سوال خود را هم اکنون بپرسید

پاسخ متنی و صوتی

توسط درمانگران، مشاوران و روانشناسان

دریافت در کمتر از ۲۴ ساعت

به صورت محرمانه و کاملا خصوصی

پرسش خود را هم اکنون از مشاوران ما بپرسید...
ارسال سوال

چطور شأن خودم رو حفظ کنم و تصویر قدرتمندی از خودم به جا بذارم؟

پرسش

تاریخ ثبت : 11 فروردین 1398
519  بازدید
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست
۱ سال و ۶ ماه هست که ازدواج کردم. فقط ۸ ماه زندگی کردیم، از ابتدا چیزهایی دیدم که میدونستم این ازدواج دوامی نخواهد داشت و سر عقد پشیمون بودم، اما قدرت بلند شدن و رفتن از اونجا رو نداشتم. از ماه اول دعوا داشتیم. یه بار بی دلیل من رو زد. سکوت های ترسناکی میکنه حتی نمیدونم چی تو سرشه؟ تصمیمش چیه؟
۷ ماه پیش دعوا کردیم، کار به درگیری فیزیکی رسید و با صدای کمک من همسایه ها رسیدند. با خوشحالی جمع کردم و رفتم منزل پدری و آماده شدن برای جدایی و طلاق.
اوایل خواستم درست بشه، از سر ترس و سن و تنهایی و نادونی.
اما نشد و رابطه قطع شد. ۷ ماه گذشته.
۲ ماه قبل اومد شبانه روز در خونه بود، نصفه شب عکس میفرستاد ار پنجره ی اتاقم و ... اما روی موضع خودم ایستادم برای طلاق. حتی یک بار پلیس مداخله کرد. بعد از اون رفتم برای شکایت ترک نفقه و کارهای طلاق و وکیل و ...
باز اصرار و رفت و آمد تا اینکه پذیرفت و رفتیم ۲ جلسه دنبال کارهای طلاق توافقی. یه روز زنگ زد، خیلی پریشون بودم، گفت بیا درستش کنیم. اما ۱ ماه به بهانه بی پولی باز کش داد.
حالا چپ افتاده و میگه جدا شیم و حسی ندارم بهت، اما حرف نمیزنه که چه کنیم؟

مهمترین سوال :
این همه بلاتکلیفی، اینکه نمیاد، میرم سراغش محل نمیذاره، میگم طلاق بده نمیده، میگه درست کنیم نمیکنه حلقه ام رو درمیارم حالش بد میشه دستم میکنم براش مهم نیست.
مدتی پیش رفتیم جدا شیم، ریخته بود بهم، گریه میکرد، لاغر شده بود. کاش دوستت نداشتم، کاش ندیده بودمت، نکن اینجوری، بیا زندگی کنیم و...
اما بعد گفت اگر نیای دکتر نمیام، طلاق توافقی اذیتم میکنه.
گفتم اوکی بریم. اما وقت نگرفت. گفت پول ندارم اما هی خرج میکرد، خرید میکرد، برام پول میریخت به حسابم! میگفتم نمیخوام بیا بریم با همین پول دکتر میگفت وقت میگیرم! نگرفت
گفتم پس حالا که وقت نمیگیری بریم دنبال کارهای مهریه ام، بهش گفتم نخواستم، گمشو برو فقط. دعوای بدی کردیم، اون هم فقط با خشم و سکوت نگاهم میکرد.
یه روز اومد دم خونه مون و زنگ زد. جواب ندادم. گفت بیا پایین، کیک و کادو گرفته بود، نرفتم. بعد از اون دیگه میگه جدا بشیم و حسی ندارم بهت.
الان چه کنم؟ بلاتکلیفم. دردش مهریه است فقط
چطوری مثل یک زن با صلابت و قوی رفتار کنم؟

پاسخ نوشتاری پاسخگر به سوال شما

شایان غدیری
شایان غدیری
29 دی 1398 ساعت 23:48

سلام دوست گرامی

وقت شما بخیر


امیدوارم در شرایط کنونی در وضعیت مطلوبی باشید. بابت تاخیر زیاد در ارسال پاسخ از شما عذرخواهی میکنیم. و چنانچه در این مدت با مساله و یا چالشی مواجه شده اید با ما مطرح نمایید.

با توجه به پرسش تان ، به نظر می رسد در کنار الگوهای بی ثباتی در تجربه ی عواطف و رفتارهای همسرتان ، ماندن شما نیز در چنین مسیری موجب تداوم چنین ارتباطی شده است.


به نظر می رسد این رابطه با توجه به موانعی که به آن اشاره نمودید در شرایط کنونی، عملکرد خود را از دست داده است. و ممکن است تداوم این وضعیت موجب احساس ناکارامدی و تزلزل بیشتری در شما گردد. 


لذا پیشنهاد می شود با در نظر گرفتن چالش ها و مشکلات اساسی که طرفینِ رابطه را با تهدید مواجه نموده است؛ تصمیم جدی و مشخصی را اتخاذ نمایید. پیش از آنکه در موج بی ثباتی های تکرار شونده ی این رابطه، فرو روید.

همچنین در ادامه این مسیر ، می توانید برای ارتقا نسبی وضعیت فردی تان، از یک درمانگر نیز بهره مند شوید.  


با تشکر از اعتماد شما

شایان غدیری


معرفی کتاب :
+
معرفی فیلم/مقاله :
+
معرفی دروس غیر حضوری :
+
اکشن پلن :
+
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست

سوالات مشابه