پاسخ متنی و صوتی
توسط درمانگران، مشاوران و روانشناسان
دریافت در کمتر از ۲۴ ساعت
به صورت محرمانه و کاملا خصوصی
درود بر شما
ازدواج یک مسئله چند فاکتوری است یعنی نمی توان وجود یک یا دوعامل را ضامن پیشبرد ازدواج به نحو مثبت دانست. اما چک کردن نکات مهم در همسرگزینی می تواند چشم انداز ازدواج را پیش بینی کند (البته نه به طور قطعی) و درصد خطای ما را کاهش دهد.
نوشته اید: از همه نظر، خانواده و فرهنگ و سواد با خانواده من متفاوته. ولي از نظر اعتقادي و نگاه به زندگي كاملا شبيه هم هستيم.
همانطور که خدمت تان عرض شد، وجود یک یا دو فاکتور مشابه و اختلاف نظر در عمده موارد نمی تواند نشان دهنده یک پیش آگهی خوب درباره ازدواج باشد. چنانچه عکس این قضیه وجود داشت یعنی در جنبه های مهمتر شباهت وجود داشت و اختلاف بر سر یک یا دو مورد بود، میشد با توافق بین طرفین این مسائل را کنترل کرد. وقتی ایشان با شما از لحاظ فرهنگ و خانواده متفاوت است یعنی شما دارید زندگی تان را با ریسک زیادی شروع می کنید چون صرف تشابه اعتقادی یا فلسفی نمی تواند تضمین کننده یک ازدواج خوب باشد و ضمناً این که نوشته اید "کاملاً شبیه هم هستیم" نیز سوگیری دارد زیرا ما حتی با والدین خود نیز کامل شباهت نداریم. پس بهتر است در مورد این تناسبها دقت بیشتری به عمل آورید و بدون تعارف آنها را چک کنید.
همچنین نوشته اید: سر مهريه و حق طلاق خودش كاملا قبول كرده اما خانواده اش خونش رو توی شیشه كردند و بهش گفتند دیگه بچه مون نيستي اگه قبول كني.
این جمله نیز نشان دهنده عمق تفاوت بین شما و ایشان است. یعنی این مسائل که برای شما ارزش است برای خانواده ایشان ضد ارزش است و شدت این دیدگاه به حدی است که حتی به فرزند خود اعلام می کنند که دیگر بچه ما نیستی. خواهر گرامی؛ این ادبیات نشان از خشم شدید والدین ایشان نسبت به شما دارد که عملاً با حضور خود سبب در هم شکستن چارچوبهای ارزشی آنها شده اید و آنچه که اکنون در رفتارشان می بینید بعد از ازدواج تان تمام نخواهد شد و چه بسا شدیدتر هم بشود. هر قدر هم که کسی مقیم یک کشور خارجی باشد اما توجه داشته باشید که ما با ارزشهای درونی شده والدین مان خواهیم زیست. شاید در ابتدای آشنایی ها به دلیل بالا بودن هیجان، تغییرات اندک در رفتار فرد به وجود بیاید اما پس از ازدواج و با فروکش کردن هیجانات اولیه، این تفاوتها کم کم با شدت بیشتر نمایان می شود. پس توصیه می شود از کنار چنین تفاوتهای ارزشی که عملاً حالت تضاد دارد به راحتی نگذرید.
به این جملات خودتان نیز دقت بفرمایید: داد ميزنه و تو دعواها به خودش فحش ميده. البته بعدش پشيمون ميشه و عذر خواهي ميكنه و ميگه كنترل خشم بلد نيستم و بايد از مشاور كمك بگيرم. نود درصد اين بحث ها و نوسانات خلقيش به خاطر دوري و فشار هاي خانوادش و تنهاييه. خيلي نوسانات زيادي با هم داشتيم كه ميگه درستش ميكنه و به خاطر شرايط سخت خانوادش بوده و فضایی که توش بزرگ شده.
