سوال خود را هم اکنون بپرسید

پاسخ متنی و صوتی

توسط درمانگران، مشاوران و روانشناسان

دریافت در کمتر از ۲۴ ساعت

به صورت محرمانه و کاملا خصوصی

پرسش خود را هم اکنون از مشاوران ما بپرسید...
ارسال سوال

عدم توانایی همسر در خاتمه دادن به سلطه و نفوذ بیجای مادرشوهر

پرسش

تاریخ ثبت : 19 شهریور 1397
1,125  بازدید
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست
سلام. من و همسرم هردو دانشجوی دکتری هستیم. (25 ساله). حدود یکسال و نیم "اسما" از اغاز زندگی مشترک ما میگذرد (شش ماه نامزدی و یکسال عقد).ولی رسما زندگی مشترک ما هیچوقت اغاز نشد (هردو ساکن خوابگاه مجردی و فاقد توانایی اجاره یا خرید مسکن). همسرم انسان خوبیست و مسیر زندگی ما همسو با یکدیگر است. مشکل عمده من با ایشان این است که بشدت تحت نفوذ مادرشان هستند. مادر بس با سیاست و متظاهری دارند. علی رغم اینکه بارها در مورد مشکلاتی که سلطه و نفوذ مادر ایشان بر زندگی ما داشته باهم حرف زدیم و ایشان خود به این مساله واقف و با من در مورد رفتارهای سودجویانه و زیرکانه مادرشان هم نظر هستند و اینکه بار ها به به من قول داده اند که تمام تلاش خود را برای کم کردن این سلطه و نفوذ میکنند ولی واقعا در انجام اینکار ناتوان هستند. همسرم در مقابل توهین ها و تحقیرهایی که خانواده ایشان به من میکنند سکوت کرده و توانایی دفاع و ساپورت روانی و عاطفی از من را ندارند. اخیرا این مساله باعث شده که بمن دروغ هم بگویند. تحمل این سطح از عدم حمایت و تحقیر برای من غیر ممکن شده که به خاتمه دادن این رابطه فکر میکنم

مهمترین سوال :

پاسخ نوشتاری پاسخگر به سوال شما

فاطمه علی اکبری
فاطمه علی اکبری
19 شهریور 1397 ساعت 14:05

درود بر شما

گاهی اوقات سازوکار تربیتی خانواده ها به گونه ای است که ورود یک فرد جدید به نام عروس یا داماد و پذیرش آنها به عنوان عضوی از خانواده با مقاومت همراه است.

اگر الان چنین مردی همسرتان است و از همان روز اول رفتارهای این چنینی همسرتان، شمارا آزار می داده، مطمئن شوید هر راهی را برای پایان دادن به این مشکل رفته اید. اگر با وجود پذیرش میزان نفوذ مادرش، همسرشما هنوز تغییری نکرده است باید بپذیرید که او با همین ویژگی هایش شریک زندگی شماست. این شما هستیدکه با توجه به اولویتهایی که در زندگی مشترک مدنظرتان است تصمیم خواهید گرفت که آیا می توانید او را بپذیرید و بدون تلاش برای تغییر در کنارش بمانید یا نه؟

  • احساس تان را به همسرتان بگویید و برایش توضیح دهید که چه رفتارهایی شمارا آزار می دهد. او را از این موضوع که قصد ندارید رابطه اش را با خانواده اش قطع کنید مطمئن سازید.
  • سعی کنید با مسالمت به همسرتان بفهمانید که مرزهای یک رابطه مشترک با روابط دیگر چه هستند و چرا او باید همه چیز را دوباره تعریف و بازسازی کند. ناراحتی و رنجی که می‌برید را بیان کنید. انتقادهای شدید نکنید چون ممکن است سبب موضع گیری ایشان شود اما خوب است که بازخوردها و عواقب چنین وابستگی‌ای در زندگی‌تان را بیان کنید. مثلا اینکه چنین رفتارهایی سبب دلسردی شما نسبت به زندگی مشترک میشود.
  • برای ادامه یا عدم ادامه، ابتدا لازمست در این مورد با خودتان به توافق درونی برسید و بعد مطمئن شوید میزان وابستگی ایشان به مادرش، به گونه ای است که بندنافش از خانواده بریده نشده و شخصیت وابسته به مادر دارد و این مسئله نیز در روان ایشان شکل گرفته است. سپس با ایشان گفتگو کنید. موارد پیش آمده را برای ایشان شرح دهید، احساس خودرا از این موارد و نسبت به رابطه برای ایشان بگویید و نهایتاً آنچه را که برای بهبود رابطه و زندگی مشترکتان به ذهن تان می رسد با ایشان مطرح کنید و نظر ایشان را نیز جویا شوید تا نهایتاً بتوانید به توافق برسید. 
  • انتظار تغییر سریع نداشته باشید ولی می توانید با همسرتان مطرح کنید که ادامه این شرایط باعث آزردگی شما شده و حتی به پایان دادن رابطه نیز فکر کرده اید. چنانچه ایشان با علم به نظرات و خواسته های شما، تغییری در رفتارش ایجاد نکرد، این شما هستید که برای ماندن یا نماندن در این رابطه تصمیم نهایی را خواهید گرفت.


از اعتماد شما سپاسگزارم

علی اکبری-خانه توانگری طوبی

ادبیات محترمانه و بدون قضاوت : 30
کارآمدی پاسخ : 10
معرفی کتاب :
+
معرفی فیلم/مقاله :
+
معرفی دروس غیر حضوری :
+
اکشن پلن :
+
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست

پاسخ پرسشگر

21 شهریور 1397 ساعت 22:55
از پاسخ خیلی خیلی خوبتون ممنونم. من یجارو منطبق بر توصیه شما عمل نکردم فقط. اونم اینکه، بعد اینکه انقدر این رفتار تکرار شد و به وعده هاش در ارتباط با کم کردن نفوذ مادرش عمل نکرد ، من در نهایت گفتم حالا که نمیتونی رابطتت رو کنترل کنی، پس یا باید رابطت با خانوادت رو به حداقل برسونی و از زندگیت حذفشون کنی یا منو انتخاب کنی. و ازش خواستم در مقابل توهین های مادرش به من بایسته و حالا که میدونه حق با من ازم حمایت کنه. این تنها چیزیه که میتونست منو دلگرم نگه داره وسط تمام مشکلاتمون. ولی نمیکنه اینکارو. انگار در مقابل مادرش زبون نداره اصن. میگه میکنم ولی نمیکنه. نتیجه اینکه گفت باشه همه تلاشمو میکنم و باهات موافقم که بزرگترین مشکلات رو دائما دارن برای ما ایجاد میکنن. ولی چند شب پیش متوجه شدم در تمام مدتی که بمن میگفتن در تلاشن این رابطه رو کم کنن و مساله رو حل و فصل کنن، اصلا اینجوری نبوده و صرفا به من داشتن دروغ میگفتن. چیزی که ازارم میده بشدت اینه که من تمام سختی هایی که مستحقش نبودم رو بخاطر ایشون تحمل کردم و در ازاش فقط انتظار داشتم کنار من و زندگیمون ایستاده باشه، اما دقیقا طرف عامل ایجاد مشکلات زندگیمون ایستاده. من چطور میتونم بیشتر از کمک شما استفاده کنم خانم علی اکبری؟
معرفی کتاب :
+
معرفی فیلم/مقاله :
+
معرفی دروس غیر حضوری :
+
اکشن پلن :
+
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست

سوالات مشابه