سلام
من مدت هاست که حرف ها و پست های آقای دکتر شیری رو در اینستاگرام میبینم. خیلی بهم حس های خوب و تغییرات خوبی دست میده ولی فقط همون لحظه است. 2 ساعت بعدش برمیگردم به همون رفتار خودم، بد اخلاقی میکنم، ناراحتم، گریه میکنم. احساس میکنم افسردگی شدید دارم. من و همسرم 5 سال دوست بودیم، 7 ماه نامزد و الان 8 ماهه که عقدیم. در این دوران خیلی اتفاقات افتاد. خانواده ها مخالفت کردند، دعوا هایی پیش اومد که تموم مسیرهای خوب زندگیمون عوض شد. سر مهریه خانواده همسرم خیلی دعوا کردند. حتی من میرفتم سراغ مادرشون بهم بی احترامی میکردند. حالا بهم رسیدیم، با کوتاه اومدن های پدرم گذشت همه چی ولی اثراتش روی من و همسرم باقی مونده. تا اتفاقی میافته به روم میاره که سر جریان مهریه پدرم گفت وام ازدواج تو رو خودم میگیرم، به همسرت نمیدم، مال خودش رو خودش بگیره. از روزی که این اتفاق افتاده همسرم هر روز بهم توهین میکنه، بحث میکنه، ازم پول میخواد، میگه باید بهم بدی. من هم مدام حرص میخورم، استرس دارم، شب ها خواب راحت ندارم. همسرم رو دوست دارم ولی حس میکنم اون فقط دنبال پوله. چطور رفتاری باهاش بکنم که خوب بشه باهام؟ یا آرومتر بشه؟

مهمترین سوال :
من چطور میتونم اون همه دعوا و بحث که اتفاق افتاده رو از ذهن همسرم دور کنم؟ خیلی ناراحتم از این موضوع. من نمیخوام اینطور باشه رابطه مون. من تا قبل اینکه بیاد خواستگاری و اینجور اتفاقات بیافته فکر میکردم همسرم من رو با جون و دل میخواد ولی برای من نجنگید. فقط من بودم که کوتاه اومدم، جلوی خانواده ام وایسادم. اون از خانواده اش حمایت میکرد. شبها پدر و مادرم رو میبینم، گریه میکنم که چرا من این رفتار رو باهاشون داشتم؟ حتی همین الان که دارم براتون تایپ میکنم دارم گریه میکنم. من چیکار کنم همسرم باهام رفتار خوب داشته باشه؟ من هیچوقت دختر عصبی و زود رنجی نبودم، ولی همسرم تو خانواده اش اینجور بوده انگار، به من هم سرایت کرده. من هم مثل خودش شدم. با همه بد حرف میزنم، بداخلاقی میکنم. من چطور همسرم رو آروم کنم؟ اینقدر بهم یادآوری نکنه دعوا رو. من تا به حال به روشم نیاوردم که خانواده تو هم بد بودند، ولی اون مدام تو روی من میاره. من حس میکنم در انتخاب خودم باختم. همش میگم یه حکمتی بود که دعوا شد. چرا من نگاه نکردم؟ چرا پا روی دل خودم گذاشتم؟ چرا حرف خانواده ام رو رد کردم؟ چیکار کنم این اوضاع بهتر بشه؟ همسرم خوش اخلاق بشه؟