سوال خود را هم اکنون بپرسید

پاسخ متنی و صوتی

توسط درمانگران، مشاوران و روانشناسان

دریافت در کمتر از ۲۴ ساعت

به صورت محرمانه و کاملا خصوصی

پرسش خود را هم اکنون از مشاوران ما بپرسید...
ارسال سوال

حل تعارض با خانواده شوهر

پرسش

تاریخ ثبت : 14 شهریور 1395
3,640  بازدید
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست
با سلام و خسته نباشید

من 3 سال است ازدواج کرده ام و دوران نامزدی کمی را داشته ام. من و همسرم هم سن هستیم و هر دو کارمندیم. من فوق لیسانس و ایشان دانشجوی فوق هستند.در حال حاضر با همسر رابطه خوبی داریم .البته تا حدود زیادی بحرانهای اولیه زندگی را پشت سر گذاشته ایم. اما در رابطه با خانواده ایشان دچار مشکل هستیم.

همسرم فرزند اخر خانواده(من نیز همینطور) هستند و بجز خودشان 2 خواهر و یک برادر دارند.خواهر کوچکترشان هنوز ازدواج نکرده اند.

از سال دوم ازدواجمان که مهمانی در خانه ما به مناسبت تولد همسرم برگزاار کردم و خانواده شان را دعوت کردم سر یک بازی با خواهرش (31 ساله)بحثمان شد و من نخواستم بازی (کارت) را ادامه بدهم ایشان ناراحت شده و به صدای بلند گفت بازی را ادامه بده (البته شاید بهتر بود من ادامه میدادم و در نهایت حرفی هم نمیزدم و مسایل پیش نمیامد)و با کلی توهین از خانه ما اما من دیگر چیزی نگفتم فقط گفتم شما تقلب میکنید در بازی من ادامه نمیدهم، رفتند. من بعد از آن رابطه را قطع نکرده یا دلخوری را ادامه ندادم رفت و امد را با خانواده اشان ادامه دادم به مدت 3 ماه کلا خواهرش بامن حرف نزد و مادرش نیز پشتیبان کارهایش بود (مثلا یکبار همسرم گفت شاید ماموریت بروم و پدرشوهرم گفت بیا در خانه ما بمان اما مادرش گفت نه نیا درصورتیکه قبل از آن ماجرا اینطور نبود)از آن به بعد تمام کارهایی که موجب صمیمیت میشد را با ما قطع کردند(نه مسافرت نه مهمانی حتی ظرف شستن هم اجازه ندادند) در صورتی که قبل از آن اینگونه نبود. حتی وقتی ما به خانه مان دعوتشان کردیم برای عید دیدنی که شام بیایند گفتند نه عصری میایم سر میزنیم و خلاصه از این قبیل رفتارها ادامه داشت. کاملا موضعشان عوض شد و وقتی همسر بهشان گفت انکار کردند. حتی امسال عید من برای تولد مادر که روز اول فروردین است کیک خریدیم و بردیممادرش در مورد روز 13 بدر گفت خودتان دوتایی با هم بروید بیرون بدون اینکه ما بخواهیم پیشنهادی برای این موضوع بدهیم. ما نیز امسال تصمیم گرفتیم رابطه مان را کمتر کنیم و ماهی یکبار بدیدنشان برویم نه دو بار. البته چند بار که امسال خواستیم برویم گفتند ما میخواهیم جایی برویم یا اینکه حوصله نداریم (میخواستیم برای عرض تسلیت جهت فوت عروس بزرگترشان برویم )نیایید. اما با این حال مدام گله دارند که بهشان سر نمیزنیم(خواهر شوهر بزرگترم که سالهاست ازدواج کرده 2 یا 3 ماه یکبار بدیدنشان میرود. و عروس بزرگترشان نیز یک ماهی است که فوت کرده)اخیرا نیز که خواستیم برویم گفتند ما میخواهیم بدیدن مادربزرگ برویم. بعد همسرم هم بهشان گفت که هر وقت ما میخواهیم بیایم شما جایی میروید ناراحت شد و آنها نیز دیگر جواب تلفنهای او را ندادند. در ادامه توضیح بدهم که خواهر شوهر مجرد م فردی عصبی است و خیلی دستور میدهد یعنی ر اصلا نباید باهش بحث کنی تند زبان است. مثل اینکه با یک بچه لجباز اهل دعوا طرفی. پدر و مادرش نیز یا ازش دفاع میکنند یا تعریف اصلا نمیتوانند بچه هایشان را دور هم نگاه دارند . مثلا یکبار به شوخی به همسرم گفت دمپایی پرت میکنم بهت یه وقت دیدی بجای اینکه به تو بخرد چرخید و به زنت خورد من هیچ حرفی نزدم فقط ساکت بودم و پدر و مادرش هم هیچ نگفتند تا اینکه همسرم گفت کسی به زن من توهین کنه یعنی به من توهین کرده.

