پاسخ متنی و صوتی
توسط درمانگران، مشاوران و روانشناسان
دریافت در کمتر از ۲۴ ساعت
به صورت محرمانه و کاملا خصوصی
سلام پانته ا گرامی
نامه شما را خواندم
از اینکه در چنین شرایط دشواری قرار گرفته اید متاثر شدم.
مسأله شما در دو بخش قابل بررسی هست:
روابط زناشویی، مشکل اعتیاد همسرتان ،
وضعیت فردی و روانشناختی خودتان و اینکه خود را کلا فردی ناموفق می دانید. کارها را نیمه ، رها می کنید. و اینکه هدف جدی و بزرگی ندارید.
مشکل اعتیاد همسرتون، مسأله ای مهم و جدی ست. که می تواند بر احساس ناکارآمدی و تصور ناموفق بودنتان چه در زندگی فردی و چه زناشویی تاثیر بگذارد.
در بخشی از متن اشاره نمودید چندبار ترک کرده و در جایی دیگه اشاره کردید هیچ وقت ترک نمیکنه.
و اینکه بابت دوستانش با هم بحث دارید.
عنوان نمودید که یک ماه پیش به حالت قهر دوماه منزل را ترک کرد و دوباره معتاد شد...!
در واقع پیش از ترک منزل، ظاهراً در دوران ترک بوده و اینکه چه عواملی باعث خروج ایشان از منزل شده و عود مصرف شان در زمان قهر ، مسائلی ست که جای بررسی و ارزیابی دقیق دارد. ظاهراً در گفتگوهای متقابل ، تنش و بحث، بیش از گفتگو ، نمود دارد. و اینها وضعیتی را ایجاد کرده که هم خودتان احساس درماندگی کنید و هم همسرتان به جای رویارویی با مشکل ، از آن اجتناب می کند.
البته زندگی با فردی که الگوهای اجتنابیِ مصرف مواد دارد، دشوار است چرا که به جای حل مساله، با پناه بردن به مواد ، از آن فاصله می گیرد و شما بیش از پیش احساس شکست می کنید.
پیامی که از متن دریافت کردم این است که همسرتان در دوره هایی ، حاضر به ترک مواد شده است. این دوره ها چه زمان هایی بوده؟ و ارتباط بحث ها و فضای قهرالود منزل و بازگشت دوباره به اعتیاد را چگونه می بینید؟ عود ایشان چه ارتباطی با کیفیت روابط شما دارد؟
دوستان شان جای چه چیزهایی را در زندگی اش می گیرد؟ که آن را در روابط زناشویی دریافت نمی کند؟
عنوان پرسش شما این است چطور در ترک اعتیاد همسرتان کمک کنید.
این پروسه ایست متقابل و البته متناسب با محدودیت ها و اولویت های شما. اینکه تا کجا حاضرید با فردی با این ویژگی ها همراهی کنید، کمک کنید و محدوده تحمل شما تا کجاست ؟
اشاره داشتید در حال حاضر به این منظور برای مراجعه به رواندرمانگر مقاومت می کند. گاهی چنین مقاومت هایی به واسطه لجبازی هایی ست که می کنند در برابر باید و نبایدها ، و گاهی به دلیل نبودن انگیزه کافی و نبودن فضای امنِ جایگزین، که باعث می شود از آن اجتناب کنند. و با توجه به اینکه چنین افرادی به لحاظ عاطفی از رابطه طرد می شوند این تصور را دارند که جایگاهی در خانواده برایشان متصور نیستند و به دوستان شان پناه میبرند و ظاهراً نیاز به اهمیت و حمایت را آنجا بیشتر دریافت می کنند.
از کیفیت رابطه شما نمی دانم. با این حال اگر قرار باشد چیزی تغییر کند در دل این رابطه می تواند جای امیدواری باشد.
تلاش کنید فضایی را تجربه کنید که اعتبار و همراهی متقابل ، جای بحث و درگیری را بگیرد. تا زمانیکه این تنش ها باشد چیز خاصی تغییر نمی کند.
با هم گفتگو کنید بدون آنکه این فضای امن را از یکدیگر دریغ کنید. او وقتی همراهی شما را می بیند امنیت و اعتبار را دریافت میکند. هر چقدر کیفیت این رابطه تقویت شود از کمیت ارتباط شأن با افرادی که مخل تغییرشان هستند تا حدودی کاسته می شود.
نمیخواهم نقش مادرانه به خود بگیرید. همسرشان باشید بدون آنکه مدام بخواهید چکشان کنید. این طور دو حالت دارد: هم ذهن تان آرام تر می شود و هم او این احساس را دارد که مورد اعتماد قرار گرفته.
این مسیر شکیبایی ست. آسان نیست. نیازمند درنظر گرفتن شرایطی ست که کمک میکند تا به تدریج برای رفتن داوطلبانه به درمانگر فکر کند.
ظاهراً چیزی که بیش از فکت ها در احساس ناموفق بودنتان نقش دارد، باور ناموفق بودن و بازنده بودن است. تله شکست ممکن است در شما باعث می شود اینجور خود را و عملکردتان را ببینید.
وقتی اشاره به هدفی بزرگ می کنید منظورتان چه اهدافی ست؟ اینها انتزاعی هستند یا مشخص شده اند؟ اهدافی هستند که با توانایی های واقعی شما سازگارند؟ یا صرفا مواردی ست که باید انجام دهید؟
گاهی داشتن اهداف بزرگ و نامشخص باعث می شود کارها را نیمه تمام رها کنیم چرا که آنها را در ابتدا به وضوح بررسی نمی کنیم ، خرد نمی کنیم و وقتی در دل کار می رویم با مشکلات و چالش های جدی مواجه میشیم.
تلاش کنید اهداف جزیی خود را که در اولویت زندگی تان هست را مدنظر قرار دهید. در موردشان ، موانع و امکانات مورد نیاز مطالعه کنید بدون آنکه گرفتار کمال گرایی شوید.
وقتی کاری را انجام میدهید شاید لازم باشد صرفا روی آن تمرکز کنید. پرداختن به چند هدف باعث تعویق و رها کردن شأن می شود.
امیدوارم این نکات به شما در جهت مسیری که قرار دارید کمک نماید .
با تشکر از اعتماد شما
شایان غدیری
خانه توانگری