سوال خود را هم اکنون بپرسید

پاسخ متنی و صوتی

توسط درمانگران، مشاوران و روانشناسان

دریافت در کمتر از ۲۴ ساعت

به صورت محرمانه و کاملا خصوصی

پرسش خود را هم اکنون از مشاوران ما بپرسید...
ارسال سوال

ناتوانی در یافتن رشته تحصیلی و شغل مناسب

پرسش

تاریخ ثبت : 01 اسفند 1397
460  بازدید
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست
من سی و سه ساله هستم. فوق لیسانس علوم اجتماعی، ولی به رشته ام علاقه ندارم. نمی دونم واقعا عاشق چه رشته ای هستم؟ اصلا چه کاری یا شغلی رو دوست دارم؟ دنبال هر چیزی هم که رفتم نصفه ول کردم، زبان، خطاطی، دف و... یعنی هیچ چیزی من رو عمیق و واقعی جذب نمی کنه
در جواب به این که چه چیز رو واقعا دوست داری و لذت می بری، هیچ جوابی ندارم. به همین علت هدف خاصی هم ندارم. انگیزه و شوق و برنامه و هیچ رویایی هم ندارم. کلا خسته ام. همش دور خودم می چرخم. از این شاخه به اون شاخه می پرم.
خیلی خودکاوی کردم، ولی به نتیجه ای نرسیدم. خیلی هم کتاب روانشناسی مطالعه کردم.

مهمترین سوال :
لطفا من رو راهنمایی کنید که چطور بفهمم علاقه و استعداد واقعیم چی هست؟ می خوام رشته ای رو انتخاب کنم، شغلی رو داشته باشم، که عاشقش باشم، تا تهش برم، ازش خسته نشم، هر روز توش پیشرفت کنم و براش رویا داشته باشم

پاسخ نوشتاری پاسخگر به سوال شما

سارا میرزامحمدی
سارا میرزامحمدی
23 اسفند 1398 ساعت 16:16

همراه گرامی

نوشته تان را خواندم 

اینکه هیچ دستاوردی شما را خوشنود و راضی نمیکند شاید برمیگردد به کمال طلبی زیاد شما. اینکه بخواهید در هرکاری بی عیب و نقص باشید  و برای همین اهمالکاری به سراعتان آمده و ترجیح میدهید آن کار را ادامه ندهید. 

زندگی اکثر افرادی که یک زندگی خوب میخواهند اینطور است؛ آنها برای بیشتر، بزرگ تر و بهتر سخت تلاش میکنند و گاهی یادشان میرود از داشته های الان شان استفاده کنند؛ آنها بهتر را برای بدست آوردن بهترین فدا میکنند و وقتی بهترین را بدست آوردند از آن نمیدانند چطور استفاده کنند و باز به دنبال بهترین دیگری میگردند.

این افراد همیشه به دنبال اهداف هستند.
زندگی آنها همیشه در راه بدست آوردن چیزی خلاصه میشود. یک چیز عالی و چشمگیر که واقعا تحسینش میکنند اما تا وقتی که بدستش نیاوردند… چون وقتی بدستش آوردند، دیگر ارزشی برایشان ندارد؛ چرا؟ چون بهترش را میخواهند.

این افراد کمال گرا هستند.
آنها معمولا سطح زندگی بهترین نسبت به دیگران دارند. سلیقه بهتری دارند و جایگاه و مقام بالاتری دارند و در کنار تمام این داشته ها یک عیب بزرگ هم دارند و آن این است که هیچوقت از شرایط فعلی شان راضی نیستند و در زمان حال زندگی نمیکنند.

وقتی در حال خوردن بهترین صبحانه هستند به فکر نهار هستند.
وقتی در حال خوردن بهترین نهار اند، در حال فکر کردن راجع به یک شام خوب هستند.
وقتی در حال خوردن شام خوب هستند، به فکر صبحانه فردا هستند.

این افراد در یک تله ذهنی گرفتار شده اند که زندگی شان را فقط در مسیرها هدر میدهند و از مقصدهایی که مسیر طولانی طی کردند تا برسند لذت نمیبرند. عملکردشان را با خطکش مخصوص کمال گراها می سنجند بنابراین هیچوقت آرام و راضی نیستند.

