سلام و خسته نباشيد. من دوران دانشجويي يه خواستگار بسيار سمج داشتم. قرار به ازدواج بود و به همين خاطر يه رابطه ي چند ماهه شكل گرفت. خانواده ها كم و بيش در جريان اين رابطه بودن. باتوجه به رشته ي تحصيليمون بيمارستان هم ميرفتيم كه بعد از مدتي متوجه رفتار متعصبانه ي اين اقا شدم و بعد از يه رفتار خيلي بد كه نشون داد كلا رابطه رو قطع كردم. بارها براي عذرخواهي اومد ولي قبول نكردم. بعد از اتمام تحصيل در بيمارستان مشغول به كار شدم كه يكي از همكارانم دوست صميمي اون اقا بود و من اينو بعدها فهميدم. اين اقا ميدونست كه رابطه ي ما خيلي وقت پيش تموم شده. بعد از مدتي علاقه اي بين ما شكل گرفت و ابطه اي ايجاد شد. الان ديگه همكار نيستيم ولي همچنان ارتباط داريم و واقعا همديگه رو دوست داريم. ولي همكاراي ديگه و خانواده ي اين اقا از رابطه ي گذشته ي من خبر دارن. حالا كه همه ي مشكلات برداشته شده و ميتونيم ازدواج كنيم، ميگه اگه خانواده ام متوجه بشن تو همون دختري هستي كه فلاني قصد ازدواج داشته باهاش، مخالفت ميكنن و نميشه ازدواج كنيم. البته با اون خواستگار قبلي من رابطه ي خانوادگي داشتن قبلا ولي الان كمتر شده ارتباطشون. و حتي نظرش اينه كه چون همكارامون هم از اين قضيه خبرداشتن مشكل ساز ميشه حرف و حديث ايجاد ميشه. من احساس ميكنم خودش با اين قضيه مشكل داره و از دوستش خجالت ميكشه. واقعا داشتن رابطه ي پنهاني سخته برام و نميدونم چيكار كنم. البته از علاقه اش مطمئنم ولي احساسم ميگه اگه خودش بخواد ميتونه خانواده شو راضي كنه يا حتي نذاره اونا بفهمن اين قضيه رو. لطفا كمكم كنيد خيلي سردرگمم.

مهمترین سوال :