سلام، دختری 37 ساله هستم که تا به حال تجربه ازدواج یا رابطه جنسی نداشتم 4 سال پیش در درمانگاه تالاسمی با یک پسر تالاسمی که از من 5 سال کوچکتر است آشنا شدم پس از 2 سال دوستی در حد اس ام اس (ایشون شهر دیگری هستن) دوستی جدی شد و ایشون قصدشون رو ازدواج مطرح کردن و من رو به خانوادشون معرفی کردن ، چون خودشون هم رابطه جنسی نداشتن من درخواست های جنسی ایشون رو تا به حال تونستم رد کنم و کنترل کنم چون با اینکه سنم زیاده اصلا اعتقادی به رابطه خارج از ازدواج ندارم. مشکل اینجاست که علاقه از سمت ایشونه و توهم عشق نمیذاره ببینه که جفتمون مریضیم و ایشون اصلا شرایط تشکیل خانواده رو نداره نه کار نه سرمایه هیچی ... هربار خواستم صحبت کنم حتی با مادر ایشون .. زده زیر گریه تهدید کرده به خودکشی به اینکه منو میکشه به اینکه داروهاشو نمیخوره تا فلج شه و اینقدر تو این دوسال من دست و پا زدم که از در منطق تمومش کنم موفق نشدم ،یکی دو بار هم که قاطعانه گفتم تموم کن دست به کارای غیر عقلانی و ..... زد. نه پیش مشاور میاد نه حرف هامو قبول می کنه مادرش هم به همینکه پسرش منو دوس داره و با من خوشحاله بسنده کرده ... بد دل هست به همه چیز گیر میده به لباس به کوچکترین چیزها حتی ساعت دکتر رفتنم ... من از بچگی همش آدم افسرده ای بودم اتفاقی با سایت شما آشنا شدم .. خسته ام درمانده ام به قدر کافی با بیماری و شرایط زندگیم دارم عذاب می کشم .. نمی دونم با ایشون چه کنم .. لطفا کمکم کنید. سپاسگذارم

مهمترین سوال :