سلام. دختری 30 ساله هستم و با مردی آشنا شدم که پس از یک هفته گفت دارای تجربه ازدواج بوده. این آقا در سال 81 خیلی هیجانی با خانمی مطلقه بدون اجازه والدین ازدواج کرده و پس از مطلع شده خانواده اش طرد میشه و هر آنچه که دارایی داشته رو ازش می گیرند. از طرفی پدر خانومش که وعده حمایت داده بوده به قولش عمل نمی کنه و اختلافات آنها شروع میشه. ثمره ازدواج آن ها یک دختر بوده. سرانجام در سال 88 طلاق می گیره و این آقا حضانت بچه رو می گیره ولی بچه سال هاست پیش مادرش هست و صرفا هزینه زندگی دخترش رو پرداخت می کنه. در ضمن خانومشون هم ازدواج کردند و یک دختر دارند. پس از 10 سال که از طلاقشون می گذره این آقا دوباره می خوان ازدواج کنند. از طرفی شرایط اقتصادی این آقا هم در سطح خیلی خوبیه و بسیار پیگیر برای آشنایی با من هستند. من هم یک صحبت اولیه با خانواده ام کردم که خیلی مخالف نبودند. فقط نگران مشکلات من و بچه این آقا در آینده هستند. سن الان این دختر 14 سال هست. از طرفی من آدم سخت گیر و حساسی هستم و به شدت نگران مشکلات آینده هستم. این آقا اعتقاد دارند که قابل حل هست ولی من نمی دونم الان باید چه کار کنم

مهمترین سوال :
سر دو راهی بزرگی هستم. لطفا کمکم کنید. من بچه اول در خانواده هستم و خیلی مهمه که چه تصمیمی بگیرم. در خانوده ای هم که بزرگ شدم هیچ کمی و کاستی نداشتم و هیچ وقت عجله ای برای ازدواج ندارم. فقط دوست دارم در شرایطی که هستم تصمیم درست بگیرم.