پاسخ متنی و صوتی
توسط درمانگران، مشاوران و روانشناسان
دریافت در کمتر از ۲۴ ساعت
به صورت محرمانه و کاملا خصوصی
سلام دوست گرامی
وقت شما بخیر
نامه شما را خواندم. بیست سال از رابطه مشترک تون میگذرد و در سی و هفت سالگی ، علی رغم مشکلات و مسائلی که با آن روبرو بوده اید ظاهرا به بیان خود، آنها را هر بار به شکلی برطرف نموده اید. با این حال طی این مدت بارها احساس ناامنی به واسطه پنهان کاری های همسرتان شما را در یک باور بی اعتمادی قرار داده است. وقتی رفتاری پیوسته تکرار می شود و با هر تکرار، با پاسخی مبهم روبرو می شوید حق دارید که نسبت به واکنش های ایشان حساس شوید.
مبنایِ خیانت، در پنهان کاری ست. و شما بیش از آنکه به واسطه این رفتار ، تحت تاثیر قرار بگیرید به واسطه ی پنهان کاری های تکرار شونده ، اعتماد خود را در این برهه از زمان، از دست داده اید.
بنیامین کنستان در رمان آدلف می گوید: به محض اینکه رازی میان دو عاشق به وجود آید، به محض اینکه یکی، فکرش را از دیگری پنهان کند، جذابیت عشق از میان می رود. پنهان کاری، عنصری بیگانه وارد عشق می کند که ماهیت آن را تغییر می دهد و پلاسیده اش می کند.
این سوال برای من پیش می آید چطور می شود به واسطه برخی رویدادهای نگران کننده، اعتماد شما در رابطه کمرنگ می شود در عین حال، همچنان به ایشان علاقه مندید؟ از دیدگاه شما، بین این دو،چه تفاوت هایی وجود دارد؟ جنس این علاقمندی را در وابستگی میبینید و یا کشش عاطفی؟ و یا موارد و محدودیت های دیگر ؟
در متن، و در چند نوبت اشاره داشتید گوشی همسرم به طور اتفاقی دستم بود و ... ، این بطور خیلی اتفاقی، برای شما چه معنایی می تواند داشته باشد؟ اگر بصورت اتفاقی نباشد باز هم برای شما همان احساس را خواهد داشت؟ برای شما احساسِ خیانت و خیانت چه تفاوتی دارد؟ اگر احساسِ خیانت و یا خیانت، در زندگی تان پاک شود ، از زندگی تان راضی خواهید بود؟ و یا در کنار آن، همچنان مسائل مهم دیگری نیز وجود دارند که مانعِ رضایت از تداوم زندگی مشترک تان است؟ آنجا که اشاره میکنید درسته به زندگیم با او ادامه بدم؟ بنابراین این موضوع، چه به واسطه از دست رفتن اعتماد باشد و یا هر مساله دیگری، به نظر می رسد شما از سیر زندگی با همسرتان چندان راضی نیستید. خواه با احساس خیانت خواه بدون احساس خیانت.
پنهان کاری ، علامتی ست که نشان میدهد؛ این رابطه در مسیر درست و کارآمد حرکت نمیکند. چند جای کارش می لنگد. هرچند من اطلاعات دقیقی از کیفیت رابطه زناشویی تان ندارم.
امیدوارم این انتظار ایجاد نشود که پاسخ من باعث گردد شما را در انتخابی قرار دهد که مجبور شوید فردیت و انتخاب خود را در این موقعیت نادیده بگیرید.
با این وجود پیشنهاد میکنم ابتدا در این خصوص بصورت جدی با همسرتان گفتگو کنید، پیش از آنکه به واسطه توجیحاتی که انجام میدهند مساله را ختم به خیر کنند! وقتی مشکلی تکرار می شود ، یعنی موضوع به جای آنکه حل شود، گاهی در شکل ابراز علاقمندی های فزاینده، پنهان می گردد.
نحوه ی گفتگو در اینگونه موارد، شامل بیان شفاف احساس و افکارتان به ایشان است. آنگونه که باعث نگرانی و تشویش ذهنی تان شده و تاثیری منفی که در روند زندگی تان گذاشته. شما ممکن است از واقعیتِ ماجرا آنگونه که رخ داده و میدهد باخبر نشوید در عین حال ، این گفتگو در وهله نخست کمک میکند تا او نیز بفهمد شما برای زندگی و ارزشمندیِ خود، اهمیت زیادی قائلید و برای حفظش، تن به هر توجیحی نمیدهید.
اینکه ادامه زندگی با ایشان درست است یا خیر ، پاسخ قطعی به همراه ندارد. فقط میدانم ادامه این شکل از زندگی، با این روند، نمی تواند نیازها و خواسته های واقعی شما را در رابطه برآورده نماید.
در انتها پیشنهاد میکنم مراجعه به زوج درمانگر را در اولویت برنامه خود قرار دهید. به هر صورت رابطه پس از گذشت بیست سال از آن، نیاز به ارزیابی حرفه ای و دقیق دارد، تا ابعاد مختلف آن بررسی شود ، راههای نرفته مورد توجه قرار گیرد پیش از آنکه مجبور به گرفتن آخرین تصمیم شوید.
با تشکر از اعتماد شما
شایان غدیری