در کودکی خود جسنجو کنید آیا والدین همیشه از شما خواسته اند بی عیب و نقص باشید؟ آیا تفریح در زندگی شما جای مخصوصی نداشته است؟ 

اگر اینطور باشد شما به تله کمال طلبی منفی دچار شده اید و هیچکاری را نمیتوانید به اتمام رسانده و لذت دستاوردهایتان را بچشید.

چیزهایی که باید به خودتان یادآور شوید :

اول از همه اینکه اگر در کاری به کمال مطلوب نرسیم، لزوما به این معنی هم نیست که آن کار را ناقص یا در حد متوسط انجام داده‌ایم. درواقع، نقطه‌ی مقابل کمال مطلوب، نقص یا حد وسط نیست. روان‌شناسان توصیه می‌کنند که تلاش برای رسیدن به برتری و تعالی بر تلاش برای رسیدن به کمال و تمامیت، ارجحیت دارد. این توصیه به‌هیچ‌وجه نمی‌گوید که باید از آرزوها و خواسته‌هایتان دست بکشید، بلکه کارکردش این است که نمی‌گذارد از محدوده‌ی عقلانیت و واقعیت خارج شوید.

اگر واقعیت با انتظارات کمال‌گرایانه‌تان مطابقت نداشته باشد، (بیایید صادق باشیم: آیا هرگز واقعیت با انتظارات کمال‌گرایانه‌‌تان مطابقت داشته است؟!) احتمالا خودتان را سرزنش خواهید کرد و دل‌ودماغ‌تان را از دست خواهید داد. برای اینکه بتوانید دوباره از نو شروع کنید و این‌بار به نتیجه‌ی دلخواه‌تان نزدیک‌تر شوید، باید بپذیرید که تغییر واقعیت کار شما نیست، اما در عوض می‌توانید بدون اینکه از استانداردهای دلخواه‌تان کوتاه بیایید، انتظارات‌تان را به‌گونه‌ای تغییر بدهید که در چهارچوب واقعیت بگنجند تا اگر کاری طبق نقشه‌ی پیش‌بینی‌شده پیش نرفت، راحت‌تر بتوانید اوضاع را در جهت بهبود سروسامان بدهید.

وقتی کارتان را با توجه به واقعیت پیش ببرید، یعنی چشم‌تان را روی اشتباهات و نواقص احتمالی نبندید، می‌توانید با آگاهی و اطلاعات بیشتری جلو بروید تا اگر زمین خوردید، بتوانید مسیرتان را از نو با قدم‌های مؤثرتری شروع کنید. به این ترتیب است که مسیر موفقیت‌تان را هموارتر خواهید کرد. به‌جای اینکه بگویید: «این کار اصلا نتیجه نداد!»، می‌توانید طور دیگری فکر کنید: «این کار هنوز نتیجه نداده!» یا «این کار تا یه جاهایی نتیجه داده، اما بعضی‌ جاهاش خوب از آب درنیومده! حالا قدم بعدی چی می‌تونه باشه؟»

بله، واقعیتی که با آن سروکار دارید، می‌تواند درهم‌برهم باشد و از سرعت پیشرفت‌تان بکاهد. خیلی اوقات ممکن است شکست بخورید و لازم شود که دوباره از نو شروع کنید. اینها واقعیاتی انکارناپذیرند و برای اینکه مغلوب‌شان نشوید، باید موانع را نیز در انتظارات‌تان از آینده‌ی مسیر بگنجانید و سپس خودتان را برای رویارویی با موانع احتمالی آماده کنید. اگر موانع احتمالی را به‌کل نادیده بگیرید، هربار که جلوی راه‌تان سبز شوند، متعجب و دست‌پاچه خواهید شد. شاید به یک‌باره نتوانید مسیر موفقیت را تا به انتها طی کنید، اما همین افتادن‌ها و برخاستن‌هاست که باعث رشد تدریجی و نزدیکی به هدف غایی می‌شود.

