سوال خود را هم اکنون بپرسید

پاسخ متنی و صوتی

توسط درمانگران، مشاوران و روانشناسان

دریافت در کمتر از ۲۴ ساعت

به صورت محرمانه و کاملا خصوصی

پرسش خود را هم اکنون از مشاوران ما بپرسید...
ارسال سوال

در گذشته موندم و سردرگمم

پرسش

تاریخ ثبت : 19 فروردین 1396
4,404  بازدید
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست
۲۹ سالمه دانشجوی دکتری هستم،چهارسال با علی دوست بودم که مادرهامون در جریان بودن.اومدن خاستگاری،بعدیسری ماجرا و با کمک مشاورمتوجه شدم علی شخصیت وابسته به مادرشه،و من مستقل.با کمک مشاور رابطه رو تموم کردم.تو اون اوضاع بد روحی با علیرضا که متخصص بود آشنا شدم،سه ماه باهم بودیم بخاطر شرایط خاص زندگیش(ازخواهرمعلول جسمی آش نگهداری میکرد و خانوادش فوت شده بودن) رابطه رو تموم کرد..الان بعد گذشت یکسال علیرضا رو نمیتونم فراموش کنم و هرکس بسمتم میاد ناخوداگاه باعلیرضا مقایسه میکنم و علیرضا رو برای خودم یه بت ساختم. علی تو این یه سال .بارهااومد سراغم واسطه فرستاد محلش ندادم ازم فرصت خاست که نشون بده تغییر کرده. به پیشنهاد دوستام بهش فرصت دادم دیدم ازنظر کاری و درامد عالی شده،سیاست مدارترشده،جدا زندگی میکنه،میدونم ادم خوب و قابل اعتمادیه اما من دیگه حسی ندارم بهش و فکر می‌کنم برای من این ادم کمه.وبدتر اینکه علیرضا تو ذهنمه و فکرمی‌کنم برمیگرده،گاهی باعلیزضا درارتباطیم،علیرضا هرسری بمن میگه ازدواج کن قطعا خوشبخت میشی با کسی دیگه!بااینکه بشدت دوست دارم ازدواج کنم اما سردرگمم چکار کنم باخودم؟با علی

مهمترین سوال :

پاسخ نوشتاری پاسخگر به سوال شما

فاطمه علی اکبری
فاطمه علی اکبری
21 فروردین 1396 ساعت 18:24

سلام دوست گرامی

توضیحات تان را خواندم. احساسی که دارید قابل درک است.

یکی از بلوغهای ضروری در ازدواج بلوغ شخصیتی است. مباحثی که درخصوص شخصیت سالمتر  است در این حیطه جای دارند. مثلا شخصیت مهرطلب، وابسته، وسواس فکری و رفتاری و یا جدا شدن بندناف از خانواده از موارد قابل بررسی در این زمینه است.

شما مدت ۴سال با علی ارتباط داشته اید و در این مدت  دریافتید که ایشان وابستگی به مادرش دارد. طبیعتا زندگی با کسی که هنوز بندنافش از خانواده اش جدا نشده فرسایشی است و تا زمانیکه فردی با کمک درمانگر اقدام به برطرف کردن این مورد ننموده ازدواج توصیه نمی شود. بنابراین در آن مقطع زمانی رفتار شما مناسب بوده است.

اما زمان وارد شدن به یک رابطه مجدد زمانی است که ما دوره سوگ را طی کرده باشیم و از لحاظ روحی ریکاوری شده باشیم. شما در نامه تان نوشته اید که زمانی وارد رابطه بعدی (با علیرضا) شدید که شرایط روحی مناسبی نداشتید.

دوست خوبم، زمانی که هنوز دوره سوگ بعد از جدایی بودید زمان مناسبی برای شروع رابطه نبوده چون احتمال خطا در انتخاب وجود خواهد داشت.شما خودتان به این موضوع اشاره داشته اید که از علیرضا بت ساخته اید. طبیعتا هیچ آدمی نمی تواند بی نقص باشد اما وقتی بار هیجانی یک رابطه انقدر بالا باشد تصمیم گیری منطقی کمتر خواهد بود. دورنمای ازدواج  باایشان را برای خود متصور شده اید؟ به هر حال خواهر ایشان نیاز به یک رسیدگی دائمی دارد و ایشان و همسر آینده اش قطعا درگیر مشکلات و مسائل او خواهند بود. بهتر است منطقی بیندیشید که آیا چنین شرایطی برای شما قابل قبول است؟

همچنین وقتی بنا به هر دلیلی ایشان (علیرضا) تمایلی به ادامه رابطه با شما نشان نمی دهد اصرار شما فقط باعث آسیب به عزت نفس تان می شود. وقتی ما از کسی بت می سازیم صفات مثبت او را نمی بینیم بلکه صفاتی را که دوست داریم در او می بینیم. 

پس  بهتر است با مراجعه حضوری به یک مشاور دلیل وابستگی به ایشان را در خود بیابید و به خودآگاهی برسید تا بتوانید در مورد زندگی تان و یا حتی خواستگار سابق تان براساس منطق تصمیم بگیرید و نه صرفا وابستگی عاطفی ای که سبب عدم توانایی در بررسی موقعیتهای زندگی تان شده است. تا زمانی که شرایط روحی مناسب تان را بازنیافته اید بهتر است ارتباط دیگری را تجربه نکنید.


از اعتماد شما سپاسگزارم

علی اکبری_خانه توانگری

ادبیات محترمانه و بدون قضاوت : 30
کارآمدی پاسخ : 8
معرفی کتاب :
+
معرفی فیلم/مقاله :
+
معرفی دروس غیر حضوری :
+
اکشن پلن :
+
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست

پاسخ پرسشگر

23 فروردین 1396 ساعت 22:45
سپاسگزارم از پاسخ خوبتون.من ادم کمال گرایی هستم..دنبال یه مرد همه چیز تمام هستم و نمیتونم از خواسته هام کوتاه بیام .علیرضا معیارهایی که من دوس دارمو داره.و الان هم نمیتونم خیلی به مردها اعتماد کنم...دوست دارم ازدواج کنم و از تنهایی و آسیب دیدن خسته شدم اما نمیدونم چرا نمیشه..اون آدمی که من دوس دارمو پیدا نمی‌کنم و سردرگم و تنها و خسته هستم.حتی الان به مدل زندگی کردنم شک کردم.گاهی فکر می‌کنم باید آزاد و رها زندگی میکردم بدون محدودیت و قید و بند تا حداقل مشکلاتی که الان دارمو نداشتم و تو روابطم موفق تر بودم.با توجه به ادمهایی که اخیرا وارد زندگیم شدن و خاسته هاشون ،گاهی حس میکنم جامعه خیلی سریع تغییر کرده و همه بروز شدن و من با ساده و با حیا بودنم عقب موندم .....ذهنم بهم ریخته است..
معرفی کتاب :
+
معرفی فیلم/مقاله :
+
معرفی دروس غیر حضوری :
+
اکشن پلن :
+
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست

سوالات مشابه