سوال خود را هم اکنون بپرسید

پاسخ متنی و صوتی

توسط درمانگران، مشاوران و روانشناسان

دریافت در کمتر از ۲۴ ساعت

به صورت محرمانه و کاملا خصوصی

پرسش خود را هم اکنون از مشاوران ما بپرسید...
ارسال سوال

ارتباط با همسر ایراد گیر و پشیمان از ازدواج

پرسش

تاریخ ثبت : 15 تیر 1398
1,237  بازدید
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست
من و همسرم هم سنیم. بعد از 10سال دوستی، 7ماه پیش عقد کردیم و هفته پیش عروسی. خودش و خانواده ش وضع مالی خوبی دارن و از ما خیلی بهترن. قبلابه بهانه های عدم رضایت خانواده، کار، سربازی از ازدواج طفره میرفت اما نمیذاشت من از رابطه خارج بشم و بشدت بهم وابسته بود. بعد از رفع مشکلات کار و سربازی با اصرار من خانواده ش من رو دیدن و بعد از اون مادرشون مدام اصرار بر اشنایی خانواده ها و عقد داشتن که بعد از 4 ماه عقد کردیم.
ارتباطم با خانواده ش و خانواده ها با هم خیلی خوبه. اما همسرم که از قبل هم ایرادگیربود خیلی بدتر شده. مدام از همه کارم ایراد میگیره، آشپزی، قیافه م، به بینیم گیر میده که بزرگه، به جای جوشم، به خط اخم پیشونیم، هواس پرتیم و ... با هر اشتباه سرزنش میشم، اگه آدرس رو اشتباه بگم هی غر میزنه، یه چیزی بریزه غر میزنه. وسط رابطه میگه پیشونیت چروکه،. مدام میگم من چشممو رو خیلی چیزا بستم پس باید خیلی بهم محبت کنی.
همه چیزشم از من میخواد. با اینک هردو شاغلیم حتی موقع سر کار رفتن هی میگه قهوه مو بذار،جورابمو بده، شلوارمو بده، تیشرتمو بده، بعد که آماده شد غر میزنه میگه دیرم شد، بدوو

مهمترین سوال :
هر حرکتی میخوام انجام بدم باید بترسم که الان میاد یه چیزی میگه. دارم اعتماد بنفسمو به کل از دست میدم. چکار منم؟
غیر از این هم وقتی تو خونه ایم همش بد اخلاقه، میگه چرا ازدواج کردم، خودمو گیر انداختم. همش میگه من میخوام با دوستام مجردی بشینم، تو برو خونه مادرت بمون اما نگو چرا رفتی

من به رابطه مون دلسرد شدم، ازینکه محبتم رو نمیبینه و همش میگه تو سردی، از منت گذاشتن هاش و بد اخلاقی و گیر دادناش خسته م.
باید چکار کنم که نرم تو فاز افسردگی؟ چکار کنم که احساس نکنم قربانی ام؟ الان دارم همش فکر میکنم کارامو کنم اپلای کنم یه سال دیگه ازش جدا شم و از ایران برم.
گاهی دلم میخواد به پدرش بگم، اما نمیدونم کار درستیه یا نه

