سوال خود را هم اکنون بپرسید

پاسخ متنی و صوتی

توسط درمانگران، مشاوران و روانشناسان

دریافت در کمتر از ۲۴ ساعت

به صورت محرمانه و کاملا خصوصی

پرسش خود را هم اکنون از مشاوران ما بپرسید...
ارسال سوال

با فردي كه تا حدي خود شيفته است چه باید کرد؟

پرسش

تاریخ ثبت : 18 تیر 1398
6,059  بازدید
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست
من حدود ٨ ساله ازدواج كردم، طي اين مدت ادامه تحصيل دادم، خود همسرم هم مشتاق بود و در حال حاضر از نظر تحصيلي از همسرم بالاترم. همسرم تا حدي خود شيفته هست، از اول ازدواج مدام از همه كارهاي من ايراد ميگرفت، تا حد زيادي كنترل گر هست و فكر ميكنه بايد تمام كارهاي من رو كنترل كنه (حتي اينكه كدوم لباس يا كفشي كه تازه خريدم رو ميتونم بپوشم و چون تا حدي وسواس داره همه چيز بايد طبق ترتيب باشه حتي ترتيب پوشيدن لباس نو!، زمان استفاده از شبكه هاي اجتماعي، خرج كردن (با اينكه من درآمد مستقل دارم) و... همه بايد تحت كنترل اون باشه. مدام از خودش تعريف ميكنه و انتظار داره من هم ازش تعريف كنم (كه ميكنم) ولي در مقابل به خودش اجازه ميده از من ايراد بگيره (از برنامه درسي و شغلي گرفته تا هيكل و غذاخوردن و ...) گاهي وقتها واقعاً خسته ميشم از اينكه مجبورم مدام خودم رو براش توضيح بدم يا بحث كنم. البته طي این سالها خيلي بهتر شده (شايد من قويتر شدم) ولي باعث شده من احساس خستگي و دلزدگي داشته باشم. توي محيط كارم از نظر بقيه يه آدم موفقم ولي توي خونه از نظر اون پر از ايرادم، در صورتي كه بين دوستانش خيلي با من پز ميده و تعريف ميكنه.

مهمترین سوال :
من نزد مشاوران زيادي رفتم تا مشكلم حل بشه و زندگيم حفظ بشه. با توجه به اينكه همسرم آدم عصبي مزاجي هست و گاهاً خشونت فيزيكي هم داره، اونها عقيده داشتند من در واقع توي زندانم و خودم متوجه نيستم و بايد جدا بشم. من چون زندگي اجتماعي موفقي دارم برام خيلي سخته شكست رو بپذيرم. از طرفي همه جوره با همسرم اين مدت كنار اومدم ولي اون معتقده مشكلي نداره و تمام ايرادات از منه و حاضر به مشاوره نيست. آيا به نظر شما جدايي تنها راه حل منه؟ البته من واقعا احساس ميكنم توي زندگي فرسوده شده و هيچ حامي ندارم، احساس ميكنم اون هم از زندگي با من راضي نيست. ولي حاضر نيست فقط و فقط به خاطر شرايط اجتماعي من رو از دست بده، چون بارها ديدم توي جمع خانوادگي وقتي از من تعريف ميشه خوشحال ميشه. احساس ميكنه قدرت داره، حتي احساس بهتري از خود من داره، ولي توي خونه مدام احساس ميكنم تحقير ميشم. من با اينكه ميدونم ما خيلي با هم اختلاف عقيده داريم، حاضرم زندگيم رو حفظ كنم. چون همسرم رو دوست دارم، از طلاق ميترسم و شايد زيادي وابسته ام. ولي گاهي اوقات فكر ميكنم ديگه توان و طاقتم تمام شده. جديدا كه تهديدش ميكنم ميرم خيلي راحت چندين بار بهم گفته برو ...

پاسخ نوشتاری پاسخگر به سوال شما

شایان غدیری
شایان غدیری
03 مرداد 1398 ساعت 22:25

سلام دوست گرامی 

وقت شما بخیر


نامه شما را خواندم. در شرایط بسیار سخت و طاقت فرسایی به سر می برید. هشت سال در زندگی مشترک با همسری هستید که علی رغم اختلافات زیاد در عقیده و فرسودگی و کاهش قابل توجهِ رضایت مندی  تان و همچنین عدم وجود همسری حامی در زندگی زناشویی ، بر این نظرید که حاضرید زندگی مشترک را حفظ نمایید چون او را دوست دارید؟ یا به واسطه ترس از طلاق؟ و یا وابستگی زیاد به ایشان؟ و یا اینکه پذیرش شکست،  برای شما سخت است؟ شما  این دو وجه از تضاد را چگونه میبینید؟ 


در بخشی از توضیحات خود نوشتید :

" از طرفي همه جوره با همسرم اين مدت كنار اومدم ولي اون معتقده  مشكلي نداره و تمام ايرادات از منه... " . 

