رها کردن شغل و ازدواج با راه دور

پرسش

تاریخ ثبت : 05 آبان 1397

1,066 بازدید

با سلام

دختری 26 ساله هستم تحصیلاتم فوق لیسانس است و خانواده ام تقریبا سنتی و مذهبی هستند. من فرزند آخر خانواده هستم و در دانشگاه معتبری درس خواندم، در دوره ی کارشناسی با پسری از یک شهر دیگر آشنا شدم که بعد از گذشت چند ماه به خواستگای آمدند. از آنجائی که شش ماه از سکته ی مغزی پدرم گذشته بود خانواده ام با این ازدواج مخالفت کردند و شرط اینکه اون آقا به شهر ما نقل مکان کنند و اینجا ساکن بشند رو گذاشتند. البته این فقط نظر برادرم بود که موفق شد حرفش را به کرسی بنشاند. در صورتی که من آن شخص را مناسب خود می دانستم و برادرم حتی نظر مرا نپرسید  کلا به این ازدواج غیر سنتی مخالفن و من از ازدواج سنت بیزارم. طرف مقابل من به خاطر من به شهر ما نقل مکان و مدتی اینجا زندگی کرد، اما در نهایت در شرکتی که در آن مشغول به کار بود از او خواسته شد به شعبه ی شهر خودش منتقل شود و او مجبور به رفتن شد. قبل از رفتن مجددا با برادرم صحبت کرد واون گفت حرفای اون شخص دروغی بیش نیس. بی هیچ دلیل، منطق و تحقیقی. رابطه ی ما به امید درست شدن ادامه پیدا کرد. حدود سه سال میگذرد پدر من فوت شد و نمیخواهم به برادرم اجازه بدهم بیش از این در زندگی من دخالت کند. هرچند که احساس میکنم او نرم تر شده چون من پخته تر شدم . الان دو مشکل پیش روی منه یکی جنگ و بحث هایی که احتمالا در انتظاره و مسئله ی دوم اینکه من شاغل شدم، شغلی که کاملا مرتبط با رشته ی تحصیلی منه و من دوستش دارم. در یک سال گذشته در آن بسیار پیشرفت کرده ام و در آمد خوبی دارم. از اونجائی که فرصت شغلی در شهر اون آقا کمتره ممکنه من هیچ وقت نتونم شغلی به این شکل پیدا کنم، اما اون آقا نیز از نظر من خیلی مناسبه. شخصیت من جوری هست که اصلا اهل تو خونه نشستن نیستم. چه کنم؟

ثبت و ویرایش پاسخ

لغو درخواست

با سلام
دختری 26 ساله هستم تحصیلاتم فوق لیسانس است و خانواده ام تقریبا سنتی و مذهبی هستند. من فرزند آخر خانواده هستم و در دانشگاه معتبری درس خواندم، در دوره ی کارشناسی با پسری از یک شهر دیگر آشنا شدم که بعد از گذشت چند ماه به خواستگای آمدند. از آنجائی که شش ماه از سکته ی مغزی پدرم گذشته بود خانواده ام با این ازدواج مخالفت کردند و شرط اینکه اون آقا به شهر ما نقل مکان کنند و اینجا ساکن بشند رو گذاشتند. البته این فقط نظر برادرم بود که موفق شد حرفش را به کرسی بنشاند. در صورتی که من آن شخص را مناسب خود می دانستم و برادرم حتی نظر مرا نپرسید کلا به این ازدواج غیر سنتی مخالفن و من از ازدواج سنت بیزارم. طرف مقابل من به خاطر من به شهر ما نقل مکان و مدتی اینجا زندگی کرد، اما در نهایت در شرکتی که در آن مشغول به کار بود از او خواسته شد به شعبه ی شهر خودش منتقل شود و او مجبور به رفتن شد. قبل از رفتن مجددا با برادرم صحبت کرد واون گفت حرفای اون شخص دروغی بیش نیس. بی هیچ دلیل، منطق و تحقیقی. رابطه ی ما به امید درست شدن ادامه پیدا کرد. حدود سه سال میگذرد پدر من فوت شد و نمیخواهم به برادرم اجازه بدهم بیش از این در زندگی من دخالت کند. هرچند که احساس میکنم او نرم تر شده چون من پخته تر شدم . الان دو مشکل پیش روی منه یکی جنگ و بحث هایی که احتمالا در انتظاره و مسئله ی دوم اینکه من شاغل شدم، شغلی که کاملا مرتبط با رشته ی تحصیلی منه و من دوستش دارم. در یک سال گذشته در آن بسیار پیشرفت کرده ام و در آمد خوبی دارم. از اونجائی که فرصت شغلی در شهر اون آقا کمتره ممکنه من هیچ وقت نتونم شغلی به این شکل پیدا کنم، اما اون آقا نیز از نظر من خیلی مناسبه. شخصیت من جوری هست که اصلا اهل تو خونه نشستن نیستم. چه کنم؟

