سوال خود را هم اکنون بپرسید

پاسخ متنی و صوتی

توسط درمانگران، مشاوران و روانشناسان

دریافت در کمتر از ۲۴ ساعت

به صورت محرمانه و کاملا خصوصی

پرسش خود را هم اکنون از مشاوران ما بپرسید...
ارسال سوال

با این روح زخمی چه کار کنم؟!

پرسش

تاریخ ثبت : 10 خرداد 1398
2,418  بازدید
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست
سلام وقتتون بخير
من دختری بیست و سه ساله هستم. یک سال پيش با پسري بیست و شش ساله آشنا شدم. ايشون اوايل رابطه خيلي موجه بود، من خيلي بهش علاقه مند شده بودم و اون هم همين طور بود. ميگفت قصدش ازدواج هست و حرفهایی میزد كه من واقعا اعتماد كردم بهش. بعد چند مدت از من رابطه جنسی خواست. وقتی من مخالفت كردم گفت كه ما ميخواهيم با هم ازدواج كنيم و اینقدر حرفهاش رو با صداقت ميزد كه من قبول كردم. یه مدت که گذشت اخلاقش عوض شد. ديگه اون آدم سابق نبود. يک لحظه حالش بد ميشد و بعدش پشيمون ميشد از رفتاري كه باهام داشته. ميگفت اسكيزوفرنی داره. من سعي ميكردم آرومش كنم، اما روز به روز بدتر ميشد. تا اينكه حتي دست روي من بلند كرد و به من تهمت زدكه قبلا با كسي رابطه داشتم و يك بار هم براي گرفتن پول تهديدم كرد. اما بعدش پشيمون ميشد و ازم ميخواست كه ببخشمش. من اوايل به خاطر بيماري كه ميگفت داره، سعي ميكردم دركش كنم، خيلي دوستش داشتم اما بعد از اون تهمت ها و تهديدها خيلي زجر كشيدم و روحم خيلي آسيب ديد. اما بالاخره خودم رو از اون رابطه نجات دادم

مهمترین سوال :
الان شرايطي دارم كه به خاطر اتفاقي كه بعد از رابطه جنسی که با اون آقا برام افتاده، از آينده ام ميترسم. حس ميكنم اون آقا آينده من رو از بين برده. ميترسم که دیگه به كسی اعتماد كنم و به خاطر رابطه داشتن با اون آقا دلم نميخواد كسی وارد زندگيم بشه كه ازم توضيح بخواد. اينكه اين همه بلاهايي كه سرم آورده اصلا براش مهم نيست خيلي عذابم ميده و همش دلم ميخواد يه جوری ازش انتقام بگيرم چون اين همه بي تفاوتيش عذابم ميده، در حالي كه اين همه به من آسيب رسونده.
من با اين روح و ذهن خسته چه بايد بكنم؟ كار درست چيه؟ از طرفي بعضی وقتها دلم براي اون زمانهايی كه رابطه مون خوب بود تنگ ميشه، وقتهايی كه حالش خوب بود، یه انسان واقعي بود و حتي از خودش به خاطر من ميگذشت. حس ميكنم هنوز بهش علاقه دارم و كلافه ميشم از اين دوگانگی. آيا اگه برگرده ميتونم بهش يه فرصت دوباره بدم كه جبران كنه؟

پاسخ نوشتاری پاسخگر به سوال شما

سارا میرزامحمدی
سارا میرزامحمدی
12 آذر 1398 ساعت 08:57

دوست عزیز سلام

 نامه تان را خواندم. شرایط بد روحی که درگیرش هستید قابل درک هست.

گاهی اوقات ما آگاهانه یا ناآگاهانه داخل روابط اشتباه میرویم و متاسفانه حتی  بعد از اینکه متوجه غلط بودن آن میشویم  نمیتوانیم  از آن بیرون بیاییم و یا حتی بعد از تمام کردن ارتباط همچنان ذهنمان درگیر آن میماند. 

