سوال خود را هم اکنون بپرسید

پاسخ متنی و صوتی

توسط درمانگران، مشاوران و روانشناسان

دریافت در کمتر از ۲۴ ساعت

به صورت محرمانه و کاملا خصوصی

پرسش خود را هم اکنون از مشاوران ما بپرسید...
ارسال سوال

تضاد زیاد بین خودم ، خانواده و شرایطم

پرسش

تاریخ ثبت : 26 اسفند 1395
5,020  بازدید
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست
با سلام و احترام
خانواده ی من خیلی مذهبین، خودم اصلا دین رو قبول ندارم، ولی به خاطر خانواده م باید ظاهر مذهبی داشته باشم
وضعیت مالیمون افتضاحه، اما بومی یه محله ثرتمند شمال شهریم و به دلایلی نمیتونیم جابجا بشیم.
حیط کارمم خیلی خلوته آدمهای مناسب ازدواج توی محیط کارم ندارم. هر کسی هم که از طریق دوستان و آشنایان معرفی میشه، مذهبیه و دنبال دختر چادری و مذهبی میگرده و من اصلا دلم نمیخواد با یه آدم مذهبی ازدواج کنم و دوست ندارم بعد از ازدواج چادر سر کنم
بقیه هم با وضعیت مالی ما مشکل دارن
از مجموع چیزایی که دیدم به این نتیجه رسیدم که ممکنه هیچ وقت ازدواج نکنم و پشیمون شدم که اینهمه سال خودم رو از خیلی چیزها محروم کردم که نکنه توی ازدواج برام مشکل ساز بشه و فکر کردم مثلا 10 سال دیگه من خیلی از حس ها و نیازهای الانم رو ندارم و مگه چند سال قراره زندگی کنم و...
بعد از این فکرها با یه نفر وارد رابطه شدم و بعد از اون هم با یه نفر دیگه
الان از این رابطه ها لذت میبرم و از ازدواج منصرف شدم(شرایطشم ندارم)، اما می ترسم بعدا پشیمون بشم
الان نمی دونم کار درست چیه :((

مهمترین سوال :

پاسخ نوشتاری پاسخگر به سوال شما

ویدا چیتگر
ویدا چیتگر
29 اسفند 1395 ساعت 18:46

با سلام خدمت شما شیما گرامی

با توجه به آنچه مرقوم فرموده اید به نظر می رسد شما دو راه را در زندگی برای خود متصور نیستید که یکی را دوست ندارید و چون دوست نداردید طبعا خود را در شرایط آن هم قرار نمی دهید ؛ اما یکی را دوست دارید و از آن لذت هم می برید ولی از پیشمانی در آینده  می ترسید.

دوست گرامی زندگی ما از یک جایی به بعد ( اوایل یا بعضا اواسط جوانی ) محصول انتخاب هایمان است و بی شک هر انتخابی هم چالش های مخصوص به خود را دارد. مهم این است که این چالش ها را آگاهانه ارزیابی کرده باشیم و بدانیم وقتی مسیری را انتخاب کردیم، همزمان نمی توانیم در مسیر دیگری هم باشیم مگر زمانی که مسیرمان را " ناخوب" ارزیابی کرده باشیم و به موقع آن را تغییر دهیم ، آن هم در جهت "بهتر زیستن".

با این مقدمه ی کوتاه به شما دوست عزیز یادآوری می کنم شما مجبور نیستید فقط به همین دو راهی که در زندگی شناختید، تن بدهید. در اواخر دهه ی سوم و اوایل دهه ی چهارم زندگی تان قرار دارید ؛ بهتر  است مسیر سازنده تری را برای زندگی و ارتباطات خود بسازید؛ و این الزاما بطور محض در قالب ساختار خانواده قرار گرفتن نیست.طبعا خانواده ی شما هم مثل دیگر خانواده ها ، دارای نقاط قوت و ضعفی اند که می توانید با تکیه بر نقاط قوت شان ، اول دوستشان بدارید و برایشان ارزش قائل شوید و از حمایت هایشان بهره مند شوید و با شناخت نقاط ضعف شان، استقلال شخصیتی خود را به بهترین شیوه بسازید و حفظ کنید و اگر لازم بود، مرزهایتان را برایشان بازگو کنید . اگر شما ابتدا برای خود خط و مشی و مرزهای تعریف شده و مشخصی داشته باشید، هم خانواده و هم کسانی که با آنان در ارتباط قرار می گیرید هم شما را با همان مرزبندی هایتان قبول می کنند و به رسمیت می شناسند. 