مهمترین سوال :

پاسخ نوشتاری پاسخگر به سوال شما

الهه دهقانیان

09 آبان 1397 ساعت 00:57

پریسای عزیز سلام

نامه شما را خواندم ومتوجه دغدغه شما شدم ، در خصوص مسئله شما چند نکته قابل توجه است ، اول از همه اینکه آیا برادر شما همیشه در طول زندگیتان برای شما تصمیم گیرنده بوده اند یا فقط در این زمینه خاص ورود کردند وحتی بدون مشورت شما تصمیم میگیرند،؟ اگر پاسخ شما به این سوال این باشد که این رفتار همیشگی بوده یا در اغلب زمینه ها برادرتان صاحب نظر اصلی بوده اند باید این را پذیرفت که سهم قابل توجهی از این مشکل متوجه خود شماست، چرا که شما خودتان منفعل برخورد کرده اید واین احساس را در برادرتان بوجود آورده اید که میتواند جای شما تصمیم بگیرید وشما چه مخالف وچه موافق با نظرشون وبا سکوت اختیار کردنتان مهر تأیید بر رفتار ایشان زده اید ، واگر در این مورد خاص برادرتان اینگونه رفتار کرده اند میشود در کمال احترام و ادب خواسته تان را قاطعانه بگویید ، چرا که شما با سکوت کردن از ترس اینکه مبادا اتفاقی بیفتداین سوءتفاهم را ایجاد میکنید که با رفتار ایشان مخالفت خاصی ندارید، در هر صورت شما باید به اساسی ترین نکته واقف باشید وآن اینست که باید مراقب دخالت اطرافیانتان در حریم خودتان باشید ،چرا که بسیاری از اختلافات خانوادگی از جایی آغاز میشود که یکی از اعضای خانواده به خود اجازه میدهدکه مرزها وحریم خصوصی دیگری رابه بهانه کمک کردن نادیده بگیرد، عبور از حریم هیچکس کمک نیست، کمک کردن آدابی دارد که اولین شرط آن درخواست کمک از طرف مقابل است، در بسیاری ازموارد دخالت با کمک اشتباه گرفته میشودواشخاص با دلایلی مثل چون برایم عزیز است ، چون دلم برایش میسوزد یا چون خودش خام است و صلاحش را نمیداند به حریم دیگران وارد میشوند درصورتیکه هیچ بهانه ای مجوز ورود به حریم شما نمباشد.در اینکه برادر شما. احساس مسولیت کردند وتمایل به این دارند که بهترین اتفاق برای شما بیفتدحرفی نیست ولی فقط میتوانند در حد بیان نظرشان باشد چرا که تصمیم گیرنده نهایی خودتان هستید.

درمورد مسئله دوم باید گفت به هر حال طبیعی است که اگر چیزی به دست می آوردید چیز دیگری از دستتان میرود پس بنابراین اگر تمایل به ازدواج با این آقا را دارید وفکر میکنید کیس مناسبیبرای شماست بنابراین باید به این نتیجه برسید کدام یک برای شما مهمتر است، شغل یا ازدواج با ایشان؟ اگر نتوانید درست وصادقانه به این سوال پاسخ دهید در صورت انتخاب هر کدام دچار مشکل وشاید بعضا پشیمانی میشوید.

