سوال خود را هم اکنون بپرسید

پاسخ متنی و صوتی

توسط درمانگران، مشاوران و روانشناسان

دریافت در کمتر از ۲۴ ساعت

به صورت محرمانه و کاملا خصوصی

پرسش خود را هم اکنون از مشاوران ما بپرسید...
ارسال سوال

رفتن یا فرصت دوباره؟؟

پرسش

تاریخ ثبت : 16 اسفند 1397
814  بازدید
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست
سلام من تقريبا ٣ ساله كه ازدواج كردم. سال هاست که به خاطر بي احترامي های همسرم به خانواده ام و دروغ هاي بيش از حدش و اينكه هميشه حامي خانواده اش است و حتی از اونها حمايت مالي هم می كنه، مشكل داريم. يك ساله كه به خاطر شكايتهاي مختلف دادگاه ميريم، اما ميگه كه من واقعا دوستت دارم و ميدونم كه تو هيچ مشكلي واسم پيش نياوردي و طلاقت نميدم، اما از طرفی هيچ قدمي هم جلو نميذاره. با اينكه خودم و تمام خانواده و نزديكانم پا پيش گذاشتیم، اما باز هم اون كاري نميكنه، توي اين مدت هم هر بار كه بهش فرصت دادم با يه بهونه اي دوباره عقب انداخته و هر بار تقصیر رو به گردن دیگران میاندازه. ايشون يك بار هم ازدواج كرده كه با دلايلي كه هنوز واقعيتش رو به من نگفته طلاق گرفته.
واقعا نميدونم چه كار كنم؟ بهش فرصت بدم يا نه؟ (در واقع تا عيد فرصت آخر رو بهش دادم كه اگر نيومد طلاق ميگيرم، اما خوب هنوز دوستش دارم)
يک مساله هم اين هست كه وقتي بحثی پيش مياد ميذاره ميره و همش من پيش قدم شدم برای آشتی

مهمترین سوال :
بعد از چند بار دادن فرصت در مدت يك سال، آيا واقعا ميتونم دوباره بهش اعتماد كنم كه دروغ نگه و به فكر زندگيمون باشه، نه حامي خانواده اش؟

پاسخ نوشتاری پاسخگر به سوال شما

فاطمه علی اکبری
فاطمه علی اکبری
18 آبان 1398 ساعت 14:12

درود بر شما

آنچه که نمی گذارد هر زوجی به خوبی مسائل مربوط به زندگی و ارتباط خود را حل و فصل کنند؛ الگوی ارتباطی ناکارآمدی است که نهایتاً سبب آسیب بیشتر به رابطه و حتی بنیان زندگی مشترکشان می شود.

بدیهی است که رفتارهایی مانند دروغ گفتن و توهین به خانواده همسر و یا زندگی با سبک و سیاق مجردی (و نه قبول مسئولیت در زندگی متأهلی) از جمله مواردی است که زندگی مشترک را به مخاطره می اندازد. اما پرسشی که مطرح می شود اینست که واکنش شما در این سه سال چه بوده که این روند ادامه داشته؟ و اگر پذیرش این شرایط برای شما تا این حد غیرممکن بوده چه دلیلی داشته که ادامه دهید؟ زیرا شرایط نامطلوب به معنای زنگ خطر لزوم تغییر است، آیا اقدام موثری برای این تغییر انجام شده؟ (البته منظور این نیست که رفتارهای نادرست شریک زندگی تقصیر همسرش است، بلکه منظور این است برخی رفتارهای منفعل سبب تقویت رفتار اشتباه طرف مقابل می گردد.)

در مورد فرصت دادن سوال کرده اید. آیا دلیل خود را برای این فرصت دادن می دانید؟فرصت بدهید که آخرش چه بشود؟

 شاید شما درگیر نوعی وابستگی ناسالم هستید که باعث می شود نهایتاً تصمیم درست را به تعویق بیاندازید با اینکه می دانید از چنین ارتباطی برای شما نتیجه ای حاصل نمی شود. لازمست با خودتان چک کنید دلیل این فرصت دادن چیست؟ 

شاید می خواهید اصلاً با واقعیات زندگی تان مواجه نشوید. یا ممکن است یک احساس "من خوب نیستم" در روان شما باشد که باعث شده همسرتان را ترک کنید تا به خودتان ثابت کنید اهمیتی برای او ندارید. و با تمام این تفاسیر همچنان به مردی که برای سامان دادن به زندگی با شما تلاشی نمی کند و به قول شما پیشقدم نمی شود علاقه دارید. در حالیکه بعید است علاقه ایشان از روی منطق و براساس تعریف یک عشق و علاقه بالغانه باشد. مردی که به زندگی و همسرش علاقه ای بالغانه داشته باشد عواطف و رفتارهایش را مدیریت خواهد نمود.

