی فیلم/مقاله :
+
معرفی دروس غیر حضوری :
+
اکشن پلن :
+
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست

پاسخ نوشتاری پاسخگر به سوال شما

شایان غدیری
شایان غدیری
16 اسفند 1395 ساعت 20:36

سلام دوست گرامی


با توجه به توضیحات ارائه شده مشکلات به وجود آمده می تواند در دو بعد قابل بررسی باشد :

 احساس عمیق بی ارزشی  و  عدم تحمل ابهام .


از رابطه نخست خارج شدید و به فاصله اندکی وارد رابطه ی عاطفی جدیدی شدید. شاید برای اجتناب از تجربه احساس ناخوشایند. 

هسته ی مرکزی این احساس ناخوشایند، در باور عمیق من بی ارزش هستم نهفته است. واکنش در  برابر این باورِ ناکارآمد، راهبردِ  جبرانِ افراطی از طریق وارد شدن در روابط عاطفی متعدد و کوتاه مدت است. از سویی دیگر به رابطه ی قبلی باز گشتید چرا که عدمِ تحملِ ابهام ، اضطراب زیادی را در شما ایجاد نموده است لذا برای کاهش این اضطراب به عقب بر می گردید تا ابهام برطرف گردد در عین حال به دلیل آنچه را که از سوی ایشان خیانت نامیده می شود از رابطه ی پیش رو طرد می شوید و مجدداً احساس بی ارزش بودن در شما فعال می شود... 

 با توجه به وضعیت کنونی ، برقراری رابطه عاطفی جدید کمکی جهت بهبود احساس شما نمی کند. کمی به خودتان زمان بدهید. اضطراب شما در حال حاضر ممکن است به اندازه ای بالا باشد که لازم است برای کاهش علائم، به روانپزشک مراجعه نمایید. تجارب جدید زندگی به اندازه ی تجارب ناگوار گذشته اثرگذارند. ما به همان اندازه که به دلیل رویدادهای تلخ گذشته متاثر می شویم به واسطه کسب تجارب جدید و پذیرش نقش های اجتماعی مطلوب نیز تغییر می کنیم. گذشته ی خود را بپذیرید. و تلاش نمایید روابط اجتماعی خود را با وارد شدن در نقش های سازنده به شکلی که احساس کارآمدی تان را تقویت می نماید توسعه دهید. اینها گامهای مهمی برای لمس تغییرات پیش رو خواهند بود.

دردها اجتناب ناپذیرند ،  رنج ها انتخابی "



با تشکر از اعتماد شما

شایان غدیری،کارشناس ارشد روانشناسی بالینی



ادبیات محترمانه و بدون قضاوت : 30
کارآمدی پاسخ : 7
معرفی کتاب :
+
معرفی فیلم/مقاله :
+
معرفی دروس غیر حضوری :
+
اکشن پلن :
+
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست

پاسخ پرسشگر

15 فروردین 1396 ساعت 09:34
سلام.ممنون از پاسخ شما. باید ذکر کنم که ارتباط اول من با کسی بود که دوست اجتماعی و معرفی شده از طرف یک دوست برای تمرین زبان انگلیسی بود و دوستی خوبی بود بهمین جهت به ارتباط عاطفی تبدیل شد و دو طرف بعد از اتمام رابطه سعی در حفظ ان دوستی قدیمی داشتیم و شاید همین یکی از دلایل من برای قبول دیدار درخواست از طرف ایشان شد. و اینکه دیدار ما فقط به اندازه 10 دقیقه قدم زدن در خیابان به سمت محل کارم بود. و اینکه نفر دوم که با هاش در رابطه بودم از همکاران من میباشد و بواسطه کار گهگاهی با هم در ارتباط بوده و همدیگر را ملاقات میکنیم در محیط کار. اما چون ایشان در دفتر مرکزی هستند ارتباطمان کم است. و اینکه در کل بعد از این دو رابطه بیشتر بدلیل رابطه فیزیکی حس بی ارزش شدن دارم. در حال حاضر چند خواستگار دارم که حتی از اشنایی با ایشان امتناع کردم . و اینکه قصد مهاجرت دارم و تمام توانم روی هدفم تمرکز کرده ام. اگر نکته ای هست که یاداور شوید ممنون میشوم . سپاس از شما
معرفی کتاب :
+
معرفی فیلم/مقاله :
+
معرفی دروس غیر حضوری :
+
اکشن پلن :
+
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست

پاسخ نوشتاری پاسخگر به سوال شما

شایان غدیری
شایان غدیری
19 فروردین 1396 ساعت 00:15

با سلام و احترام


شما در دو رابطه گذشته، یک مساله مشترک داشته اید: برقراری رابطه فیزیکی

این رفتار، به صورت ناخواسته، بر احساس بی ارزشی و عزت نفس تون اثر گذاشته است.