اینکه استرس بر رفتار ما تاثیر بگذارد امری اجتناب ناپذیر است. همه ما در برهه هایی از زمان دچار تنش بوده ایم و شاید برخلاف روند معمول اخلاقی مان، پرخاشگری نیز داشته ایم. اما نکته مهم درمورد ایشان، عدم ارتباط مناسب با خانواده، فریاد زدن در زمان ناراحتی و یا فحش دادن به خود و نهایتاً این جمله است که گفته اند کنترل خشم بلد نیستم. چنین رفتارهایی البته نیاز به مداخله حرفه ای دارد اما درمان آن زمان می طلبد و ایشان نیز براساس آنچه که نوشته اید در این مدت رفتاری مبنی بر قصد به تغییر نداشته است. دوست عزیز، آنچه که یک فرد به شما می گوید که انجام خواهد داد ممکن است هیچوقت صورت نگیرد پس لازمست شما همین چیزی را که الان از ایشان می بینید ملاک قرار دهید نه آنچه که می گوید باید انجام دهم. چک کنید این رفتارها برای شما قابل قبول است یا خیر؟
آیتم بسیار مهم و تاثیر گذار در امر ازدواج جوانان در عرف ما، مسئله مخالفت خانواده با ازدواج جوانان است. مقداری اختلاف نظر در ازدواج بین جوانان و خانواده ها ممکن است پیش بیاید که به دلیل تفاوت ارزشهای دو نسل است. اما مقداری اختلاف با مخالفت کامل تفاوت دارد. اولی امری معمول بوده که چاره اش گفتگو و توافق است اما دومی یعنی مخالفت کامل، عمیقتر است و نشان می دهد مشکلات زیادی در زمینه های مختلف بین خانواده ها وجود دارد و ظاهراً رفتار شما و نامزدتان نیز به جای مدیریت این اختلافها، بر شدت آن دامن زده است.
اگر دخترخانم و آقاپسری بخواهند برخلاف نظر خانواده خود با فرد مطلوبشان ازدواج کنند، اولاً باید این نکته را بپذیرند که ممکن است با این رفتار تا آخر عمر مورد پذیرش خانواده خود و همسر قرار نگیرند، و دوم اینکه آنقدر به انتخاب خود مطمئن باشند که تمام سختی ها را پذیرا باشند و این زمانی است که دو نفر از انتخاب خود برای یک عمر مطمئن باشند. آیا چنین نکته ای در انتخاب شما وجود دارد؟
و نهایتاً جمله مهم شما در انتهای نامه تان: دارم سرد ميشم بهش. البته به خاطر خانوادمه بيشترش، چون طاقت ديدن غصه ي اونها رو ندارم
دوست گرامی، بهتر است دلایل این سرد شدن را در عدم برآورده شدن نیازهای خود در این ازدواج بدانید و مسئولیت آن را بپذیرید نه اینکه آن را به خاطر خانواده و... عنوان کنید. زیرا به نظر می رسد نارضایتی شما تاثیر بیشتری دارد و اگر خود شما نکات قابل قبولی در این رابطه می دیدید می توانستید خانواده خود را قانع کرده و آنها رااز نگرانی دربیاورید نه اینکه با آنهاهمسو شوید. پس بهتر این است که در این خصوص با خود و احساس تان صادق باشید. ازدواج امری نیست که با پشت گوش انداختن مسائل مهم و به امید اینکه شاید بهتر شود، به نتیجه دلخواه برسد. اما اینکه این رابطه، چه نیازی را در روان تان ارضا می کند که همچنان ایشان را دوست دارید بهتر است در این مورد دقت کافی داشته باشید و مسیر رابطه را چک کنید. ما به طور معمول وارد ارتباطی که امنیت خاطرمان را بر هم بزند نمی شویم چون روان ما میل به آرامش و امنیت دارد نه احساس عدم امنیت.
در مجموع به نظر می رسد عوامل پیش بینی کننده منفی در مورد ازدواج تان بیش از عوامل مثبت آن باشد. اما برای اینکه بتوانید تصمیمی بگیرید که بیشترین فایده را برایتان داشته باشد هم با خانواده خودتان صحبت کنید و نظرات شان را جویا شوید، هم با نامزدتان گفتگو کنید و مسائل مهم را با هم بررسی نمایید و در آخر تصمیمی بگیرید که برایتان آرامش بیشتری داشته باشد (همیشه آرامش بیشتر، الزاماً در وصال به وجود نمی آید).
مطالعه کتاب زندگی خود را بیافرینید نوشته جفری یانگ و ترجمه حسن حمیدپور خدمت شما پیشنهاد می شود.
از اعتماد شما سپاسگزارم
علی اکبری-خانه توانگری طوبی