بنابراین خوبست که شما به دنبال ریشه های رفتار خودتان و اصلاح تله های شخصیتی خودتان (رهاشدگی، بی ارزشی) باشید نه منتظر یک واکنش درست از سوی ایشان. 

همچنین توجه داشته باشید مردی که با همسرش رو راست نیست و هنوز حد و حدود خانواده و همسر را نمی تواند برای خودش مشخص کند، از صلاحیت برای ازدواج برخوردار نیست و به احتمال فراوان وابستگی اش به خانواده به گونه ای است که نمی تواند توجه خود را به طور منطقی متوجه خانواده ای بکند که با ازدواج تشکیل داده. بدیهی است که ازدواج نمی تواند حلَال مشکلات روحی و شخصیت نابالغ یک فرد باشد. رفتار ایشان در هنگام اختلافات (همش میذاره میره) مطرح کننده نبود بلوغ های لازم برای ازدواج درخصوص ایشان است. اما پیش قدم شدن همیشگی شما برای آشتی کردن این پیام را به او مخابره می کند که: فقط با من قهر نکن، مرا ترک نکن، هر کاری لازم باشد انجام می دهم تا فقط به من توجه کنی. به نظر می رسد ایشان از مهرطلبی شما به نفع خودش استفاده می کند و شما نیز به جای رفتار قاطعانه یعنی مشخص کردن تکلیف خودتان، فقط منتظرید ایشان کاری بکند. اگر قرار بود همسرتان اقدامی برای حفظ زندگی تان بکند تا الان کرده بود.

بنابراین لازمست قبل از هر اقدامی در رابطه با همسرتان از خودتان بپرسید: من در این زندگی چه می کنم؟ الان از این زندگی چه می خواهم؟ چه انتظاری برای بعد از این دارم؟ آیا این مرد قادر به برآورده کردن انتظارات من هست یا نه؟

پاسخ به این سوالها می تواند سر نخی باشد تا ضمن بررسی رفتار خودتان، دلیل ادامه یافتن این روند را برای خودتان مشخص کنید تا بتوانید تصمیمی مناسب برای خود و زندگی مشترکتان بگیرید.

همچنین در نظر داشته باشید که ادامه دادن این روند به صلاح شما نخواهد بود. به جای امید دادن به خود، تکلیف تان را  ابتدا با خودتان و سپس با همسرتان مشخص بفرمایید. البته نه به این معنا که حتماً به این زندگی ادامه دهید یا ندهید؛ این تصمیمی است که شما در نهایت خواهید گرفت. 

بهترست برای بیرون آمدن از این شرایط به جای واسطه و پیشقدم شدن دیگران یا دادگاه رفتنهایی که نتیجه ای برایتان نداشته، مستقیماً با همسرتان صحبت کنید، در مورد اتفاقاتی که در زندگیتان به وجود آمده با هم حرف بزنید، انتظارات و احساساتی که دارید  با هم در میان بگذارید و سپس در مورد اینکه چه اقدامی می توانید برای رفع مشکلات ارتباطی تان انجام دهید با هم به اتفاق نظر برسید. اتفاق نظر به معنای نظر یکسان و شبیه هم نیست، راه حلی است که بتوانید با وجود تفاوتها امور زندگی را پیش ببرید. نوع واکنش همسرتان مشخص خواهد کرد که آیا باز هم می توانید به او فرصت بدهید یا خیر. موفق باشید.


از اعتماد شما سپاسگزارم

علی اکبری-خانه توانگری طوبی


معرفی کتاب
زندگی خود را دوباره بیافرینید نوشته جفری یانگ

معرفی درس
بسته از بی ارزشی تا من ارزشمند
بسته رهایی از تنهایی و مهرطلبی
معرفی کتاب :
+
معرفی فیلم/مقاله :
+
معرفی دروس غیر حضوری :
+
اکشن پلن :
+
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست

سوالات مشابه