سلام و خسته نباشید. 35 سالمه و شاید توی این سن سوال عجیبی باشه. حدودا یک ماه پیش با اقایی که دو ماه از خودم بزرگترن اشنا شدم. همه چی عالی بود. خیلی هم عاطفی و ساده بودن و هردو بهم وابسته شدیم. علابقمون یکی بود و تایم زیادی رو باهم گذروندیم. شش ماه بود از رابطه ای یک سال و نیمه خارج شده بودن که به گفته خودشون اون خانم ازدواج کرد و رفت از ایران. با اینکه ایشون داشتن جدی به رابطه نگاه می کردن. تو مدت کوتاهی چنان بی تاب من بودن و بارها گفتن حسی که از تو میگیرم تو اون رابطه نداشتم. انگار که اون خانم به زور با من بوده . خلاصه یک هفته اخیر بهم ریختن که هی انکار کردن و من پیگیر شدم. گفتن از رابطه قبلی بهم ریختن . از اینکه چرا به اینجا رسید اون رابطه. گفتن تو یه سری چیزا دارن مقایسه می کنن که می دونن اشتباهه و زمان خواستن. سه روز تنهاش گذاشتم . اما حس کردم بلاتکلیفم و پیگیر شدم و نهایتا دو روز دیگه وقت دادم بهشون. حرفشون اینه که از وابستگی و ازدواج میترسن و دارن به من وابسته میشن. میگن رابطمون سریع داشت پیش میرفت . با اینکه این روند از طرف خودشون بود. به نظرتون اینا می تونه درست باشه یا دروغه

مهمترین سوال :