سلام.6 ماه برای اشنایی جهت ازدواج با اقایی که معرفی شدند اشنا شدم. ارتباط خوبی بود. ایشان هنوز از همسر اول جدا نشدند و در حال پرداخت مهریه هستند. 6 ساله جدا زندگی می کنند. فرزند پیش مادر در شیراز هستند. ایشان میگن من بخاطر قولی که دادم تا 2 سال (از سال 94تا96) پذیرفتم که ایشان را طلاق رسمی ندهم تا خودشو جمع و جور کنه و بعد ثبت محضر بشه. و بخاطر قولی که دادم نمیتونم عهد بشکنم. تو این مدت هم با مخالفت من گفتند بازه اشنایی باشه.مادرا مون در جریانن. الان بعد از 6 ماه : ایشان درس و کار را بهانه درگیری های هر روزه می دانند. کمترین هدیه از ایشان به من رسیده. قدرت طلب هست. هنوز اثار تلخی زندگی قبل و درش میبینم. علت طلاق عدم سازگاری خانوم مطرح شده و ایشانم درخواست طلاق دادن. من با شرایط ایشان کنار امدم. اما عزت نفس و اعتماد به نفسم برام مهمه. نمی خام بنا ضعف بگذارم. حس میکنم وقتی اینطور سرد میشه من دارم از دستش میدم. سه هفته به بهانه امتحانات ارشد منو ندید بااینکه معتقدم ادم عاشق یک وقتی خالی می کنه. من مدام پیشنهاد ملاقات میدم.با منطق خودش در همه چا منو مجاب می کنه.
مهمترین سوال :