پس این‌بار که پروژه‌ای را آغاز می‌کنید، بکوشید تا گرفتار تله‌های کمال‌گرایی نشوید. به‌جای اینکه به خودتان بگویید: «این دفعه قراره همه‌چی درست از آب دربیاد!»، در حق خودتان لطف کنید و در عوض، بپذیرید که امکان پیش‌آمدن اشتباهات کوچک در حاصل کارتان است. 


حتی ممکن است تله شکست باعث آن شود که از لحظه شروع هرکاری ناخودآگاه به پایان آن فکر کرده و خودتان را عمیقا لایق بدست آوردن آنجه دلخواهتان است نمیدانید یا حس میکنید کفایت لازم برای آن را ندارید. 

افرادی که تله شکست دارند درونا خودشان را یک بازنده میبینند اما این احساس ناخودآگاه است و خودش را در رفتارهای ما به وضوح نشان میدهد. 

در صورتی که در تله شکست گیر کرده باشید، در مواجهه با مشکلات و به عنوان یک راهکار مقابله فرار را انتخاب می کنید. فرد از یادگیری مهارت های جدید، گرفتن وظایف و تکالیف و مسئولیت های جدید، تمام چالش هایی که به موفقیت ختم می شوند، خودداری می کند. اغلب از خود می پرسد «به چه درد می خورد؟» فکر می کند وقتی در هر حال قرار است شکست بخورد، تلاش کردن فایده ای ندارد. دائما حواسش پرت می شود، دل به کار نمی دهد، وظایفش را به خوبی انجام نمی دهد و کاری را که به او سپرده می شود خراب می کند.

ریشه تله شکست در کجاست؟

  • پدر و مادری داشته اید که دائما به عملکرد شما در مدرسه، ورزش و هر چیز دیگری انتقاد کرده اند. شما را دائما احمق، به درد نخور، دست و پا چلفتی و بی دست و پا خوانده اند. دچار بدرفتاری شده اید (این تله با تله نقض و بدرفتاری در ارتباط است).
  • یک یا هر دو والد شما بسیار موفق بوده اند و شما به این باور رسیده اید که هرگز نمی توانید به استانداردهای بالای آنها برسید. پس دست از تلاش کشیده اید.
  • به این باور رسیده اید که یک یا هر دو والد شما اهمیتی به موفقیت هایتان نمی دهند یا بدتر از آن به خاطر عملکرد خوبتان احساس تهدید شدن داشته اید. والدین با شما رقابت داشته اند و می ترسیدند با موفق شدن همراهی شما را از دست بدهند.
  • به اندازه همسالانتان در مدرسه موفق نبوده اید و احساس فرودستی داشتید. شاید دچار ناتوانی های یادگیری، نقص توجه یا دیگر مشکلات بوده اید. برای جلوگیری از تحقیر، دست از تلاش کشیده اید. (مرتبط با تله محرومیت اجتماعی)
  • برادر یا خواهری داشته اید که اغلب با او مقایسه شده اید. به این باور رسیده اید که هرگز نمی توانید از او پیشی بگیرید، دست از تلاش کشیده اید.
  • مهاجرت کرده اید، خانواده شما در مقایسه با مردم آن کشور فقیرتر بوده اند. احساس می کردید نسبت به مردم آن کشور در اقلیت هستید.
  • والدینتان محدودیت های کافی برای شما تعیین نکرده اند. بنابراین، مسئولیت پذیری و نظم را یاد نگرفته اید. در نتیجه، تکالیفتان را انجام نمی دادید و خوب درس نخواندید. این باعث شکست شما شد.
  • در ادامه برای شما منایعی معرفی خواهم کرد که بتوانبد آگاهی خود را در این زمینه بالاتر برده و به خودتان کمک کنید. 

از اعتمادتان سپاسگذارم

سارا میرزامحمدی 

خانه توانگری طوبی


معرفی کتاب
زندگی خود را دوباره بیافرینید ترجمه حسن حمیدپور انتشارات ارجمند

معرفی درس
رهایی از کمال طلبی منفی
بسته اهمال کاری و کمال طلبی
بسته کامل مجموعه شخصیت سالمتر من (4 جلسه)
معرفی کتاب :
+
معرفی فیلم/مقاله :
+
معرفی دروس غیر حضوری :
+
اکشن پلن :
+
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست

سوالات مشابه