این رفتارِ تماس فیزیکی، با دلایلی که می تونه در آینده  بررسی بشه، خاطره ی روابط رو پس از اون، براتون دوست نداشتنی و آزاردهنده می کنه.

این رفتارها رو در دو رابطه قبل، شناسایی کنید. چه پیش زمینه ها و یا شرایطی منجر به ایجاد روابط فیزیکی می شدن؟ این موقعیت ها رو شناسایی، بررسی و ارزیابی کنید.

با بررسی و ارزیابی اینها، نمی خواهیم به این نتیجه برسیم که خودتون رو بابت اون رفتارها در گذشته سرزنش کنید. بلکه با استخراج اون رفتارها، تلاش خواهید کرد آنها را در روابط آتی به شکلی آگاهانه و نه اجتنابی ، کنترل و مدیریت کنید.


چنانچه توضیحی در این خصوص دارید پاسخگوی تان خواهم بود.

مراقب خودتون باشید



با تشکر از اعتماد شما

شایان غدیری

ادبیات محترمانه و بدون قضاوت : 30
کارآمدی پاسخ : 7
معرفی کتاب :
+
معرفی فیلم/مقاله :
+
معرفی دروس غیر حضوری :
+
اکشن پلن :
+
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست

پاسخ پرسشگر

20 فروردین 1396 ساعت 12:58
ممنون از وقتی که گذاشتید و راهنماییم کردید. خودم هم در تلاش برای یافتن پاسخ و راهکار مناسب هستم.کل داستانی که برایم اتفاق افتاد و من اذیت شدم رو براتون مینویسم امیدوارم نکاتی که از نظر شما جز مشکلاتی هست که باید حلش کنم را بهم یاداوری کنید. ممنونم.تا یک سال پیش هیچ ارتباط عاطفی با جنس مخالف نداشتم. دوست پسر نداشتم. تا اینکه با پسری که یکسال باهاش دوست اجتماعی بودم و کسی بود که باهاش انگلیسی تمرین میکردم وارد رابطه شدم. با اینکه میشناختمش و میدونستم مناسب برای ارتباط بیشتر نیست اما باهاش وارد رابطه شدم. چون ایشون اینده ای برای روابطش نمیدید و مسیولیت پذیر نبود. پسری 36 ساله که به فکر تشکیل خانواده نبود. من اشتباه کردم با اینکه همه چیز رو میدونستم و رابطه شکل گرفت.(چرا؟) در مجموع 6 بار همو دیدیم یه رابطه 3 ماهه. ( با دیدن بعضی از رفتارهای ایشون که باهاش راحت نبودم اما باز هم ایشون رو ملاقات کردم و خودم اذیت شدم و از خودم میپرسم چرا؟؟ با اینکه دقیقا میدونستم کی باید دیگه ادامه ندم اما ادامه دادم)اما مشکل من از جایی شروع شد که با ایشون از نظر فیزیکی نزدیک شدم. نهایت رابطمون بوسیدن و در اغوش کشیدن بود اما همین منو خیلی ازار میداد و حس عذاب وجدان شدیدی داشتم و دارم و مینطور احساس بی ارزش شدن بعد از اتمام رابطه. ایشون ارتباط فیزیکی بیشتری میخواست و من نه. در هر صورت رابطه تمام شد اما از راه دور و با پیامک. بعد از 2 ماه با یه پسر دیگه اشنا شدم در محیط کار. وارد رابطه شدم و متاسفانه همون ارتباط فیزیکی دوباره تکرار شدو من همون حس دوباره واسم تکرار شد و حالا دوبرابر شده بود. اما رابطه م رو دوست داشتم و رابطه ای بود که دوست داشتم جدی بشه ولی حس رابطه قبلی منو اذیت میکرد. پسر قبلی که میدونست من بخاطر اون رابطه حال مناسبی ندارم گهگاهی بعنوان دوست بهم پیام میداد و جویای حالم میشد و هیچ ارتباط دیگه ای بینمون نبود. بعد از دو ماه از ارتباط جدیدم یه روز دوست قبلیم پیام داد بین پیامها گفتم که قراره برم به شهر محل سکونتش که دفتر مرکزی محل کارم هست و ایشون پیشنهاد داد همو ببینیم. منم که ارتباطم با پیامک تموم شده بود فکر رکردم شاید با دیدنش شاید پذیرفتن اشتباهم برام راحتتر بشه و بتونم رابطه جدیدم رو بهتر کنم و پیش برم. و از اونجایی که در رابطه بودم اینکار حس خوبی واسم نداشت که ادم قبلب زندگیم رو ببینم و از طرفی فکر