11سال پیش با پسری آشنا شدم که با پیشنهاد خودش قرار به ازدواج بعد از6 سال داشتیم.تا سال ششم همه چیز عاشقانه پیش رفت.3 سال بعد ازون به بهانه راضی کردن خانواده پسر گذشت در حالی که اصلا با من آشنا نبودند.بعد از این مدت فارغ التحصیل شدم و در شرکت خودش مشغول به کار شدم.تا اینکه مادرش برای دیدن من به شرکت اومد و خیلی هم راغب به ازدواج ما بود.در حالیکه فکر میکردم همه چیز خوب پیش رفته شرکت ورشکست شد و مبلغ خیلی زیادی بدهکارشدو2سال بعد هم با وعده" این هفته حتما میایم خواستگاری"هرگز خواستگاریی صورت نگرفت.بارها پیشنهاد دادم که رابطه را تمام کنیم هربار با گریه و وعده من رو چندروز بیشتر نگه داشت و هرگز قبول نکردکه پیش مشاور بریم.به خودم که اومدم دیدم صبرکردن برای مشکلات و بهانه های تمام نشدنی اون11 سال طول کشیده!
2ماهه رابطه ام را خیلی کم کردم و هروز پیام میده که این هفته میام خواستگاری!حالا من موندمویه مشکل درونی حل نشده که چرااینهمه منو نگه داشت اگرتصمیم به ازدواج نداشت . حس میکنم زندگیمو باختم ومیترسم ازینکه اگه با کس دیگه ای ازدواج کنم به آدم قبلی فکرکنم و نتونم خوشبخت شم.من هنوزم عاشقشم...

مهمترین سوال :