پاسخ متنی و صوتی
توسط درمانگران، مشاوران و روانشناسان
دریافت در کمتر از ۲۴ ساعت
به صورت محرمانه و کاملا خصوصی
با سلام
نامه کوتاه شما را خواندم ومتوجه احساستان شدم ولی به این اشاره نکرده بودید که علت این احساس در شما چه بوده است.
آقای زندی همان طور که قانون طبیعت حکم میکندانسان نمیتواند طولانی مدت با احساس پوچی سرکند: اگر به سوی چیزی رشد نکند، کاملا راکد و منفعل نمیماند؛ بلکه استعدادهای فروخوردهاش،به ناخوشی، نومیدی و در نهایت فعالیتهای ویرانگر تبدیل میشود.احساس پوچی یا خلأء معمولا از این احساس افراد سرچشمه میگیرد که از انجام هر کار مؤثر در زندگی خود یا دنیایی که در آن زندگی میکنند، ناتوانند.خلأ درونی حاصل انباشتگی درازمدت این عقیدهی خاص فرد دربارهی خودش است که قادر نیست به عنوان یک موجود هستیمند زندگی خود را اداره کند یا نگرش دیگران را نسبت به خود تغییر دهد یا تأثیر مفیدی بر دنیای اطرافاش بگذارد.در نتیجه گرفتار همان حس عمیق نومیدی و بیهودگیای میشود که بسیاری از مردم روزگار ما به آن دچارند؛ و از آن جا که خواست و احساساش تغییر مهمی ایجاد نمیکند، خیلی زودخواستن و احساس کردن را کنار میگذارد.از سوی دیگر بیاحساسی و فقدان عاطفه دفاعهایی هستند در برابر اضطراب. وقتی کسی مدام خود را با خطری مواجه میبیند که قادر نیست بر آن غلبه کند، آخرین دفاعش این است که حتی از حس کردن آن خطرات هم پرهیز کند.بنابراین باید به این درک وپذیرش برسیم کهزندگی، آمیزهای از تضادهاست. همزمان در آن هم وقایع خوشایند و لذت بخش و هم وقایع دردناک و رنجآور وجود دارند. مثل این که پای تلویزیون نشسته باشید و بتوانید به دهها شبکه تلویزیونی و ماهوارهای مختلف دسترسی پیدا کنید. امواج رادیویی، تلویزیون و شبکههای ماهوارهای، شما را انتخاب نمیکنند.آنها «حضور دارند»، بدون تبعیض و بدون انتخاب. این شما هستید که تصمیم میگیرید که تصاویر کدام شبکه بر صفحه تلویزیون خانه شما ظاهر شود.حال، سؤال این است که اگر در هر لحظه میتوانیم «برنامهای شاد و لذّت بخش» را بر صفحه تلویزیون زندگیمان داشته باشیم. پس چرا گاهی از زندگی لذّت نمیبریم و برنامههای لذتبخش را که به آنها دسترسی داریم از دست میدهیم؟ پاسخ این سؤال یک کلمه است: «تله های زندگی»
« تله ها» قراردادهای ذهنی ما هستند که ما «ناخودآگاه» به آنها مقیّد و متعّهد شدهایم و پای آنها را امضا کردهایم. این قراردادها « حق انتخاب طبیعی ما » را از ما میگیرند. چند نمونه از قراردادهایی که مانع از لذت بردن ما از زندگی می شوند را ذکر میکنم:
تله اول: لذّت بردن از زندگی گناه است
در بعضی خانوادهها یا جامعهها، لذّت بردن را مترادف با گناه میدانند. خندیدن، شاد بودن، نشاط و لذّت را نشانه سبکسری، غفلت و زندگی پوچ میدانند. به خاطر میآورم فردی بسیار جدی را که هرگاه دیگران را در حال خندیدن میدید میگفت:«آخر هر خنده، گریهای است.» او با چنین «تله ای»که در ذهن خود داشت نه تنها خود از زندگی لذّت نمیبرد که مانع لذّت بردن اطرافیانش نیز میشد.
تله دوم: رنج کشیدن، یک فضیلت است!
در بسیاری از داستانها و فیلمهای سینمایی، قهرمان قصّه پیدرپی رنج میکشد و در نهایت نیز در اوج ناکامی، قربانی روزگار جفاکار میشود! افراد زیادی این تله را پذیرفتهاند که قهرمانان و افراد برجسته باید رنج بکشند و دچار تنهایی و ناکامی باشند. برای چنین افرادی، رنج بردن یک فضیلت است.
اما شاید یکی از دلایل این احساس شما این باشد که خود را سرزنش میکنیدچرا که تا زمانیکه این کار ادامه پیدا کند وشما هیچ تصمیمی نگیرید این حس ادامه خواهد داشت پس بهتر است که تصمیم بگیرید وتسلیم اتفاقات گذشته نشوید چرا که همه ما انسانهاآسیبهای روحی داشته ایم ولی اینکه بعد از آسیب چه انتخابی داشته ایم اهمیت دارد.
در نهایت پیشنهاد من به شما اینست که برای درک بهترتان از اینکه چرا دچار این احساس شده اید به یک درمانگر مراجعه کنید و در کنار آن از آموزش غیر حضوری خانه توانگری تحت عنوان شخصیت سالم تر من بهره بگیرید.
با سپاس از اعتماد شما
الهه دهقانیان
خانه توانگری طوبی