پاسخ متنی و صوتی
توسط درمانگران، مشاوران و روانشناسان
دریافت در کمتر از ۲۴ ساعت
به صورت محرمانه و کاملا خصوصی
درود بر شما دوست خوبم
نامه تان را خواندم. احساس شما قابل درک است.
مرقوم فرموده اید که والدین تان شاغل اند ولی در تمام این سالها از پس دخل و خرج زندگی خود برنیامده و شما و برادرتان علیرغم تاهل، همچنان عهده دار تامین مخارج والدین تان بوده اید و اکنون با توجه به شرایط کنونی جامعه، توان پرداخت مالی ندارید ولی نگران احساس گناه هستید.
در مورد احساس گناه توجه داشته باشید:
هرکسی در طول زندگی احساس گناه را تجربه میکند. احساس گناه، به دلیل داشتن حس مسئولیت نسبت به یک اتفاق بد یا یک اشتباه به وجود میآید؛ این احساس میتواند سرچشمههای متعددی داشته باشد. برای مثال، ممکن است چون فکر میکنید کاری که انجام دادهاید (یا انجام ندادهاید)، باعث رنجش خاطر کسی شده احساس گناه میکنید. مهم است که ببینید آیا یک فعل اشتباه که منجر به آسیب زدن به کسی شده حس گناه ایجاد کرده یا تنها نگرانی از یک مسئولیت پذیری افراطی است. حس گناه ناشی از یک خطا پیامد طبیعی روان است که ما را برای سازگاری های اجتماعی آماده می کند اما احساس گناه های نابه جا که اغلب ناشی از فعلی نیست و یک نگرانی بیش از حد ذهنی است جنبه های شناختی معیوبی دارد که لازمست اصلاح شود.
این حس که کارکرد معمول افراد را تحت تاثیر حد قرار می دهد از یک حس درونی درباره «به اندازه کافی خوب نبودن» به وجود میآید و این حس درونی در طول تاریخچه زندگی یک فرد، شکل گرفته است. احساس گناه به واقع تحت تاثیر رفتاری است که «دیگریهای مهم» کودک با او داشته اند. این "دیگری"های مهم میتوانند والدین یا برادر و خواهر یا هر فرد دیگری را شامل شود که شما در کودکی احساس نزدیکی عاطفی به او میکردید.
اگر در کودکی به نیازهای کودک، با پرخاشگری پاسخ داده شود و یا اصلاً پاسخی به آنها داده نشود، احساس گناه در روان یک کودک شکل می گیرد. مثلاً مادری که سرزنشگر یا کمال گراست ممکن است فرزندنش را به خاطر اشتباههای کوچک و جزئی مورد سرزنش قرار دهد یا یک مادر مهرطلب، احساس گناه را در فرزندش ایجاد خواهد کرد. حسی که این کودک از مراقبین اصلی اش دریافت میکند این است که «به اندازه کافی خوب نیستی» و احتمالاً باید بهتر از این باشی، قدرشناس تر این باشی و...
این شیوه زندگی در صورت تداوم رفتار والدین و پیام والدی آلوده ای که به روان فرزند وارد می شود تا بزرگسالی نیز می تواند ادامه داشته باشد. در این حالت، کودک آسیب دیده دیروز تبدیل به بزرگسالی می شود که آماده پذیرش مسئولیت کارها و رفتارهای دیگران و حتی تاوان دادن برای اشتباهات دیگران است. رنجی که الان شما و برادرتان متحمل شده اید ریشه اش به کودکی و رفتارهای والدین تان برمی گردد که نمود آن، اکنون نیز وجود دارد.
بنابراین در پاسخ به این سوال که: آیا من باید قرض ها و قسطهای ایشان را پرداخت کنم و اگر باید تا چه حد؟
خدمت شما عرض می شود که شما مسئول زندگی خود می باشید و بنا نیست بیش از این مقدار، قبول مسئولیت کنید. البته قابل درک است که وقتی شما با یک رویه، سالها رشد کرده و به آن خو گرفته اید تغییر دادن آن نه برای شما راحت خواهد بود نه برای والدین تان قابل قبول. اما وقتی یک روش در زندگی به شما آسیب می زند لازمست بازنگری صورت بگیرد. نکته مثبت درخصوص شما این است که نسبت به مسئله خود؛ آگاهی پیدا کرده اید و به دنبال راهکار هستید. یعنی گام نخست را که در مورد "شناخت خودِ مسئله" است برداشته اید. متوجه شده اید این سبک زندگی برایتان مفید نیست و به دنبال راهکار تعدیل شرایط هستید.
دوست گرامی، اینکه شما از رسیدگی به والدین تان غافل نبوده و در مواردی یاریگر آنها باشید رفتاری قابل تقدیر است. اما یاری کردن والدین با پذیرش تمام و کمال مسئولیت مالی زندگی تفاوت دارد. شما متاهل هستید و در وهله اول مسئول زندگی خود و همسرتان می باشید.
بهتر است در این مورد؛ ضمن حفظ حرمت والد و فرزندی، با والدین خود گفتگو کنید و شرایط خود را به ایشان اعلام نمایید. البته انتظار نداشته باشید که قانع شوند ولی لازمست بدانند که شما مشغولیتهای خود را در زندگی تان دارید و آنها هستند که باید برای زندگی خود برنامه بریزند و یا اینکه حداقل برخی مخارج خود را محدود کنند.
شما نه موظف به پرداخت های مالی تا این اندازه هستید و نه لزومی دارد که نگران پاسخگویی به اطرافیان باشید. به هر حال شما هم مسئولیتها و دغدغه های زندگی شخصی تان را دارید و زندگی متاهلی و همسرتان باید در اولویت اصلی شما باشند. این نکته را در نظر داشته باشید که وقتی عامل یک رفتار با نتایج رفتارش مواجه نشود، نمی تواند تغییری در رفتار خود ایجاد کند.
همچنین در مورد خودتان نیز به احتمال فراوان با همین احساس گناه مواجه خواهید شد که ممکن است در ابتدا برای شما بسیار سخت و حتی آزارنده باشد. وقتی می خواهیم رویه ای نادرست را تغییر دهیم درواقع داریم از نقطه امن روان خود به وادی دیگری پای می گذاریم. دگرگون کردن یک رویه نادرست با سختی های زیادی همراه است. اگر می خواهید این شیوه نامطلوب در زندگی تان ادامه نداشته باشد باید مسیر اشتباه را ببندید و مسیری جدید بازتعریف کنید.
وقتی ما بخواهیم چنین تغییری ایجاد کنیم مهم است که یک مرز مشخص بین وظایف لازم و کاربردی و فعالیت های داوطلبانه داشته باشیم. اگر بتوانیم یاد بگیریم که به هر درخواست خارج از وظیفه برای انجام کارها بله نگوییم و در شرایط مقتضی ضمن حفظ حریم در روابط، بتوانیم نه بگوییم، می توانیم به داشتن زندگی غنی تر و بدون احساس سنگین گناه بر دوش خود امیدوار باشیم.
موفق باشید
از اعتماد شما سپاسگزارم
علی اکبری-خانه توانگری طوبی