سوال خود را هم اکنون بپرسید

پاسخ متنی و صوتی

توسط درمانگران، مشاوران و روانشناسان

دریافت در کمتر از ۲۴ ساعت

به صورت محرمانه و کاملا خصوصی

پرسش خود را هم اکنون از مشاوران ما بپرسید...
ارسال سوال

مشکلات خانوادم همه ی زندگی منو تحت تاثیر قرار داده

پرسش

تاریخ ثبت : 15 مهر 1395
4,745  بازدید
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست
سلام.از خانه توانگری و مشاورین خوبش و دکتر شیری عزیز تشکر میکنم



من یه دختر ۲۲ساله هستم و دوره کارشناسی در شهرستان گذروندم،زندگی من در خوابگاه و مشکلات خانوادگی که توی همین دوره برام اتفاق افتاد باعث شد بعد از یه دوره افسردگی کاملا مستقل از خانواده بشم..از نظر عاطفی و تا حدی از نظر مالی.نداشتن حمایت پدر و مادرم اذیتم میکرد اما استقلالم باعث میشد خودم برای خودم هر کاری بکنم و خودمو بزرگ کنم.الان حدود چند ماه که من به منزل برگشتم و درسم تموم شده،و مشکلات خانودادم به شدت ،به شدت اذیتم میکنه،تازه الان متوجه میشم که به حمایتشون نیاز دارم درصورتی که هیچ حمایتی ازشون دریافت نمیکنم،مادرم عقاید شخصی خودشو داره و شدیدا معتقده که هیچ وقت نباید برای فرزند بیش از حد مایه بزاری و همیشه خودت توی الویت قرار داری،البته مادر من خانوم بسیار خوبی هستن اما از نظر حمایت مادری من چیزی از ایشون دریافت نمیکنم،پدرم سالها پیش دچار افسردگی شده بودن و الان هنوز اثار ناامیدی کامل از زندگی و احساس شکست درونشون دیده میشه و مسلما من از پدری با این مشکل نباید توقع حمایت یا عاطفه داشته باشم چون خودشون درگیر مسایل مالی و روحی خودشون هستن.از طرفی من در استانه ازدواج هستم و خانواده ی اقایی که از من خاستگاری کردن یه خانواده کاملا حامی هستن و من از وقتی با ایشون اشنا شدم این احساسا تنهایی از طرف خانوادمو خیلی بیشتر دارم حس میکنم و انقد این احساس درون من زیاد شده که من دارم خود کم بین میشم ،اعتماد ب نفسمو از دست دادم و شدیدا احساس تنهایی میکنم،همه ی زندگیمو هر روز این احساسات و دیدن پدر مادرم و مشکلاتشون درگیر خودش کرده و همه چیم داره از کار میفته احساس میکنم عقده هایی داره درونم به وجود میاد....من مترجم هستم و تو زندگی فردیم از نظر خیلی ها موفقم و نسبت به هم سن و سال ها پیشرفت بیشتری چه از نظر شخصیتی چه از نظر استقلال مالی داشتم.اما این مشکل همه رنذگی منو احاطه کرده و خانواده من و مشکلات پدر و مادرم با هم و با خودشون منو هر روز داره از زندگی دل سرد تر میکنه.انقدی که بعضی وقتا فک میکنم برگردم به خوابگاه و با اینکه فارغ التحصیل شدم چند روزی از هفته رو اونجا باشم.همه ی زنذگی منو همه ی فکر و انژری من درگیر خانوادم شده و خودم دارم از بین میرم.اثار نا امیدی خود کم بینی خجالت تو خودمو کاملا احساس میکنم.اینم متذکر بشم که من از نظر مالی و عاطفی مستقل از خانودم شدم (به اجبار) اما از درون شخصیت وابسته ای دارم مخصوصا به خانواده همه ی فکر من و زندگی من خانوادم هستن و اختلالی توی زندگی اونها زندگی منو فلج میکنه.ازتون درخواست میکنم خواهشا پاسخ سوالمو بدین..چون خیلی با این موضوع درگیر شدم و داره همه ی زندگی شخصیمو خراب میکنه...

مهمترین سوال :

پاسخ نوشتاری پاسخگر به سوال شما

فاطمه علی اکبری
فاطمه علی اکبری
02 اسفند 1396 ساعت 12:27

درود بر شما

خانواده اولین نهادی است که فرد در آن حضور دارد و دلبستگی های اصلی ما در همین نهاد بنیادین است. والدین و خواهران و برادران، دلبستگی های مهم ما هستند و حتی در شرایطی که فردیت ما نیز تکمیل شده باشد، باز هم نیاز به حمایتهای خانواده خواهیم داشت.

احساسات و نگرانی های شما قابل درک است. اما توجه بفرمایید که هیچ خانواده ای را نمی توانید پیدا کنید که بدون مشکل باشد و در متن هر خانواده ای نکات مثبت و منفی وجود خواهد داشت. ممکن است همین خواستگارتان نیز امتیازات مثبتی که در خانواده شما وجود داشته را نداشته باشد و در عوض نکاتی که در خانواده ما نبوده را دارا باشد که همین مسئله سبب نگرانی در شما گشته باشد. بنابراین خدمت شما توصیه می شود که از مقایسه خود با ایشان دست کشیده و بر نقاط مثبت زندگی تان تمرکز داشته باشید. برخی از مسائل زندگی قابل تغییر نیستند و از اول با ما هستند مثل خانواده ای که در آن متولد می شویم، محل زندگی، ملیت، قومیت، قیافه و فیزیک ظاهری و...

اما بخی مسائل نیز به دست خود ما هستند و در واقع اراده ما است که آنها را شکل می دهد. همین تحصیلات دانشگاهی که دستاورد شماست، نمونه ای از این مسائل است. همچنین افزایش سن می تواند سبب ایجاد تجاربی شود که نهایتا بر نوع نگرش ما تاثیر بگذارد. ممکن است این حالات کنونی شما ناشی از تغییراتی باشد که در اثر کسب تجربه ایجاد شده باشد. اما این بدان معنا نیست که شرایط حال حاضر سبب دلزدگی و یا درماندگی شما شود. شاید لازم باشد که در خصوص انتظارات خود از خانواده تغییراتی داشته باشید و اینکه بهتر است آنها را به همین صورتی که هستند بپذیرید و در عوض روی مسائل قابل تغییر و نیز نکات مثبت زندگی تان تمرکز کنید. در مورد خواستگارتان نیز به جای اینکه به این فکر کنید که ایشان فلان آیتم را دارند و من ندارم، بهتر است نکاتی که در مورد ازدواج لازمست چک شود (بلوغهای ازدواج و تناسبهای فرهنگی، خانوادگی، اقتصادی، اجتماعی، مذهبی، تحصیلی) را در مورد ایشان بررسی کنید تا بتوانید در این باره تصمیم مناسبی بگیرید.


با احترام-علی اکبری

 خانه توانگری طوبی

معرفی کتاب :
+
معرفی فیلم/مقاله :
+
معرفی دروس غیر حضوری :
+
اکشن پلن :
+
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست

سوالات مشابه