سوال خود را هم اکنون بپرسید

پاسخ متنی و صوتی

توسط درمانگران، مشاوران و روانشناسان

دریافت در کمتر از ۲۴ ساعت

به صورت محرمانه و کاملا خصوصی

پرسش خود را هم اکنون از مشاوران ما بپرسید...
ارسال سوال

احساس سکون و رکود در زندگی

پرسش

تاریخ ثبت : 14 تیر 1398
4,250  بازدید
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست
من ۲۸ سالمه و در سن ۲۳ سالگی ازدواج کردم. بعد از حدودا سه سال جدا شدم. در شرایط بدی، به اصرار خانواده خصوصا مادرم ازدواج کردم با مردی با اختلاف سنی ۱۳ سال و چون از خانواده ام خصوصا مادرم برای ازدواجی که بهم تحمیل کرد دل خوشی ندارم، بعد از طلاق تنهایی در مرکز استان ساکن شدم، یعنی در شهر دیگری دور از مادر و خانواده. درآمد ماهیانه ام مبلغ ناچیزی از بیمه پدرم (که در ۱۴ سالگیم فوت کردند) است و همچنین مبلغ کمی از درآمد ماهیانه مغازه پدریم. به همین دلیل از لحاظ مالی زیاد شرایطم دلخواه نیست. میخواهم کار پیدا کنم اما واقعا رشته ی من اینجا مورد نیاز نیست. برای همین چرم دوزی و بافتنی را با طرح های خودم شروع کردم. با این وجود دلم نمیخواهد این شغل را داشته باشم و از آن خوشحال نیستم. خیلی کار را طول میدهم و حتی خیلی از کیف ها را نصفه و نیمه رها کرده ام. از دوران نوجوانی گیتار میزنم، حتی بعد از طلاق دوباره سر کلاس رفتم، اما چون تمرین نمیکردم، کلاس را هم رها کردم. حتی بعضی ازکتابهایی که میخوانم را نصفه گذاشته ام و تا انتها نرفته ام. انگار در یک وضعیت، دو سال است گیر افتادم. نمیدانم چه کار باید انجام دهم؟ به طبیعت و پیاده روی و ورزش خیلی خیلی علاقه دارم، اما چون دوستان زیادی ندارم زیاد نمیروم.

مهمترین سوال :
از وضعیتم ناراحتم و به شدت احساس میکنم به کمک نیاز دارم که مشکلم را پیدا کنم که چرا در این وضعیت مانده ام؟ چرا کار مناسب و افراد مناسب را پیدا نمیکنم؟ چرا اینقدر سردرگمم و نمیدانم باید چه کنم؟ این مدت سعی کردم کتابهای دبی فورد رو مطالعه کنم و متوجه اثر سایه ها یا همون نقابهای خودم شدم. اما چطور میتونم وضعیت خودم رو تغییر بدم؟ و اون من حقیقی و ارزشمندم رو پیدا کنم؟ چطور با دیگران ارتباط درست برقرار کنم و دوستان بیشتری پیدا کنم؟ دوستانی که هم فازم باشند.

پاسخ نوشتاری پاسخگر به سوال شما

زهرا محمدی
زهرا محمدی
24 تیر 1398 ساعت 23:28

با سلام

متن نامه شما را خواندم و از اعتمادتان سپاسگزارم. 

قابل درک است که تنها زندگی کردن در شهر دیگری می تواند فشارهایی برای شما به همراه داشته باشد و به دنبال آن بی انگیزگی که مانع از فعالیت های شما در حوزه ی شغلی و هنری و فعالیت های روزمره  شده است.

اینکه ما به دنبال انگیزه باشیم تا بتوانیم برای شروع اقدام کنیم خیلی انتظار بیهوده و بی سرانجامی می باشد. بخشی از انگیزه از شروع کار می آید اینکه ما هدفی را مشخص کنیم و برای تحقق آن اقدام کنیم حتی شکست هم در این مسیر می تواند برای ما معنادارتر باشد.  

بخشی از این اهمال کاری و نیمه تمام ماندن کارها ممکن است برای این باشد که ما می خواهیم به بهترین شکل ممکن آن کار را انجام دهیم و عالی انجام دادن انقدر فشارآور می باشد که تصمیم میگیریم اصلا انجام ندهیم یعنی بخشی از الگوی کمال طلبی، ما را به سوی اهمال کاری سوق می دهد.

