پاسخ متنی و صوتی
توسط درمانگران، مشاوران و روانشناسان
دریافت در کمتر از ۲۴ ساعت
به صورت محرمانه و کاملا خصوصی
همراه گرامی
نوشته تان را خواندم
اینکه هیچ دستاوردی شما را خوشنود و راضی نمیکند شاید برمیگردد به کمال طلبی زیاد شما. اینکه بخواهید در هرکاری بی عیب و نقص باشید و برای همین اهمالکاری به سراعتان آمده و ترجیح میدهید آن کار را ادامه ندهید.
زندگی اکثر افرادی که یک زندگی خوب میخواهند اینطور است؛ آنها برای بیشتر، بزرگ تر و بهتر سخت تلاش میکنند و گاهی یادشان میرود از داشته های الان شان استفاده کنند؛ آنها بهتر را برای بدست آوردن بهترین فدا میکنند و وقتی بهترین را بدست آوردند از آن نمیدانند چطور استفاده کنند و باز به دنبال بهترین دیگری میگردند.
این افراد همیشه به دنبال اهداف هستند.
زندگی آنها همیشه در راه بدست آوردن چیزی خلاصه میشود. یک چیز عالی و چشمگیر که واقعا تحسینش میکنند اما تا وقتی که بدستش نیاوردند… چون وقتی بدستش آوردند، دیگر ارزشی برایشان ندارد؛ چرا؟ چون بهترش را میخواهند.
این افراد کمال گرا هستند.
آنها معمولا سطح زندگی بهترین نسبت به دیگران دارند. سلیقه بهتری دارند و جایگاه و مقام بالاتری دارند و در کنار تمام این داشته ها یک عیب بزرگ هم دارند و آن این است که هیچوقت از شرایط فعلی شان راضی نیستند و در زمان حال زندگی نمیکنند.
وقتی در حال خوردن بهترین صبحانه هستند به فکر نهار هستند.
وقتی در حال خوردن بهترین نهار اند، در حال فکر کردن راجع به یک شام خوب هستند.
وقتی در حال خوردن شام خوب هستند، به فکر صبحانه فردا هستند.
این افراد در یک تله ذهنی گرفتار شده اند که زندگی شان را فقط در مسیرها هدر میدهند و از مقصدهایی که مسیر طولانی طی کردند تا برسند لذت نمیبرند. عملکردشان را با خطکش مخصوص کمال گراها می سنجند بنابراین هیچوقت آرام و راضی نیستند.
در کودکی خود جسنجو کنید آیا والدین همیشه از شما خواسته اند بی عیب و نقص باشید؟ آیا تفریح در زندگی شما جای مخصوصی نداشته است؟
اگر اینطور باشد شما به تله کمال طلبی منفی دچار شده اید و هیچکاری را نمیتوانید به اتمام رسانده و لذت دستاوردهایتان را بچشید.
چیزهایی که باید به خودتان یادآور شوید :
اول از همه اینکه اگر در کاری به کمال مطلوب نرسیم، لزوما به این معنی هم نیست که آن کار را ناقص یا در حد متوسط انجام دادهایم. درواقع، نقطهی مقابل کمال مطلوب، نقص یا حد وسط نیست. روانشناسان توصیه میکنند که تلاش برای رسیدن به برتری و تعالی بر تلاش برای رسیدن به کمال و تمامیت، ارجحیت دارد. این توصیه بههیچوجه نمیگوید که باید از آرزوها و خواستههایتان دست بکشید، بلکه کارکردش این است که نمیگذارد از محدودهی عقلانیت و واقعیت خارج شوید.