پاسخ نوشتاری پاسخگر به سوال شما

الهه دهقانیان
الهه دهقانیان
02 مرداد 1398 ساعت 20:56

با سلام و احترام

با توجه به توضیخاتتان نکاتی وجود دارد که توجه به آنها شاید بتواند کمی در رابطه با مشکلتان راهگشا باشد.در نامه تان به یک نکته مهم و زنگ خطر جدی قبل از ازدواج تان اشاره کردید ( که در دوران آشنایی تان نیز همسرتان ایرادگیر بوده اند) پس شما این مشکل را دیده آید اما با بی توجهی از کنار آن رد شده ایدکه شاید به دلیل این بوده است که مورد مهمی نیست ویا بعد از ازدواج قابل تغییر است که در هر صورت ویا به هر دلیل دیگر این عدم توجه شما به این هشدار باعث مشکل بسیار در رابطه تان شده است. در ثانی همسر شما در طی سالهای آشنایی تان بارها به دلایل وبهانه مختلف از ازدواج امتناع کرده اند.به عبارتی همسر شما با توجه به نامه تان بلوغ ازدواج نداشته اند ، بعضی از افراد برای ازدواج ومسؤلیت پذیری و تشکیل خانواده ساخته نشده اند.ترجیح میدهند در یک رابطه باشند اما تن به ازدواج ندهند.این در حالیست که ازدواج شما با اجبار از سمت شما و خانواده ها بوده است و اکنون همسر شما خود را در نقش قربانی میبیند واحساس میکند که نباید وارد این گود می‌شده ومسبب این اتفاق را شما میداند. بنابراین بر میزان انتقادها وسرزنشگریش اضافه شده است.همچنین یکی دیگر از دلایل انتقاد از سمت همسرتان میتواند به این خاطر باشد که در حقیقت شما را آنگونه که هستید نمیخواهد، او شما را بگونه ای میبیند که باید تغییرتان دهد ویا بدین وسیله شما را تنبیه کند.همچنین واضح است که شما هرگز نمیتوانید خودتان را با تمامی توقعات وانتظارات ایشان هماهنگ کنید چراکه او میخواهد شما کسی باشید که نیستید. اما صرف نظر از اینکه چرا شما جذب چنین فردی شده آید ( که حتما ناشی از تله شخصیتی شما می‌باشد) باید ابتدا توجه فرمایید زندگی در چنین شرایطی تبعاتی دارد مثلا زندگی با همسر ایرادگیر میتواند باعث ایجاد وسواس خفیف یا شدید در شما شود چراکه همیشه فکر میکنید هرکاری که انجام میدهید کم اهمیت، اشتباه و نادرست است و همین حالاست که همسرتان سربرسد وبه بدگویی ورفتارهای تحقیر آمیز بپردازد.از تبعات دیگر آن اینست که اعتماد به نفستان را به کلی از دست می‌دهید وبا این خاطر که نمیتوانید عصبانیت وخشم خود را ابراز کنید یا کمتر ابراز میکنید دچار افسردگی می شوید ودر نهایت با گذشت زمان رابطه تان به سمت فروپاشی میرود.

اما باید توجه داشته باشید که راهکار مشکل شما نیاز به بررسی دقیق دارد، چرا که در این زمینه همراهی وپذیرش مشکل و همچنین اصلاح آن از سمت همسرتان شرط اصلی است این در حالیست که افرادی که دست به انتقاد میزنند از کنترل درونی ضعیفی برخوردارند و سهم خودشان را در ایجاد مشکل بسیار کم ارزیابی می‌کنند ودر نهایت انگشت اتهامشان به سمت بقیه است.بنابراین تا همسرتان اعتقادی به وجود چنین مشکلی واصلاح آن نداشته باشند نمیتوان امید چندانی به بهبود رابطه تان داشت.در چنین شرایطی پیشنهاد میشود که حتما با همسرتان صحبت کنید. مرزهای رابطه تان را دوباره بچینید ودر خصوص رفتارها وانتظاراتتان بگویید.سعی کنید از این مثلث نابود کننده رابطه( قربانی، جلاد، ناجی) بیرون بیایید ، مسئله اصلی را پیدا کنید ودر رابطه با آن به فکر راهکار باشید زیرا در بسیاری از اوقات افراد به جای طرح اصلی مشکل دست به انتقاد وبهانه گیری میزنند.بنابراین احتمال اینکه این رفتار همسرتان نیز ناشی از یک مشکل دیگری باشد وجود دارد، بنابراین شما و همسرتان نیاز دارید که با یکدیگر صحبت کنید که اگر این اتفاق در حضور یک درمانگر رخ دهد میتواند مثبت ونتیجه بخش باشد ضمن اینکه به یاد داشته باشید سالهای اول زندگی از جمله سالهای بحرانی است که طرفین باچالشهای زیادی روبه رو می‌شوند وبرای حل هر مشکل با موانع مختلفی روبه رومیگردند بنابراین باید در زمینه حل مشکل علاوه بر صبوری ، راهکار درست ومنطقی را انتخاب کنید .

ممنون از اعتمادتان

الهه دهقانیان

خانه توانگری طوبی


معرفی کتاب
مهارت های زندگی زناشویی

معرفی درس
مجموعه نجات رابطه عاطفی 1 و 2
معرفی کتاب :
+
معرفی فیلم/مقاله :
+
معرفی دروس غیر حضوری :
+
اکشن پلن :
+
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست

سوالات مشابه