بهتر است در ابتدا با هم به بررسی و حل شرایط کنونی شما که قطعا برایتان آزاردهنده است بپردازیم. نوشته بودید:

 الان شرايطي دارم كه بخاطر اتفاقي كه بعد سكس با اون آقا برام افتاده از آيندم ميترسم حس ميكنم اون آقا آينده ي منو از بين برده و چون ميترسم ديگه به كسي اعتماد كنم و بخاطر رابطه داشتن با اون اقا دلم نميخواد كسي وارد زندگيم بشه كه توضيح بخواد

ازتون میخواهم که با عمق بیشتری به سوالاتی که میپرسم فکر کنید و منصفانه آنها را جواب بدهید. ترس تان دقیقا از چه چیزی هست؟ آیا نگران قضاوت دیگران و فرد آینده ی زندگیتون هستید؟ میترسید که اگر واقعیت را در  مورد شما بداند شما را ترک خواهد کرد؟ آیا این عدم اعتماد شما از تجربه بدی که داشتید نشات گرفته یا همین ترس مورد قضاوت قرار گرفتن؟ و آیا اینکه دوست ندارید کسی وارد زندگیتون بشه باز به خاطر عدم تکرار تجربه بدتون هست یا امیدواری به بازگشت رابطه قبلی؟ 

جواب دادن به این سوالات واقعیات زیادی را از درونتان برای شما آشکار خواهد کرد که میتوانند کمک زیادی به تصمیم گیری درست و بالغانه بکنند. 

همه ما باورهای مرکزی ای داریم که طی دوران رشدمون از خانواده و محیط پیرامون مان گرفته ایم. خیلی از این باورها درست و منطقی نیستند اما چون از ابتدایی شناخت خودمان وجود داشته اند ما آنها را درست میپنداریم. یکی از این باورهای اشتباه تفکر تعمیم پذیر است. اینکه شما تجربه بد عاطفی تان را به تمام تجارب احتمالی آینده تعمیم میدهید و فکر میکنید این تجربه بارها تکرار خواهد شد. در صورتیکه این تفکر غیرمنطقی است و شما قطعا نمیتوانید قضاوت و پیش بینی درستی از اتفاقات آینده داشته باشید و هم اینکه انسانها به هزاران دلیل با یگدیگر تفاوت دارند و با هیچ منطقی نمیتوان به همه آنها برچسب یکسان زد.

 ترس و بی اعتمادی ای که بخاطر تجربه تلخ عاطفی در شما ایجاده شده در سایه کسب آگاهی قطعا از بین خواهد رفت. 

برای تحلیل اتفاقی که در زندگی تان افتاده وقت بگذارید. ایرادات خودتان و پارتنرتان را پیدا کنید. ببینید کجاها بی دلیل از خودتان گذشتید و به ایشان امتیاز بیشتری برای برتر دیدن خودشان در رابطه و ندیدن اشتباهاتشان دادید. همچنین به خاطر داشته باشید تمام کردن رابطه عاطفی یک پروسه ذهنی است. یک قسمت مهم این پروسه پذیرش است. پذیرش خودتان با تمام نقاط ضعفی که دارید. بعد از اینکه این پذیرش حاصل شد قسم بعدی پروسه بخشش است. ابتدا خودتان را میبخشید بخاطر همه اشتباهاتی که از ضعف های شما برخواسته و پس آن شریک عاطفی تان را میبخشید. به هرحال در هر رابطه ای تقصیرهایی متوجه هردوطرف رابطه هست. یادتون باشه که شما به این بخشش بیشتر احتیاج دارید چون لیاقت آرامش و حس خوب را دارید. هرچه زودتر این پروسه را طی کنید ذهن تان سریعتر از افکار آزارنده خلاص میشود.

تحلیل کردن اتفاقات میتواند دانش ارزشمندی از خود، درونیاتتان و نحوه تفکر و رفتارتان به شما بدهد. البته که منابع آگاهی دهنده زیادی هم وجود دارند که کمک گرفتن از آنها بسیار کاربردی و بااهمیت است. در انتهای مطلب حتما این منابع را برای شما خواهم آورد. 

این را به خاطر داشته باشید که رابطه جنسی شما با مردی که دوستش داشتید و رویای ازدواج با وی را در سر میپروراندید، قرار نیست نقطه ضعف شما باشد. از این منظر نگاه کنید که انتخاب شما  از سر عشق و با آگاهی بوده است و قطعا مقتضی حس و حالی بوده که در آن زمان داشته اید. پشیمانی احساس اشتباهی است که نباید به آن بال پر بدهید. محکم و قاطع به خودتان بگویید که انتخاب خودم بوده و پیامد های آن را هم متحمل خواهم شد. مسلم بدانید فردی که شما را بخاطر شرایط گذشته زندگی تون ترک کند، برای ارتباط و زندگی  مشترک انتخاب درستی نخواهد بود. حس قربانی بودن را کنار بگذارید و بالغانه به خودتان نگاه کنید. اینکار باعث میشود که حس اجبار به برگشتن در رابطه قبلی را ( به دلیل داشتن رابطه جنسی با اون شخص) نداشته باشید.