اگر واقعیت با انتظارات کمالگرایانهتان مطابقت نداشته باشد، (بیایید صادق باشیم: آیا هرگز واقعیت با انتظارات کمالگرایانهتان مطابقت داشته است؟!) احتمالا خودتان را سرزنش خواهید کرد و دلودماغتان را از دست خواهید داد. برای اینکه بتوانید دوباره از نو شروع کنید و اینبار به نتیجهی دلخواهتان نزدیکتر شوید، باید بپذیرید که تغییر واقعیت کار شما نیست، اما در عوض میتوانید بدون اینکه از استانداردهای دلخواهتان کوتاه بیایید، انتظاراتتان را بهگونهای تغییر بدهید که در چهارچوب واقعیت بگنجند تا اگر کاری طبق نقشهی پیشبینیشده پیش نرفت، راحتتر بتوانید اوضاع را در جهت بهبود سروسامان بدهید.
وقتی کارتان را با توجه به واقعیت پیش ببرید، یعنی چشمتان را روی اشتباهات و نواقص احتمالی نبندید، میتوانید با آگاهی و اطلاعات بیشتری جلو بروید تا اگر زمین خوردید، بتوانید مسیرتان را از نو با قدمهای مؤثرتری شروع کنید. به این ترتیب است که مسیر موفقیتتان را هموارتر خواهید کرد. بهجای اینکه بگویید: «این کار اصلا نتیجه نداد!»، میتوانید طور دیگری فکر کنید: «این کار هنوز نتیجه نداده!» یا «این کار تا یه جاهایی نتیجه داده، اما بعضی جاهاش خوب از آب درنیومده! حالا قدم بعدی چی میتونه باشه؟»
بله، واقعیتی که با آن سروکار دارید، میتواند درهمبرهم باشد و از سرعت پیشرفتتان بکاهد. خیلی اوقات ممکن است شکست بخورید و لازم شود که دوباره از نو شروع کنید. اینها واقعیاتی انکارناپذیرند و برای اینکه مغلوبشان نشوید، باید موانع را نیز در انتظاراتتان از آیندهی مسیر بگنجانید و سپس خودتان را برای رویارویی با موانع احتمالی آماده کنید. اگر موانع احتمالی را بهکل نادیده بگیرید، هربار که جلوی راهتان سبز شوند، متعجب و دستپاچه خواهید شد. شاید به یکباره نتوانید مسیر موفقیت را تا به انتها طی کنید، اما همین افتادنها و برخاستنهاست که باعث رشد تدریجی و نزدیکی به هدف غایی میشود.
پس اینبار که پروژهای را آغاز میکنید، بکوشید تا گرفتار تلههای کمالگرایی نشوید. بهجای اینکه به خودتان بگویید: «این دفعه قراره همهچی درست از آب دربیاد!»، در حق خودتان لطف کنید و در عوض، بپذیرید که امکان پیشآمدن اشتباهات کوچک در حاصل کارتان است.
حتی ممکن است تله شکست باعث آن شود که از لحظه شروع هرکاری ناخودآگاه به پایان آن فکر کرده و خودتان را عمیقا لایق بدست آوردن آنجه دلخواهتان است نمیدانید یا حس میکنید کفایت لازم برای آن را ندارید.
افرادی که تله شکست دارند درونا خودشان را یک بازنده میبینند اما این احساس ناخودآگاه است و خودش را در رفتارهای ما به وضوح نشان میدهد.
در صورتی که در تله شکست گیر کرده باشید، در مواجهه با مشکلات و به عنوان یک راهکار مقابله فرار را انتخاب می کنید. فرد از یادگیری مهارت های جدید، گرفتن وظایف و تکالیف و مسئولیت های جدید، تمام چالش هایی که به موفقیت ختم می شوند، خودداری می کند. اغلب از خود می پرسد «به چه درد می خورد؟» فکر می کند وقتی در هر حال قرار است شکست بخورد، تلاش کردن فایده ای ندارد. دائما حواسش پرت می شود، دل به کار نمی دهد، وظایفش را به خوبی انجام نمی دهد و کاری را که به او سپرده می شود خراب می کند.
از اعتمادتان سپاسگذارم
سارا میرزامحمدی
خانه توانگری طوبی