اشاره کرده اید: "با این وجود دلم نمیخواهد این شغل را داشته باشم و از آن خوشحال نیستم" . 

متاسفانه با توجه به شرایطی که وجود دارد واقعا این امکان وجود ندارد که هر فردی در رشته ی تحصیلی ای که آموزش دیده است مشغول به کار شود بلکه می تواند در حوزه های دیگری مثل همین هنری که شما در آن مشغول هستید شروع به کار کند و درآمد مناسبی کسب کند. به نظرم نگاهتان به مسئله ای که دارید می تواند شیوه ارائه و رشد را در آن تغییر دهد. ظاهرا خودتان نگاه مثبتی به فعالیتی که انجام می دهید ندارید با این حال تمایل دارید با رغبت بیشتری آن را انجام دهید. شما با همان هنری که دارید درآمد کسب می کنید حتی میتوانید به عنوان شغل موقتی به آن نگاه کنید تا شغل مناسبی را که می خواهید پیدا کنید. 

اشاره کردید: "به طبیعت و پیاده ره وی و ورزش خیلی خیلی علاقه دارم اما چون دوستان زیادی ندارم زیاد نمیروم"

برای تجربه ی لذت و تفریح حتما نیاز به دوستان زیادی نیست. حتی میتوانید با قرار گرفتن در این فضاها برای خودتان دوستان جدیدی پیدا کنید و در کنار آنها تجربه های خوبی برای خودتان بسازید. اینجا هم شاید به دنبال دوستانی می گردیم که در کنار انها بتوانیم لذت را تجربه کنیم ولی گاهی می شود این مسیر را برعکس هم رفت یعنی با پیاده روی کردن، طبیعت گردی بتوان دوستان خوبی پیدا کرد. لازم نیست هر دوستی، حتما صمیمی هم باشد میتوانید با هم برای پیاده روی و طبیعت گردی قرارهایی مشخص کنید و بعد از آشنایی اگر با ملاک های دوست مناسب همخوانی داشت می توانید صمیمت بیشتری را با او تجربه کنید.

برای تغییر شرایط باید رفتار متفاوت تری انجام داد. بعضی از رفتارها مثل اجتناب و فاصله گرفتن از موقعیت و همینطور انفعال، امتحان خودشان را پس داده اند و به تغییر شرایط شما کمکی نکرده اند. شما می توانید با رفتارهای جایگزین دیگری به تغییر این وضعیت کمک کنید. برای مثال:

1. قرار گرفتن در موقعیت های جدید و آشنا شدن با دوستان جدید. 

2. تغییر نگاهتان به مسائلی که دارید و وضعیتی که در آن قرار گرفته اید. 

3. مشخص کردن برنامه ای که به شما کمک می کند روزانه قرار است چه فعالیت هایی انجام دهید. برای مثال؛ 

شنبه: قرار است پیاده روی کنید، با یکی از دوستان قدیمی تان برای احوالپرسی تماس بگیرید.

یکشنبه: یک کیف آماده کنید، خرید کنید. 

کلیت هر روز مشخص باشد که قرار است چه کاری درآن روز انجام دهید. می توانید از کارهای کوچک شروع کنید.

4. به شما درس غیرحضوری "از اهمال کاری تا پردستاوری" را معرفی میکنم این درس غیرحضوری کاربردی میتواند در تغییر این وضعیت به شما کمک کند.

5. همینطور کتاب بسیار خواندنی "ریز عادتها" از استفن گایز، ترجمه نحله رحمانیان هم می تواند به شما برای تغییر این وضعیت کمک کند. این کتاب بسیار ساده و روان نوشته شده است و کاملا کاربردی می باشد.


باتشکر

خانه توانگری طوبی

زهرا محمدی


معرفی کتاب
ریز عادت ها

معرفی درس
از اهمال کاری تا پردستاوردی
معرفی کتاب :
+
معرفی فیلم/مقاله :
+
معرفی دروس غیر حضوری :
+
اکشن پلن :
+
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست

سوالات مشابه