ابتدا هدف از ازدواج برای شما می بایست مشخص شود که آیا ازدواج برایتان چه معنیی دارد ؟ که حال که شرایط تان را مناسب ازدواج نمی بینید ، پس باید در ارتباط های مکرر قرار بگیرید. 

یا فلسفه ی زندگی شما چیست ؟ آیا تنها کسب لذت برایتان اهمیت دارد که خب لذت هم می برید و این در آینده بیشتر از اینکه ترسناک باشد، نتایجی واقعی به همراه خواهد داشت ، بنابراین از همین امروز هم می توانید نتایج را بررسی کنید و با یک ارزیابی بالغانه و آگاهانه نسبت به سود و زیان آن ، تصمیم خود را برای ادامه ی مسیرتان، اتخاذ کنید.انتخاب با شماست.


شما با قرار گرفتن در جمع های دوستانه و در مجالس و اجتماعات مناسب و گردهمایی های جوانان می توانید فرد مناسب هم پیدا کنید که با معیارها و ملاک های شما نسبتا مطابقت داشته باشند؛ توجه کنید اگر بخواهید پیش بینی کنید که من هرگز نمی توانم کسی را که خود می پسندم به خانواده معرفی کنم و آنان حتما مخالفت خواهند کرد، دنبال به وجود آوردن این شرایط هم نخواهید رفت.

پس دو عامل است که نمی گذارد شما در مسیری که خود را شایسته ی آن می دانید (که قطعا هم هستید) ، قدم بگذارید ولی  شما فقط یکی از آنها را می بینید:

1- عامل درونی = "من نمی توانم کسی را باب میل خودم پیدا کنم " " من نمی توانم آنکس را به خانواده معرفی کنم " " من میدانم که خانواده مخالفت خواهند کرد " من نمی توانم با وجود مخالفت آنان زندگی زناشویی خوبی را ترتیب دهم " ......

2- عامل بیرونی = "خانواده ی مذهبی من " " وضع مالی بد خانواده " " موقعیت نامناسب محل زندگی و کار"

فقط توجه کنید ببینید قدرت کدامیک از این عوامل بیشتر است و شما کدامیک را بیشتر می توانید تحت کنترل و مدیریت خود داشته باشد؟


کار درست آن است که توانمندیها و ضعف هایتان را بشناسید و با  آگاهی و ارزیابی های بالغانه مسیر انتخابی خود را شناسایی کنید و بر توانمندیهایتان برای ساختن شرایط بهتر، اضافه کنید و برای آن برنامه ریزی کنید و پیش روید. طبعا اینگونه به شایستگی های خود بیشتر پی خواهید برد و زیباییهای ماندگار زندگی را بیشتر لمس خواهید کرد.


پیشنهاد می کنم بسته های آموزش غیر حضوری " تله های شخصیتی " را از سایت توانگری تهیه کنید. چراغ راه مناسبی را در اختیارتان قرار خواهد داد.

با تشکر از اعتمادتان پاسخگوی سوالات بعدی شما خواهم بود.

ویدا چیتگر - کارشناس ارشد روانشناسی - خانه ی توانگری 


ادبیات محترمانه و بدون قضاوت : 24
کارآمدی پاسخ : 7
معرفی کتاب :
+
معرفی فیلم/مقاله :
+
معرفی دروس غیر حضوری :
+
اکشن پلن :
+
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست

سوالات مشابه