سوال خود را هم اکنون بپرسید

پاسخ متنی و صوتی

توسط درمانگران، مشاوران و روانشناسان

دریافت در کمتر از ۲۴ ساعت

به صورت محرمانه و کاملا خصوصی

پرسش خود را هم اکنون از مشاوران ما بپرسید...
ارسال سوال

تردید بین جدایی یا ادامه

پرسش

تاریخ ثبت : 17 بهمن 1397
1,081  بازدید
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست
سلام. خانم سی و شش ساله هستم و یک دختر یازده و یک پسر نه ساله دارم. ازدواجم اجباری و به خاطر ترس از پدرم بود و تو این سالها به خاطر رهایی ازخانه پدری به همسرم که آدم خوب و عاطفی هست وابسته شدم، ولی هیچوقت نتونستم دلبسته اش بشم و دوستش داشته باشم. خلاصه کتاب زن بودن را خواندم. فکر میکنم یک زن آمازون هستم و همیشه میخواستم اطرافیانم را راضی نگه دارم. طبق فصل هشتم کتاب، این سالها عزت نفسم را به خاطر ایشون نادیده گرفتم و از همه خواسته های خودم گذشتم. اما حدودا پنج سال هست که به خودم اومدم و دیگه ترس از پدر ندارم و اینجاست که داغون شدم و هر کار میکنم نمیتونم باخودم کنار بیام و به زندگی با همسرم ادامه بدم. نهایتا سه ماه خوب میشم دوباره همون حس و حال رو دارم. فکر میکنم جدا بشم و به خواسته هایی که تا حالا نادیده گرفتم بپردازم. با اینکه چندین بار مشاوره رفتم، یه مدت خوب مبشم، دوباره همونطوری. همه مشکلات بعد جدایی برای خودم و بچه ها رو میدونم و خیلی مطالب در این موارد خوندم. همسرم وقتی میبینه اینطوری هستم میگه باشه اگر خیلی ناراحتی جدا بشیم، اما فقط میگه. نه اقدامی نمیکنه و نه تمایلی نشون میده.

مهمترین سوال :
این زندگی اجباری همچنان میگذرد و من باز هم بهش عادت نمیکنم. نمیدونم باید چه کار کنم؟

پاسخ نوشتاری پاسخگر به سوال شما

شایان غدیری
شایان غدیری
23 اسفند 1397 ساعت 19:23

سلام بانو


نامه شما را خواندم. اشاره داشتید به واسطه ترس از پدر، خود را از یک موقعیت پرفشار ، به رابطه زناشویی با همسرتان رسانده اید. علی رغم وابستگی ، هیچگاه دلسبتگی و دوست داشتن را با او تجربه نکردید.


همانطور که در کتاب زن بودن به آن اشاره نمودید هر زنی دارای چهار جنبه زنانگی ست : جنبه آمازون - جنبه مادر - جنبه مادونا - جنبه معشوقه. وقتی تعادل بین این جنبه ها بهم میخورد ، فقدان آن در بخش هایی از زندگی حس می شود. 


سالها با تمرکز بر جنبه مادرانه و مادونا تلاش کرده اید حامی ، مادر و مراقبت کننده و الهام بخش برای فرزندان و همسرتان باشید . فردیت ، عزت نفس ، خودمختاری و خودابرازگری تان ، در قید و بندهای تله ایثارگری فرصتی برای تجربه نداشته اند. نقطه عطف این مساله ، ترس از پدر بوده است . با این حال این احساسِ شما نسبت به پدر ،در پنج سال گذشته تعدیل شده و ظاهرا بهتر می توانید نیازهای فردی خود را لمس کنید. خودابرازگری ، اعتماد به نفس و خودمختاری که از جنبه های آمازون است ؛ شما را در تعارض میان شکستن حصارها و رسیدن به این نیازها و نقش های گذشته گیر انداخته است.


