سوال خود را هم اکنون بپرسید

پاسخ متنی و صوتی

توسط درمانگران، مشاوران و روانشناسان

دریافت در کمتر از ۲۴ ساعت

به صورت محرمانه و کاملا خصوصی

پرسش خود را هم اکنون از مشاوران ما بپرسید...
ارسال سوال

ساعت ها به فکر فرو میروم و خود را در دنیای دیگری میابم

پرسش

تاریخ ثبت : 17 آبان 1397
1,452  بازدید
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست
سلام .
من حدودا از یازده سالگی این اتفاق برام افتاد که تخیلم به شدت قوی شد و صحنه هایی رو توی ذهنم تجسم میکردم که اصلا نه ادماشو میشناختم نه واسم پیش اومده بود.سال هایی که مجبور بودم برای کنکور خودمو آماده کنم این حالت خیلی کمرنگ شد ولی بعد از کنکور و جدا شدنم از دوست پسرم که دو سال با هم بودیم این حالت برگشت.بازه های زمانی فکر میکردم این اتفاق برام مثبته و باید ازش استفاده کنم و شروع به نوشتنشون کردم..ولی الان وضعیت خیلی غیر قابل کنترل شده و دوست دارم همیشه توی اتاق تاریکی تنها باشم و راه برم و فکر کنم و اکثرا صحنه های غم انگیز رو توی ذهنم ترسیم میکنم که وقتی به خودم میام میبینم کلی گریه کردم،انگار که تو یه دنیای دیگه بودم.
همه ی زندگیم مختل شده حتی نمیتونم یه ذره هم تمرکز کنم درس بخونم.نمی‌دونم این اطلاعات کمک میکنن یا نه. ولی من مصرف مواد مخدر یا حتی سیگار هم ندارم. دوران کودکی خوبی داشتم.جنگ و دعوا تو خونمون زیاد بود ولی من هیچوقت صحنه ها رو ندیدم و همیشه صداشونو می‌شنیدم. از بچگی آدم موفقی توی حوزه تحصیلم بودم.ادم گوشه گیری نبودم،دوستام کم بودن ولی با همه خوب بودم و تقریبا اکثر اوقات تو مدرسه بهم خوش می‌گذشت. کلا تا هیجده سالگیمو خیلی دوست داشتم.
این رابطه ای که اینجا گفتم تا الان ادامه داره .یعنی هی کات میکنیم بهم برمیگردیم
هم من دارم عذاب میکشم هم اون.هر دفعه که کات میکنیم با کلی گریه و زاری میگیم دیگه حرف نمی‌زنیم با هم بعد دو روز اینقدر دلمون تنگ میشه که دوباره حرف می‌زنیم و هیچکدوممون اونقدر قوی نیست که جلوی این روند رو بگیره. هزار تا راه مختلف رو امتحان کردیم‌.ولی جواب نداده.میتونم تصور کنم توی بغلش میمیرم ،با اتفاقات مختلف.و تصورم کاملا واقعیه.ممنون میشم کمک ک

مهمترین سوال :

پاسخ نوشتاری پاسخگر به سوال شما

شایان غدیری
شایان غدیری
11 آذر 1397 ساعت 09:27

سلام دوست گرامی


نوشته تان را خواندم. احساسات بسیار ناگواری رو متحمل شده اید. بررسی وضعیتی که در آن قرار دارید نیازمند ارزیابی دقیق بالینی ست. با این حال به نظر میرسه با توجه به نشانه های ذکر شده، مدتی ست علائمی از افسردگی رنج می برید. توصیه می کنم در ابتدا ضمن مراجعه به روانپزشک و بررسی دقیق تر و دریافت برنامه درمانی مناسب بتونید ضمن کاهش شدت علائم در کوتاه مدت، که به صورت قابل توجهی موجب اختلال در روند زندگی فردی و اجتماعی تون شده، به شرایط مناسبی نزدیک شده و پس از آن از یک رواندرمانگر جهت تسریع در فرایند بهبود کمک بگیرید. 


هرچند انزوا ممکن است پیامد این مساله باشه. با این حال، خودش بعنوان اثرِ متقابل،باعث تشدید علائم تون میشه. سعی کنید زمان های تنهایی خود را کمتر کنید. وقت بیشتری را در جمع بگذرونید. انجام فعالیت های تفریحیِ دلخواه و قرار گرفتن در شبکه ی دوستان صمیمی ، می تونه به تدریج کمک کنه احساس بهتری را لمس کنید. 


تلاش کنید روایت جدیدی از زندگی تون رو تجربه کنید. گاهی داستان های تکراری و ملال آور زندگی باعث میشه به نقشی که ایفا می کنید عادت کنید. بکارگیری مجموعه ای از موارد اشاره شده میتونه بهتون کمک کنه تا در میان مدت به شرایط رضایت بخشی نزدیک شوید. 


با تشکر از اعتماد شما

شایان غدیری

خانه توانگری طوبی

ادبیات محترمانه و بدون قضاوت : 12
کارآمدی پاسخ : 9
معرفی کتاب :
+
معرفی فیلم/مقاله :
+
معرفی دروس غیر حضوری :
+
اکشن پلن :
+
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست

سوالات مشابه