چه می شود در این مدت همه جوره با همسرتان کنار می آیید؟ این کنار آمدن، به معنای نادیده گرفتن پیوسته نیازها و خواسته های شما بوده است؟ این شکل  از رفتار مقابله ایِ تسلیم؛ در برابر رفتارهای کنترل گرایانه و خودمحورانه ی همسرتان، موجب کاهش علائم در ایشان و خستگی و دلزدگی شما در این زندگی شده است؟


از طرفی مطرح نمودید : 

" گاهي وقتا واقعا خسته ميشم از اينكه مجبورم مدام خودم رو براش توضيح بدم يا بحث كنم ، البته طي سالها خيلي بهتر شده ( شايد من قويتر شدم) ولي باعث شده من احساس خستگي و دلزدگي داشته باشم..."

گاهی وقت ها واقعا خسته می شوید از اینکه مجبورید مدام خودتان را توضیح دهید و یا اینکه این خستگی، پیوسته بر زندگی تان سایه سنگینی انداخته ؟ چه می شود که مدام مجبور  هستید خود را برای ایشان توضیح دهید؟ و این توضیح دادن مدام شما ، باعث کاهش کنترل گری و  رفتارهای آسیب رسانِ همسرتان شده است؟ 


ما گاهی در زندگی به واسطه پرسش هایی اساسی که از خود و دیگران نداشته ایم؛ مجبور بوده ایم به شیوه ای زندگی کنیم که اولویت اصلی ما نبوده و سالها در راستای خواسته ها و نیازهای دیگران پاسخ داده ایم. با این حال سهم شما از این زندگیِ مشترک، در این مقطع از زمان ، خستگی و دلزدگی و از سویی دیگر وابستگی و ترس از جدا شدن است؟ و چنانچه در این شکل از زندگی بمانید؛ دغدغه ها و نیازهای اساسی تان برطرف و دیده خواهد شد؟ 

به نظر می رسد سبک رفتارهای مقابله ای تکرار شونده همسرتان در برابر شما ، جبران افراطی و زورگویی و رفتار مقابله ایِ غالب شما، تسلیم و کنار آمدن بوده است. این شکل از پاسخ دادن در برابر واکنش های ایشان، بیشتر موجب تحلیل و فرسودگی فزاینده شما در طول زمان شده است. البته نباید از ویژگی های عصبی بودن و رفتارهای گاها خشونت آمیز همسرتان عبور کرد. ماندن در چنین شکلی از واکنش های خشونت آمیز فیزیکی و کلامی ، که به نظر میرسد بیشتر به عزت نفس و اعتماد به نفس تان آسیب وارد نموده چه توجیحی می تواند داشته باشد؟ 

البته که تعلق و دلبستگی ، عوامل مهمی هستند با این حال ، دوست داشتن؛ تجربه ای ثابت نیست و تحت تاثیر رفتارهای دیگران، تغییر می یابد. پرسش و مساله اصلی، وابستگی به فردی ست که پیوسته با واکنش ها و رفتارهایش دارد شما را از پا در می آورد، با این حال همچنان در آن شکل از رابطه می مانید.

هرچند جدیدا او را تهدید به رفتن می کنید با این حال ، زمانیکه تغییر رفتار مقابله ای، صرفا در تهدید ، محدود شود و به عمل در نیاید؛ موجب تقویت باور بی کفایتی و درماندگی در شما و تشدید رفتارهای تکرار شونده همسرتان می شود. 

بنابراین پیشنهاد می گردد بصورت جدی در خصوص ادامه این مسیر، تامل بیشتری نموده و در تصمیم خود در این خصوص، جدیت و صراحت کارامدتری را بروز دهید.گاهی شاید به این نتیجه برسید که برای دستیابی به ارزش ها و معانی واقعی زندگی تان ، لازم باشد برخی آدم ها و موقعیت ها را در ظاهر دست بدهید با این حال بخواهید خودارزشمندی، کفایت و هویت فردی خود را بازیابید.


با تشکر از اعتماد شما

شایان غدیری

خانه توانگری


معرفی مقاله/فیلم
big eyes

معرفی درس
آموزش غیرحضوری شفای خودشیفتگی
بسته رهایی از تنهایی و مهرطلبی

توصیه های پیشنهادی
نکات اشاره شده در پاسخ
معرفی کتاب :
+
معرفی فیلم/مقاله :
+
معرفی دروس غیر حضوری :
+
اکشن پلن :
+
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست

سوالات مشابه