امیدوارم با تصمیم درست وبرخورد جرأتمندانه ، موفقیت را از آن خود کنید

با سپاس از اعتماد شما

الهه دهقانیان

خانه توانگری طوبی

پریسای عزیز سلامنامه شما را خواندم ومتوجه دغدغه شما شدم ،  در خصوص مسئله شما چند نکته قابل توجه است ، اول از همه اینکه آیا برادر شما همیشه در طول زندگیتان برای شما تصمیم گیرنده بوده اند یا فقط در این زمینه خاص ورود کردند  وحتی بدون مشورت شما تصمیم میگیرند،؟ اگر پاسخ شما به این سوال این باشد که این رفتار همیشگی بوده یا در اغلب زمینه ها برادرتان صاحب نظر اصلی بوده اند باید این را پذیرفت که سهم قابل توجهی از این مشکل  متوجه خود شماست، چرا که شما خودتان منفعل برخورد کرده اید واین احساس را در برادرتان بوجود آورده اید که میتواند جای شما تصمیم بگیرید وشما چه مخالف وچه موافق با نظرشون وبا سکوت اختیار کردنتان مهر تأیید بر رفتار ایشان زده اید ، واگر در این مورد خاص برادرتان اینگونه رفتار کرده اند میشود در کمال احترام و ادب خواسته تان را قاطعانه بگویید ، چرا که شما با سکوت کردن از ترس اینکه مبادا اتفاقی بیفتداین سوءتفاهم را ایجاد میکنید که با رفتار ایشان مخالفت خاصی ندارید، در هر صورت شما باید به اساسی ترین نکته واقف باشید وآن اینست که باید مراقب دخالت اطرافیانتان در حریم خودتان باشید ،چرا که بسیاری از اختلافات خانوادگی از جایی آغاز میشود که یکی از اعضای خانواده به خود اجازه میدهدکه مرزها وحریم خصوصی دیگری رابه بهانه کمک کردن نادیده بگیرد، عبور از حریم  هیچکس کمک نیست، کمک کردن آدابی دارد که اولین شرط آن درخواست کمک از طرف مقابل است، در بسیاری ازموارد دخالت با کمک اشتباه گرفته میشودواشخاص با دلایلی مثل چون برایم عزیز است ، چون دلم برایش میسوزد یا چون خودش خام است و صلاحش را نمیداند به حریم دیگران وارد میشوند درصورتیکه هیچ بهانه ای مجوز ورود به حریم شما نمباشد.در اینکه برادر شما. احساس مسولیت کردند  وتمایل به این دارند که بهترین اتفاق برای شما بیفتدحرفی نیست ولی فقط میتوانند در حد بیان نظرشان باشد چرا که تصمیم گیرنده نهایی خودتان هستید.درمورد مسئله دوم باید گفت به هر حال  طبیعی است که اگر چیزی به دست می آوردید چیز دیگری از دستتان میرود پس بنابراین اگر تمایل به ازدواج با این آقا را دارید وفکر میکنید کیس مناسبیبرای شماست بنابراین باید به این نتیجه برسید کدام یک برای شما مهمتر است، شغل یا ازدواج با ایشان؟ اگر نتوانید درست وصادقانه به این سوال پاسخ دهید در صورت انتخاب هر کدام دچار مشکل وشاید بعضا پشیمانی میشوید.امیدوارم با تصمیم درست وبرخورد جرأتمندانه  ، موفقیت را از آن خود کنیدبا سپاس از اعتماد شماالهه دهقانیانخانه توانگری طوبی

معرفی کتاب :

معرفی فیلم/مقاله :

معرفی دروس غیر حضوری :

اکشن پلن :

ثبت و ویرایش پاسخ

لغو درخواست

سوالات مشابه

چه قسمتی از گذشته خودم رو میتونم به طرف مقابلم بگم؟همه گذشته یا میتونیم یه قسمتی رو حذف کنم؟1,018 بازدید
ازدواج با پسری کلاس پنجم1,923 بازدید
معیارهای انتخاب همسر527 بازدید
مشاور در کرج680 بازدید
39 سالمه، مرد زندگیم را از کجا و چطور پیدا کنم؟1,394 بازدید

دکتر علیرضا شیری

پرسش خود را هم اکنون از مشاوران ما بپرسید...

دسته بندی ها

پاسخگران