سوال خود را هم اکنون بپرسید

پاسخ متنی و صوتی

توسط درمانگران، مشاوران و روانشناسان

دریافت در کمتر از ۲۴ ساعت

به صورت محرمانه و کاملا خصوصی

پرسش خود را هم اکنون از مشاوران ما بپرسید...
ارسال سوال

علیرغم تمام توصیه ها غم جدایی از ذهنم بیرون نمیره چه‌کنم؟

پرسش

تاریخ ثبت : 16 خرداد 1398
727  بازدید
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست
سلام
من دوسال پیش جدا شده ام(وبنا به دلایلی هیچکس از این موضوع خبر ندارد حتی خانواده ام). و در حال حاضر تنها زندگی می‌کنم. رنج بسیاری تحمل کردم... سوگواری کردم... طرد شدن رو‌پذیرفتم... خشمم رو کنار گذاشتم و سعی کردم بلند بشم‌.الان در حال حاضر زندگی معمولی دارم(در دید اطرافیان البته) و بخاطر همین جلو بقیه مجبورم شاد باشم و بخندم و در خفا و تنهایی رنج میکشم و بغض دارم و حتما باید اشک بریزم تا دوام بیارم.و تغییر بین این دوحالت بسیار اذیتم میکنه. نمی تونم با کسی ارتباط برقرار کنم بسیار گوشه گیر هستم. در میان خنده هام هم یک دفعه بغض میکنم و اشکم سرازیر میشه. این در حالی هست که اطرافیان دوستان همکاران من رو ادمی قوی از نظر روحی و جسمی میدادند. ولی من از درون کم آورده ام..اصلا منتظر برگشت همسرم نیستم ولی از اینکه طرد شدم بدون هیچ دلیل نمی تونم با خودم کنار بیام. من افسرده هستم؟چکار کنم بتونم دوام بیارم؟

مهمترین سوال :
من کتاب رهایی از غم جدایی سوزان اندرسون رو خوانده ام و مراحل توصیه شده در کتاب رو هم انجام دادم. ولی غم جدایی از ذهنم نمیره چکار کنم؟

پاسخ نوشتاری پاسخگر به سوال شما

سارا میرزامحمدی
سارا میرزامحمدی
06 آذر 1398 ساعت 13:28

دوست عزیز سلام 

شرایط بد روحی ای که درونش هستید قابل درک و البته قابل تامل هست. 

خوشحالم که بعد از دو سال و طی کردن مسیری که ازش حرف  زدید و به نتیجه نرسیدن، باز هم در پی کمک به خودتون هستید و این نکته مثبتی است. 

امیدوارم با هم بتونیم به راهکار قابل اتکایی برای شما دست پیدا کنیم. 

در نامه تون توضیح ندادید که به چه علت خانواده تون در جریان طلاق و جدا زندگی‌کردن شما بعد از طی دوسال نیستند. آیا ممکنه بعد از فهمیدن ماجرا شما را طرد کنند؟ یا بهتون سرکوفت بزنند؟ آیا ممکنه به توانایی شما در مدیریت زندگی تون شک کنند؟ دیگه رو شما حساب نکنند؟ محدودتون کنند؟ یا علل دیگری پشت این داستان نهفته هست؟ 

با توجه به رابطه خوبی که با مادرتون دارید مطمئن باشید تحمل شرایط کنونی در کنار خانواده و زیر چتر حمایت شون  براتون راحت تر خواهد بود تا اینکه همه چیز رو بخواهید به تنهایی هندل کنید. حتی اگر این حمایت همه جانبه و کامل نباشد.

در مواقع بحرانی زندگی کمک گرفتن از خانواده و افراد نزدیک که احتمالا میتوانند تا حدودی درکتون کنند، به هیچ عنوان نشانه ضعف و ناتوانی شما نیست. بلکه برعکس نشانه هوشمندی شماست که در همچین شرایطی نظر اطرافیان را هم جویا میشوید و از راهنمایی های و حمایت آنها هم استفاده میکنید. 

مورد دوم این هست که فرمودید مسیر سوگواری برای رابطه تون را طی‌کردید اما هنوز از درون ضعف و ناراحتی را حس میکنید. 

دوست عزیز، این را مطمئن باشید که اگر این مسیر به درستی از سمت شما طی شده بود الان قطعا باید شرایط بهتری به لحاظ روحی میداشتید. 

به نظر من باید یکبار دیگه اما اینبار با آگاهی دقیق تری از خودتون فرآیند سوگواری را طی کنید. قطعا همه ما ضعف های آشکار و پنهان زیادی داریم که در روابط عاطفی به شدت بهمون ضربه میزنند و باعث میشوند که حتی بعد از تر ک روابط اشتباه باز هم به لحاظ ذهنی درون این روابط بمونیم و نتوانیم آزاد بشیم. 

در مورد شما طرد شدن از طرف همسرتون شما را  وارد مسیری کرده که نه توان حل کردن و پذیرش موضوع را دارید و نه توان رها کردن و بریدن کامل. این مسئله نشانه های آشکار ضعف و ناتوانی هایی در اعماق شخصیت شماست که باید بیرون ریزی و حل و فصل بشوند.  

قرار نیست شما قربانی همیشگی شرایط زندگیتون باشید. و خبر خوب اینه که با توجه به خلق و خو، قدرت و اعتماد به نفس گذشته تون، اگر اینبار در مسیر درست قدم بردارید به سرعت تغییرات شگرفی در خودتون مشاهده خواهید کرد‌. 

خوشبختانه کتابها، مقالات و گوش نیوش  های خوبی در این زمینه وجود دارند که میتوانید استفاده کنید و اگر کمکی به تغییر شرایط تون نکردند درصدد کمک  گرفتن از یک متخصص باشید. 

شما به عنوان یک انسان لیاقت زندگی شادتر و با آرامش و امنیت بیشتری را دارید. 

ازاعتمادتون بسیار سپاسگذارم 

سارا میرزامحمدی


معرفی کتاب
زندگی خود را دوباره بیافرینید نوشته جفری یانگ ترجمه دکتر حسن حمیدپور انتشارات ارجمند
جستجوی معنا در نیمه دوم عمر نوشته جیمز هالیس ترجمه سید مرتضی نظری انتشارات بنیاد فرهنگ زندگی

معرفی درس
پس از جدایی عاطفی و طلاق
رابطه عاطفی بهتر
رهایی از بی ارزشی
رهایی از مهرطلبی

توصیه های پیشنهادی
پاره ای از اوقات ، خصوصا در آعاز دهه چهارم زندگی نیاز داریم به بعد معنا در زندگیمون عمق بیشتری بدهیم . این بزرگترین نیاز روح ماست . دردی که میکشیم در حقیقت فریاد روحمان هست که نیازش را فریاد میزند. در قسمت معرفی کتاب براتون کتابی در همین زمینه هم معرفی کردم که خواندنش میتواند کمک زیادی به بهتر شدن اوضاع بکند.
معرفی کتاب :
+
معرفی فیلم/مقاله :
+
معرفی دروس غیر حضوری :
+
اکشن پلن :
+
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست

سوالات مشابه