25 ساله هستم .6سال پیش من به مدت 2 ماه با یه پسری در حد ابتدایی آشنا شدم، بعدش به علت اختلاف های شخصیتیمون رابطه رو تموم کردیم. بعد اتمام رابطه این آقا دوست صمیمی اش رو که از هم دانشگاهی هامون بود واسطه قرار داد که نتیجه ای هم نداشت ولی باعث آشنایی من و این آقا شد ، در حد گاه گاهی زنگ یا پی ام و کلا در مدت این 6 سال ، 5بار رفتن به بیرون ، ما خودمون اسم اش رو گذاشته بودیم رابطه خواهر برادری چون واقعا من هیچ حسی به این آقا نداشتم ، بعد 4 سال متوجه تغییرات رفتاریش شدم و وقتی علت اش رو جویا شدم گفتن که من رو خیلی دوس دارن و میخوان با من ازدواج کنن و ... و من با فهمیدن این موضوع خواستم قطع ارتباط کنم و کردم! ولی بعد چند ماه گفتن حداقل اجازه بده این جوری کنارت باشم گاهی زنگ بزنم ، منم دیگه واقعا چون حوصله ی مخالفت نداشتم گفتم اشکالی نداره .بعد 2 سال تابستون وقتی باز هم پرونده ی دوس دارم و... باز شد و گفتن تو درک نمیکنی منم غرور دارم و یه پسرم و ... من عصبانی شدم و از همه جا بلاک اش کردم و 10 روز بعد فهمیدم ازدواج کرده ! 5 ما6 کلا نبود ولی الان باز هم پیداش شده با یه شماره ی جدید ، اوایل 2 بار جواب تلفن اش رو دادم چون گفت کار واجبی دارم و ... ولی الان هر روز زنگ میزنه چندین بار و با وجود اینکه جواب نمیدم ولی کلافه شدم نمیدونم چیکار کنم ، آدم خیلی مودب با شخصیت ای بوده تو تمام این 6 سال ولی نمیدونم چرا اینجوری شده الان ؟ دیوانه وار منو دوس داره و هر چقدر بهش توضیح دادم که تو متاهلی و .. جوابی نگرفتم ، حتی میگه بریم بیرون و... من عذاب وجدان شدیدی دارم که چرا این همه اینو به خودم وابسته کردم ولی واقعا من بهش خیلی صادقانه همیشه گفته بودم که هیچ حسی بهت ندارم. الان واقعا درک نمی کنم که از من چی میخواد ؟؟

مهمترین سوال :