میکردم شاید اینجوری بهتر باشه که خودمو بتونم واسه اون اشتباه ببخشم. واسه همین جایی مثل کافه باهاش قرار نذاشتم. مسیری رو که منتهی میشد به جایی که کار داشتم و جمعا 10 دقیقه پیاده روی داشت رو انتخاب کردم و اون اقا مسیر مشخص رو با من طی کرد و کل صحبتمون هم در مورد کار من بود و حتی مسایل رابطه گذشتعه گفته نشد. و من واقعا حس بهتری داشتم بعد اون ملاقات و حس کردم اون اقا همون دوست قدیمی هست که دیگکه قرار نیست نه ببینمش نه ارتباطی باهاش داشته باشم. در حین راه رفتن یکی از همکاران مارو در خیابون دیدن و من بعد از گذشت 2 روز با حس اینکه ممکنه به گوش دوست پسرم برسه و قضیه جور دیگه ای دیده شه همه چیز رو بهش گفتم و دلیل دیدار رو هم توضیح دادم. و فکر کنم اشتباه بزرگی رو مرتکب شدم اما من فقط قصدم صادق بودن و جلب اعتمادش بود اما رابطه م خراب شد و هم بهم بی اعتماد شد. بهم گفت که بهش خیانت کردم. ایا کار من خیانت بوده؟؟ سه ماه دارم عذاب میکشم و ای کاش میگم. 3 ماه التماسش کردم و گفتم بخدا خیانت نکردم. بهسش گفتم دوسش دارم و میخوام بهم فرصتی بده که بهش ثابت شه واقعا من قصدم خیانت نبوده اما قبول نکرد. الان من موندم و دوتا رابطه تموم شده. واسه توم شدنش ناراحت نیستم. ناراحتیم واسه اینه که چرا نزدیکی فیزیکی پیش اومد و حس بدی دارم. هربار که خانوادمو میبینم حس میکنم به اعتمادشون خیانت کردم.از طرفی هم عذاب وجدان دارم واسه اینکار. . دکتر من مشکلم چیه که توو رابطه صمیمیت فیزیکی واسم پیش میاد؟ علیرغم میل درونیم که نمیخوام تا جدی شدن رابطه اینکارو کنم. فکر میکنم ادم مهرطلبی هستم و واسه اینکه ادمایی که مخصوصا دوسشون دارم از من ناراحت نشن کاری رو میکنم که خودم ناراحت میشم و دقیقا در زمان لرتباط فیزیکی مین حالت واسم پیش اومد راضی کردن طرف مقابل به بهای ناراحتی خودم. مضطربم. استرس شدید داشتم از بچگی. راهنماییم کنید چیکار کنم که دیگه تکرار نشه این قضایا و اینکه حس میکنم بعد از داشتن تماس فیزیکی با دو نفر بی ارزش شدم. میدونم تفکر غلطیه اما حسش همراهمه.در مجمع میخوام اشکالات رفتاری و شخصیتیم رو پیدا کنم و برطرفش کنم و تا برطرف شدنش وارد رابطه جدیدی نشم.من حماقت کردم و اسمش رو صداقت گذاشتم. من نباید اولا اون پسر رو ملاقات میکردم و اگه هم به دلایلی که فکر میکردم درسته نباید بعد از ملاقات همه جزییات رو با شریک جدیدم به اشتراک میذاشتم. خیلی اشتباه کردم. 29 سال بدون اینکه کسی ارزشهای اخلاقیم رو زیرسوال ببره زندگی کردم بعد یهو شدم حائن و هضمش برام سخته. همیشه تو چارچوب زندگی کردم اطرافیانم گفتن چقدر خشک و جدی هستی. بداخلاقی با همه وارد صحبت نمیشی. . گوشه گیری . اما من فقط تو چارچوب خودم بودم. الان بزرگترین اشتباه زندگیم شده 2 تا رابطه اشتباه. کمک کنید دکتر. من یکسال هست که دور از خانواده در یه شهر کوچک زندگی میکنم و کار میکنم و همیشه استقلال واسم مهم بوده و توو این 1 سال همه این اشتباهات رو مرتکب شدم. چیکار کنم دکتر. ؟ یه راه حل پیش روم بذار. مستاصل شدم. و میخوام خودمو از این گرداب بکشم بیرون. من کلی هدف و رویا توو زندگیم دارم که میخوام عملیش کنم. کمکم کنید با راهنماییتون. مشکلات شخصیتی خودمو پیدا کنم و بتونم حلش کنم. کتاب بهم معرفی کنید. مرسی
معرفی کتاب :
+
معرفی فیلم/مقاله :
+
معرفی دروس غیر حضوری :
+
اکشن پلن :
+
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست

سوالات مشابه