و گاهی فکر میکنید علی رغم داشتن فرزندان،  بروید و  برای رسیدن به این نیازها تجارب جدیدی را بیازمایید. چه نیازی  بالاتر از این که شما به عنوان یک زن حق دارید تمام این جنبه ها را همزمان تجربه کنید. با این حال تصور میکنید لمس این نیازها،  در خارج شدن از این رابطه میسر خواهد بود. البته که من اطلاعات جامعی در خصوص شرح حال شما ندارم و معاینه وضعیت روانی بهتر میتواند بهم خوردن این تعادل و دوره های متناوب و متناقض رضایت مندی و ناخوشایندی در شما را برای من مشخص کند. با این وجود آن چیز که روشن است این نوسانات باعث احساسی ناخوشایند در شما شده است. 

واژه ای که در توصیفات شما تکرار شونده و قابل توجه است؛  استعاره ی اجباری ست. شما ظاهرا در کنار این واژه، احساس خوبی نخواهید داشت. جنبه آمازون، با مجبور بودن، کنار نمی آید. تصور میکنید این ازدواج اجباری بوده. این زندگی و این رابطه اجباری بوده. البته در زمانی که شما این انتخاب را داشته اید به واسطه ترس ها و محدودیت هایتان در خصوص پدر، به اجبار این رابطه را در آن زمان انتخاب کرده اید و علاقه و عشقی در این سالها در آن نبوده علی رغم اینکه عنوان نمودید همسر خوب و عاطفی را در کنار خود داشته اید. 

من تصور میکنم در کنار نیازهای شما برای رسیدن به جنبه های فردی، اقتدار  پدر که حالا زیر سایه شجاعت شما قرار گرفته؛ دارد زیر خودابرازگری تان  در هم شکسته شود. پدری که این آزادی و خودابرازگری را در آن سالها از شما گرفته. اکنون میخواهید با در هم شکستن قید و بندهایش،  از آن رها شوید. اینها احتمالاتی ست که با توجه به توضیحات شما ارائه می شود.


با این وجود، برخی محدودیت های چشمگیر در این رابطه، مانند تبعات جدایی و داشتن فرزندان، مانع از آن شده که بتوانید بصورتی قطعی در این خصوص تصمیمی بگیرید. ممکن است شما در انتخاب این رابطه مجبور بوده اید،  با این حال برای تجربه ی تداوم آن،  دیگر سایه  اجباری را بر سر ندارید.  وقتی خودتان را در ذهن ، پیوسته مجبور به تحمل این رابطه می کنید؛  بیش از پیش، احساستان از این رابطه ناخوشایند می شود. 

گاهی شاید بتوانید این نیازها را با همسرتان به اشتراک بگذارید. اینکه دیگر نمی توانید نقش همیشه مادر و مراقبت کننده را برایشان ایفا کنید . شما نیز نیازهایی دارید که لازم است مورد توجه قرار بگیرد. جنبه های زنانه میتوانند اگر فرصت تجربه یابند در این رابطه نیز لمس شوند؛ بدون آنکه این ارتباط و تعلقات آن را کنار بگذارید. گاهی دلبستگی و دوست داشتن، پشت دیوار سنگین وابستگی سالهای نخست، نادیده گرفته می شود. در واقع آنقدر در این سالها، رنگ وابستگی ها و ایثارگری ها  غلیظ بوده که فرصتی برای دیدن عشق متقابل نداشته اید. به احساسات و نیازهای خودتان اعتبار بدهید. آنها را ابراز کنید. از یک زوج درمانگر کمک بگیرید. مراجعه به روانپزشک را نیز در کنار جلسات زوج درمانی برایتان پیشنهاد میکنم. 


با تشکر از اعتماد شما

شایان غدیری 

خانه توانگری




معرفی کتاب
زندگی خود را دوباره بیافرینید

معرفی درس
آموزش غیر حضوری سفر زندگی

توصیه های پیشنهادی
اعتبار دادن به احساسات و نیازهای خود
ابراز نیازها و خواسته هایتان با همسرتان و ایجاد فرصت گفتگو در این خصوص
مراجعه به زوج درمانگر
مراجعه به روانپزشک جهت ارزیابی دقیق بالینی
معرفی کتاب :
+
معرفی فیلم/مقاله :
+
معرفی دروس غیر حضوری :
+
اکشن پلن :
+
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست

سوالات مشابه