 نوشته بودید:  اينكه اين همه بلاهايی كه سرم اورده اصلا براش مهم نيست خيلي عذابم ميده و همش دلم ميخواد يجوري ازش انتقام بگيرم چون اين همه بي تفاوتيش عذابم ميده در حاليكه اين همه به من آسيب رسوندهمن با اين روح و ذهن خسته چه بايد بكنم؟كار درست چيه؟

حس انتقام قطعا حس آزاردهنده برای خود شما خواهد بود. قطعا شکست رابطه عاطفی برای هر دو طرف ناراحت کننده و سخت خواهد بود و عکس العمل هرکس به فراخور تایپ شخصیتی و هزاران فاکتور دیگر، متفاوت است. سکوت و بی توجهی ایشون لزوما به معنی بی تفاوتی نیست. متوجه هستم که این بی تفاوتی ظاهری از سمت ایشون چقدر برای شما آزاردهنده است اما حتی اگر مقابله به مثل هم بکنید قطعا خاطرتان که آسوده نخواهد شد هیچ بلکه شاید تبعات سنگین تری دامنگیر شما بشود.

 پس سعی کنید بالغانه فکر کنید و به جای اینکه احساس قربانی بودن بکنید مسئولیت احساس انتخابتان را بپذیرید. سعی کنید ذهن تون را از هجوم  افکار خود آسیب رسان حفط کنید و تمرکز بیشتری روی اگاهی هایی که به روش های بالا کسب کردید داشته باشید. وقتی کمک کردن به خودتان را آغاز میکنید، زخم های روح تان آرام آرام التیام می یابد و حال روحی تان به سمت مثبت تغییر خواهد کرد.

در نهایت نوشته بودید: 

آيا اگه برگرده ميتونم بهش يه فرصت دوباره بدم كه جبران كنه؟

تصمیم درباره اینکه این شخص به زندگی شما برگردد یا خیر، به عهده خود شماست و قطعا تاثیرات خوب یا بد این تصمیم هم به شخص شما بر خواهد گشت. 

بنده به عنوان مشاور میتوانم شما را از تبعات انتخابتون آگاه کنم. 

با توصیفاتی که در مورد شخصی که باهاشون در رابطه بودید کردید به نظر میاید که نشانه هایی از مشکلات جدی روانی در ایشون وجود دارد و صد البته که برای تشخیص دقیق این موضوع باید بررسی های عمیق تری انجام شود. اما مهم است که بدانید برخی از مشکلات روانی نهفته در وجود ما پس یک رخداد استرس زای زندگی همانند ازدواج، بروز پیدا میکنند و گاهی حتی  اگر این مشکلات بارز باشند، شدت بیشتری خواهند گرفت. 

به هرحال در مورد این فرد با احتیاط خیلی زیادی تصمیم بگیرید و سعی کنید با کسب آگاهی های بیشتر، ضعف هاتان را بشناسید و کنترل بیشتری روی آنها داشته باشید و همچنین اعتماد به نفس از دست رفته تان را بدست بیاورید. 

امیدوارم خیلی زود به مسیر درست زندکی تان برگردید. 

منابع مطالعاتی را در زیل برایتان خواهم آورد. 

از اعتمادتان سپاسگذارم 

سارا میرزامحمدی


معرفی کتاب
زندگی خود را دوباره بیافرینید نوشته جفری یانگ ترجمه دکتر حسن حمیدپور انتشارات ارجمند
چگونه سلامت عاطفی داشته باشیم نوشته الیور جیمز ترجمه سما قرایی نشر هنوز

معرفی درس
پس از جدایی عاطفی و طلاق
بسته شفای زنانگی 1 و 2 و 3
معرفی کتاب :
+
معرفی فیلم/مقاله :
+
معرفی دروس غیر حضوری :
+
اکشن پلن :
+
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست

سوالات مشابه