در پایان اینکه الان با ما قهر کردند (با همسرم چون من برخوردی نداشتم) ما نیمدانیم چه رفتار بکنیم؟ درمانده شده ایم به سمتشان میرویم ما را میرانند و دوری هم میکنیم گله مندند. این را بگویم که فرزند بزرگشان 40 ساله و فرزند کوچکشان 31 ساله(همسرم) است.

مهمترین سوال :

پاسخ نوشتاری پاسخگر به سوال شما

فاطمه علی اکبری
فاطمه علی اکبری
03 مرداد 1396 ساعت 13:10

سلام دوست گرامی

توضیحات شما را خواندم. 

گاهی اوقات نحوه کارکرد خانواده ها به گونه ای است که از لحاظ توجه به خواسته های فرزندان، تعادل مناسبی وجود ندارد. در نتیجه یکی از فرزندان در خانواده توجه بیشتری دیده و ممکن است سایرین نادیده گرفته شوند. قابل درک است که بودن در چنین فضایی نمی تواند احساس خوشایندی در شما ایجاد کند.

توجه بفرمایید که ما مامور به تربیت والدین خود یا همسرمان نیستیم، اگر هم بودیم توفیقی در این راه نداشتیم. آنها سالها با این طرز فکر رشد کرده و به این سن رسیده اند. البته این به معنای رفتار منفعلانه و تحمل توهین از سوی کسی حتی والدین نیست، بدین معناست که در صدد اصلاح افکار و رفتار کسی نمی توان بود اما می توان نحوه معاشرتها را مدیریت کرد.

همسرتان می توانند در این خصوص با خانواده خود گفتگو کنند. دلیل رفتارهایشان را بپرسند، خواسته ها، انتظارات، مسائل بازگو نشده ای که سبب سردی روابط شده را جویا شوند، همچنین ناراحتی ها و رنجشهایی که برای شما و خودشان پیش آمده را بازگو کنند تا نکته ای ناگفته باقی نماند. گاهی اوقات بیان همین دلخوری های کوچک می تواند رنجشها را کمتر کند.

چنانچه با گفتگو مسئله حل شد یا اینکه حساسیتها کاهش یافت، بهتر است مسائلی را که اتفاق افتاده نادیده بگیرید تا رابطه ها حفظ شود. اما اگر والدین همسرتان کماکان به رفتار خود ادامه دادند یا اصلا حاضر به گفتگو و توافق نشدند می توانید نوع معاشرت خود را مدیریت کنید. مثلا در مواردی که احتمال برخی رفتارها هست و یا اینکه ضرورتی کمتری به حضور شما و همسرتان است. البته محدودیت به معنای عدم دیدارهای مکرری است که سبب بروز تنش می شود.

همسر شما حتما از رفتارهای خانواده خود رضایت ندارند که در پی حمایت شما بوده اند (همسرم گفت کسی به زن من توهین کنه یعنی به من توهین کرده)، بنابراین بهتر است در حضور همسرتان از خانواده اش بدگویی نکنید و چنانچه مسئله ای باعث رنجش شما می شود بدون اینکه لحن شما حاوی پیام یا احساس خاصی باشد فقط مسئله را بیان کنید. همچنین قطع رابطه توصیه نمی شود.

بدیهی است که کسی ازدواج نمی کند تا برای خود تنش درست کند، کارکرد مهم ازدواج؛ آرامش است. اما گاهی برخی انتظارات و رفتارها در بستر خانواده ها هست که با ورود فردی جدید؛ نمایان می شود. کاهش برخی حساسیتها و نادیده گرفتن نکات غیرمهم و تمرکز بر نکات مثبت زندگی زناشویی تان می تواند به شما در داشتن آرامش بیشتر کمک کند.


از اعتماد شما سپاسگزارم

علی اکبری-خانه توانگری

معرفی کتاب :
+
معرفی فیلم/مقاله :
+
معرفی دروس غیر حضوری :
+
اکشن پلن :
+
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست

سوالات مشابه